گنجور

 
همام تبریزی

خیالی بود و خوابی وصل یاران

شب مهتاب و فصل نوبهاران

میان باغ و یار سرو بالا

خرامان بر کنار جویباران

چمن میشد ز عکس عارض او

منور چون دل پرهیزگاران

سر زلفش ز باد نوبهاری

چو احوال پریشان روزگاران

گذشت آن نوبهار حسن و بگذاشت

دل و چشمم میان برف و باران

خداوندا هنوز امیدوارم

بده کام دل امیدواران

همام از نوبهار و سبزه و گل

نمی‌یابد صفا بی روی یاران

وهار و ول وه جانان دیم خوش بی

اَوی یاران مه ول بی، مه وهاران

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قطران تبریزی

اگر باران نباشد در بهاران

سرشگ و آه من بس باد و باران

جهان را بس بود نالیدن من

اگر بلبل ننالد در بهاران

سحرگه بانگ من بشنو ز مطرب

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
حمیدالدین بلخی

همه سیمین بر و زرین سواران

پری رویان و پروین گوشواران

زلبهای چو بسد در فروشان

ز گیسوهای مشکین مشکباران

بگاه عشرت و بوس و تماشا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه