ما گر چه ز خدمتت جداییم
تا ظن نبری که بیوفاییم
آنها که وفا به سر نبردند
زنهار گمان مبر که ماییم
ما زرق و ریا نمیفروشیم
حال دل خویش مینماییم
نزدیک توییم گر چه دوریم
بیگانه نمای آشناییم
گر ملک جهان دهند ما را
چون وصل تو نیست بینواییم
این بیت زگفتۀ نظامی
گوییم و ز دیده خون گشاییم
آیا تو کجا و ما کجاییم
تو آن که ای که ما تو راییم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره جدایی و وفاداری است. شاعر میگوید که حتی اگر از محبوبش دور باشد، نباید گمان کند که بیوفاست. او اشاره میکند که وفاداری واقعی وجود دارد و باید از گمانهای نادرست پرهیز کرد. همچنین، بیان میکند که عشق و احساسات واقعی را نمیتوان با ثروت یا مقام دنیوی سنجید، و نزدیکی به محبوب را در دل خود حفظ کرده است، حتی اگر در ظاهر دور باشد. در پایان، شاعر به مقایسه خود و محبوب میپردازد و تردیدهای موجود را درباره فاصلهٔ بین آنها بیان میکند.
هوش مصنوعی: اگرچه از خدمت تو دور هستیم، نگران نباش که فکر کنی به تو وفادار نیستیم.
هوش مصنوعی: کسانی که به وعده وفا نکردند، هرگز نباید گمان کنی که ما هم مثل آنها هستیم.
هوش مصنوعی: ما به کاذبسازی و تظاهر روی نمیآوریم، بلکه احساسات واقعی و درونی خود را به نمایش میگذاریم.
هوش مصنوعی: ما به تو نزدیکیم حتی اگر از هم دور باشیم، اما به ظاهر غریبه به نظر میرسیم در حالی که در واقع با هم آشنا هستیم.
هوش مصنوعی: اگر تمام دنیا را به ما بدهند، باز هم چون وصل تو را نداریم، بیصدا و بیمعنی خواهیم بود.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ما از حکایات و سخنان نظامی استفاده میکنیم و احساسات عمیق خود را با اشک و اندوه بیان میکنیم.
هوش مصنوعی: آیا تو در کجا هستی و ما در کجاییم؟ تو کسی هستی که ما همواره به تو نظر داریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آیا تو کجا و ما کجاییم
تو زانِ کهای و ما تراییم
همین شعر » بیت ۷
آیا تو کجا و ما کجاییم
تو آن که ای که ما تو راییم
همین شعر » بیت ۱
ما گر چه ز خدمتت جداییم
تا ظن نبری که بیوفاییم
ما گر چه ز خدمتت جداییم
تا ظن نبری که بیوفاییم
نمرود به گاه پور آذر
میگفت خدای خلق ماییم
جبار به نیمپشه او را
خوش داد سزا که ما گواییم
لبیک زنان عشق ماییم
احرام گرفته در وفاییم
در کوی قلندری و تجرید
در کم زدن اوفتاده ماییم
جز روح طوافگه نداریم
[...]
آیا تو کجا و ما کجاییم
تو زانِ کهای و ما تراییم
ما مست شراب جان فزاییم
سرخوش ز می گره گشاییم
در کنج شرابخانه گنجی است
ما طالب گنج کنجهاییم
آنها که هوای می ندارند
[...]
ای دوست، بیا، که ما توراییم
بیگانه مشو، که آشناییم
رخ بازنمای، تا ببینیم
در بازگشای، تا درآییم
هر چند نهایم در خور تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.