گنجور

 
حزین لاهیجی

شب که در خلوت اندیشه تمنّای تو بود

گل داغ دل من انجمن آرای تو بود

جلوه در آینه ام پرتو رخسار تو داشت

سینه آتشکدهٔ حسن دلارای تو بود

مژه بر هم نزدم آینه سان در همه عمر

بس که در دیدهٔ من ذوق تماشای تو بود

دل شیدا شده ام داغ تمنّای تو داشت

سر سودا زده ام خاک کف پای تو بود

صید آهونگهان، غمزهٔ غمّاز تو کرد

دام جادوصفتان، زلف چلیپای تو بود

عشق سرکش اثر از حسن گلوسوز تو داشت

داغ حسرت گلی از دامن صحرای تو بود

کفر و دین را به کسی فتنهٔ چشمت نگذاشت

در سواد حرم و بتکده غوغای تو بود

باده در ساغر دل نرگس مخمور تو ریخت

مستی ما همه از جام مصفّای تو بود

گل باغ نظرم غنچهٔ سیراب تو شد

سرو بستان دلم قامت رعنای تو بود

گوهر عاشق سرگشته و معشوق یکیست

در حقیقت من و ما، موجهٔ دریای تو بود

نشئه ها داشت حزین ، سجدهٔ مستانهٔ تو

دُرد میخانه مگر خاک مصلّای تو بود؟

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سید حسن غزنوی

که بود جان که نه در بند وفای تو بود

چه کند دل که نه خرسند جفای تو بود

سرِ ادبار من ار هست، مرا شاید؛ از آنک

دیده آنجا نهد اقبال که پای تو بود

در هوای تو شدم ذره زرین آری

[...]

سعدی

من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود

سر نه چیزیست که شایسته پای تو بود

خرم آن روی که در روی تو باشد همه عمر

وین نباشد مگر آن وقت که رای تو بود

ذره‌ای در همه اجزای من مسکین نیست

[...]

همام تبریزی

هوس عمر عزیزم ز برای تو بود

بکشم جور جهانی چو رضای تو بود

در ازل جان مرا عشق تو هم صحبت بود

تا ابد در دل من مهر و وفای تو بود

جای افسر شود آن سر که به پای تو رسد

[...]

صائب تبریزی

دست و دامن چه سزاوار عطای تو بود؟

ظرف دریوزه کند هرکه گدای تو بود

بی نیاز از زر و سیمند طلبکارانت

گنج زیر قدم آبله پای تو بود

خون کند در دل گلگونه حوران بهشت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه