شب که در خلوت اندیشه تمنّای تو بود
گل داغ دل من انجمن آرای تو بود
جلوه در آینه ام پرتو رخسار تو داشت
سینه آتشکدهٔ حسن دلارای تو بود
مژه بر هم نزدم آینه سان در همه عمر
بس که در دیدهٔ من ذوق تماشای تو بود
دل شیدا شده ام داغ تمنّای تو داشت
سر سودا زده ام خاک کف پای تو بود
صید آهونگهان، غمزهٔ غمّاز تو کرد
دام جادوصفتان، زلف چلیپای تو بود
عشق سرکش اثر از حسن گلوسوز تو داشت
داغ حسرت گلی از دامن صحرای تو بود
کفر و دین را به کسی فتنهٔ چشمت نگذاشت
در سواد حرم و بتکده غوغای تو بود
باده در ساغر دل نرگس مخمور تو ریخت
مستی ما همه از جام مصفّای تو بود
گل باغ نظرم غنچهٔ سیراب تو شد
سرو بستان دلم قامت رعنای تو بود
گوهر عاشق سرگشته و معشوق یکیست
در حقیقت من و ما، موجهٔ دریای تو بود
نشئه ها داشت حزین ، سجدهٔ مستانهٔ تو
دُرد میخانه مگر خاک مصلّای تو بود؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر عشق و آرزوی معشوق را به تصویر میکشد. شبها در خلوت خود به یاد معشوق است و درد دلش تنها با تصاویر او تسکین مییابد. قلب او مانند آتشکدهای از عشق میسوزد و چشمانش به تماشای زیباییهای معشوق مشغول است. شاعر بیان میکند که تمام لحظات زندگیاش وقف تماشای معشوق و آرزوهای او بوده و دلش پر از غم و شوق برای اوست. عشقش به معشوق را همچون دلیلی برای وجود تمامی احساساتش توصیف میکند و در نهایت به این نتیجه میرسد که در واقع عشق و معشوق یکی هستند و همهی هستیاش در پی وصل به اوست.
هوش مصنوعی: در شبهایی که تنها به فکر تو بودم، دل محزون من پر از یاد تو و زیباییات بود.
هوش مصنوعی: در آینه، تصویر زیبای تو را میبینم و از سینهام که مانند آتشکدهای پر از عشق است، شعلهور میشود.
هوش مصنوعی: در تمام عمرم چنان captivated تو بودم که حتی برای یک لحظه هم پلک بر هم نذاشتم، مانند آینهای که همیشه آمادهٔ بازتاب زیبایی توست.
هوش مصنوعی: دل من در آتش عشق تو میسوزد و آرزوی تو را در دل دارم. به خاطر عشق تو، دیوانهوار و مجنون شدهام و خاک پای تو را بر خود میگذارم.
هوش مصنوعی: غزالان به ترفند و ناز تو شکار شدند و دامهای جادویی، با زلفهای پیچیدهی تو به دام افتادند.
هوش مصنوعی: عشق پرشور و هیجان ناشی از زیبایی تو باعث شد تا حسرتی در دلم بجا بماند، گلی که از دامن بیابان تو به جا مانده، همیشه داغی از یاد تو را در من زنده میکند.
هوش مصنوعی: عشق و جذبهٔ چشمان تو به کسی اجازه نداد که در فضای معبد و پرستشگاه به فکر کفر یا دین بیفتد، چرا که همه جا فقط هیاهو و شلوغی تو بود.
هوش مصنوعی: نوشیدنی که در دل نرگس مست تو ریخته شده، باعث شده که همه ما از پاکی و خالصی تو مست شویم.
هوش مصنوعی: در باغ ذهنم، گل آرزوهایم به دلیل عشق و محبت تو به شکوفه آمده و قامت زیبای تو مانند درختی در دل من است که سرسبز و دلنشین میباشد.
هوش مصنوعی: در واقع، جوهر عشق و معشوق، در عمق یکدیگر نهفته است. در حقیقت، من و تو، همچون موجهای دریا، به یکدیگر وابستهایم و از هم جدا نیستیم.
هوش مصنوعی: حزین نشئهها و شگفتیها را تجربه میکرد، آیا سجده و عبادت مستی تو در کنار میخانه، جز خاک مصلای تو نمیتواند باشد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
که بود جان که نه در بند وفای تو بود
چه کند دل که نه خرسند جفای تو بود
سرِ ادبار من ار هست، مرا شاید؛ از آنک
دیده آنجا نهد اقبال که پای تو بود
در هوای تو شدم ذره زرین آری
[...]
من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود
سر نه چیزیست که شایسته پای تو بود
خرم آن روی که در روی تو باشد همه عمر
وین نباشد مگر آن وقت که رای تو بود
ذرهای در همه اجزای من مسکین نیست
[...]
هوس عمر عزیزم ز برای تو بود
بکشم جور جهانی چو رضای تو بود
در ازل جان مرا عشق تو هم صحبت بود
تا ابد در دل من مهر و وفای تو بود
جای افسر شود آن سر که به پای تو رسد
[...]
دست و دامن چه سزاوار عطای تو بود؟
ظرف دریوزه کند هرکه گدای تو بود
بی نیاز از زر و سیمند طلبکارانت
گنج زیر قدم آبله پای تو بود
خون کند در دل گلگونه حوران بهشت
[...]
من چه در پای تو ریزم که سزای تو بود
سر نه چیزی است که شایسته پای تو بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.