می چون سبو کشید، لب می پرست ما
در کارگاه سعی، نجنبید دست ما
ما کرده ایم دانه ی دل در زمین عشق
از آسیای چرخ نیاید شکست ما
امروز، زاهد از لب ما بوی می شنید
ای بی خبر ز بزم شراب الست ما
پا در زمین نشئه ی عشرت فشرده ایم
باشد چو تاک، میکده ها زیر دست ما
خمخانه ها تهی شد و ما تشنه لب حزین
می، شد کبابِ حوصله ی دیر مست ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و میپرستی سخن میگوید. او به این نکته اشاره میکند که ما در دنیای عشق و لذت پایبند هستیم و به سختیهایی که ممکن است در این مسیر پیش بیاید، اهمیت نمیدهیم. زاهدان و افرادی که به ظاهر دینداری مشغولند، بوی خوش مینوشی ما را حس میکنند، اما از عمق بزم و لذتهای واقعی ما بیخبرند. در نهایت، شاعر بیان میکند که با وجود دشواریها، همچنان به جستجوی عشق و لذت ادامه میدهیم.
هوش مصنوعی: او مثل سبو مینوشد و ما که در تلاش و کوشش هستیم، دستمان بیحرکت مانده است.
هوش مصنوعی: ما محبت و احساسات خود را در میدان عشق کاشتهایم و این عشق آنقدر قوی است که هیچ بلایی نمیتواند آن را از بین ببرد.
هوش مصنوعی: امروز، زاهد از نزد ما بوی شراب را میشنید، اما تو از جشن و شوق خالصانه ما بیخبر بودی.
هوش مصنوعی: ما در این زمین، در خوشی و لذت غرق شدهایم، مانند انگور که در میکدهها در دست ماست.
هوش مصنوعی: شرابخانهها خالی شد و ما با لبهایی تشنه و دلزده از بیشرابی، احساس میکنیم که دیگر حوصلهامان به آخر رسیده است و مانند کبابی که بر آتش نضج میگیرد، در این حالت قرار داریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما
فرمای خدمتی که برآید ز دست ما
برخاستیم و نقش تو در نفس ما چنانک
هر جا که هست بیتو نباشد نشست ما
با چون خودی درافکن اگر پنجه میکنی
[...]
ما می پرست یار و جهان می پرست ما
مامست عشق و کون ومکان بوده مست ما
جنب وجودم از می توحید حق پرست
زاهد مکن بسنگ ملامت شکست ما
در ملک عشق منصب ما بین چو شد بلند
[...]
در زیر بار مهره گل نیست دست ما
ز اشک تاک سبحه کند می پرست ما
نه گوشه کلاه و نه زلف و نه توبه ایم
خوبان چه بسته اند کمر در شکست ما؟
از بس که دید رو، ز لب می پرست ما
ساغر برون نرفت چو نرگس ز دست ما
چون گل، حریف بستن دستار نیستیم
دستار بسته ای مگر افتد به دست ما
ما را چونی به بند تن خویش بسته اند
[...]
لبریزِ شکوه شد دل حسرتپرست ما
کو طرف دامنی که بیفتد به دست ما!
آزار ما روا نبود بیش ازین دگر
رنگ شکستهایم چه حاصل شکست ما!
دست دعا برای تو داریم بر سپهر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.