هزاران نقش گوناگون ببستم
به دستانی مگر آیی به دستم
گهی در جست و جویت میدویدم
گهی در خاک کویت مینشستم
رسولان را به حضرت نیست باری
به پیغامی صبا را میفرستم
گرم کاری از این در برنیاید
همان جویای مشتاقم که هستم
نه امروز آمدم در مذهب عشق
در این سرمستی از روز الستم
شرابی بر کف جانم نهادی
که از بویش هنوز افتاده مستم
من این آیینههای مختلف را
برای عکس رویت میپرستم
چو نام بندگی بر من فکندی
ز ننگی نسبت خود باز رستم
چو باری بود بر جان این همامم
از او وز صحبت او باز جستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به تجربیات عاشقانه و جستجوی معشوقش اشاره میکند. او به هزاران شکل و نقش مختلف در عشق دستزده و در پی معشوق خود میدوید. وقتی که به تنهایی در خاک او نشسته، احساس عدم ارتباط با رسولان و پیامآوران دارد. شاعر بیان میکند که اگر از این جستجو نتیجهای حاصل نشود، همچنان در پی معشوق خود باقی خواهد ماند. او به این نکته اشاره میکند که در مذهب عشق در حال تجربه سرمستی و وجد است و از جرعههای شراب عشق مست شده است. همچنین میگوید که این آینههای مختلف را برای مشاهده زیباییهای معشوق میپرستد و بار مسئولیت بندگی بر دوش او سنگینی میکند. در نهایت، احساس میکند که از حضور و صحبت معشوقش فرار کرده، اما همچنان در دلش عشق و longing برای او باقی مانده است.
هوش مصنوعی: من هزاران طرح و نقش مختلف را به دستانم زدم تا شاید تو با دستی به سراغم بیایی.
هوش مصنوعی: گاهی برای پیدا کردن تو به شدت تلاش میکردم و مدام در حال دویدن بودم، و گاهی دیگر، در خاک زادگاهت نشسته و به فکر تو بودم.
هوش مصنوعی: من پیامم را به نسیم صبح میسپارم تا به پیامبران برساند.
هوش مصنوعی: اگر از این کار نتیجهای حاصل نشود، من همانقدر مشتاق و جویای آن هستم که قبلاً بودم.
هوش مصنوعی: من امروز به عشق وارد شدم و در این حالت شگفتانگیز به سر میبرم، گویی که از روز ازل در پی این کار بودهام.
هوش مصنوعی: شما جرعهای از شراب را در وجود من ریختی که هنوز هم از بوی آن مست و سرمست هستم.
هوش مصنوعی: من به خاطر تصویر تو، به این آینههای گوناگون احترام میگذارم.
هوش مصنوعی: وقتی که نام بندگی و خدمت را بر من گذاشتی، از شرم و ننگ نسبت به خودم احساس کوچکی و عجز میکنم.
هوش مصنوعی: همانطور که باری سنگین بر دوش کسی است، من نیز از ملاقات و صحبت با او فاصله گرفتم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز فرمان تو خشنودیت جستم
چنین آزاد مردی را ببستم
مو آن دل داده یکتا پرستم
که جام شرک و خود بینی شکستم
منم طاهر که در بزم محبت
محمد را کمینه چاکرستم
اگر دین دارم و گر بت پرستم
بیامرزم به هر نوعی که هستم
درآمد دوش ترک نیم مستم
به ترکی برد دین و دل ز دستم
دلم برخاست دینم رفت از دست
کنون من بی دل و بی دین نشستم
چو آتش شیشهای می پیشم آورد
[...]
چه دیدم خواب شب کامروز مستم
چو مجنونان ز بند عقل جستم
به بیداری مگر من خواب بینم
که خوابم نیست تا این درد هستم
مگر من صورت عشق حقیقی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.