ز لوح سینه ستردیم، علم فتوا را
به آب میکده شستیم، لوث تقوا را
به بوی سنبل خلد، آستین فشان بینم
مقیدان سر زلف عنبرآسا را
میان ما و تو مشکل حکایتی ست که نیست
مرا دل و تو ندانسته ای، مدارا را
به یاد لالهٔ رخسار آتشین رویی
ز خون دیده دهم آب، کوه و صحرا را
خراب نرگس مست سهی قدان گردم
که داده اند به تاراج غمزه دلها را
به نسبت تو مگر خاطرم بیاساید
که سر به کشور دل داده شور و غوغا را
به ارمغان برسان ای صبا شمیم گلی
که سر عشق بود فاش، پیر دانا را
دلم ز جلوه ی این خلق بی اصول گرفت
خدا کند که ببینیم، رقص مینا را
ز خاک صومعه ها، بوی شید می آید
کشم به دیده، غبار در کلیسا را
ز بس رمیده دل از اهل خانقاه، حزین
به دیده می سپرم راه دیر ترسا را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و تاملات فلسفی شاعر درباره عشق، عرفان و تناقضات دنیوی میپردازد. شاعر از برکناری علم و تقوا از دل و ذهن خود سخن میگوید و به جذابیتهای مادی و زیباییهای دنیا اشاره میکند. او به یاد معشوق و زیباییهای او دچار دلهره و احساساتی شدید میشود. همچنین، شاعر به جستجوی حقیقت و عشق واقعی پرداخته و نسبت به بیاصولیهای روزگار و نیرنگهای دنیایی ابراز نارضایتی میکند. در نهایت، او امید دارد که روزی به تجلی راستین عشق و زیبایی دست یابد.
هوش مصنوعی: ما از دل خود دانش فتوا را حذف کردیم و در آب میکده آن را شستیم، تا تقوای آلوده را از بین ببریم.
هوش مصنوعی: من با عطر گل سنبل، افرادی را میبینم که به زیبایی و ظرافت موهایشان توجه کرده و در حال لذت بردن از زیبایی هستند.
هوش مصنوعی: میان ما و تو داستانی وجود دارد که باعث مشکل شده است. من به اندازه کافی احساسات ندارم و تو نیز هنوز یاد نگرفتهای که چگونه با این مسأله کنار بیایی و صبر کنی.
هوش مصنوعی: در یاد لالهٔ چهرهای با رنگ آتشین، اشکهای خود را به زمین میریزم، تا بر کوهها و دشتها اثر بگذارم.
هوش مصنوعی: من به خاطر زیبایی و جذابیت چشمان فریبنده و قد بلند یار، دلم به درد آمده و در حال نابودی هستم، چرا که چشمکهای او دلهای زیادی را به تاراج برده است.
هوش مصنوعی: هرگاه به یاد تو باشم، دل آرام میگیرد و از شلوغی و هیاهوهای زندگی دور میشود.
هوش مصنوعی: ای نسیم، گلی را که عطرش نشاندهنده عشق است به پیر دانا برسان.
هوش مصنوعی: دل من از رفتار غیرمعمول و بیقاعده این مردم ناراحت و آزرده شده است. امیدوارم روزی برسد که رقص زیبای مینا را ببینیم.
هوش مصنوعی: از خاک معابد، بوی خوش عشق به مشام میرسد و چشمانم را میکشد به سوی غبارهای موجود در کلیسا.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه دل و جانم از گفتار و رفتار اهل خانقاه خسته و رمیده شده، با چشمی پر از اندوه، به سوی دیر و عبادتگاه ترسایان نگاه میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دو زلف تو صنما عنبر و تو عطاری
به عنبر تو همی حاجب اوفتد ما را
مرا فراق تو دیوانه کرد و سرگردان
ز بهر ایزد دریاب مر مرا یارا
بمان بر تن من زلف عنبرینت که هست
[...]
اسیر شیشه کن آن جنیان دانا را
بریز خون دل آن خونیان صهبا را
ربودهاند کلاه هزار خسرو را
قبای لعل ببخشیده چهره ما را
به گاه جلوه چو طاووس عقلها برده
[...]
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسّر نمیشود ما را
تو را در آینه دیدن جمال طَلعت خویش
بیان کند که چه بودَست ناشکیبا را
بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم
[...]
به سرنمی شود از روی شاهدان ما را
نشاط و خوش دلی و عشرت و تماشا را
غلام سیم برانم که وقت دل بردن
به لطف در سخن آرند سنگ خارا را
به راستی که قبا بستن و خرامیدن
[...]
زمانه حله نو بست روی صحرا را
کشید دل به چمن لعبتان رعنا را
هوای گل ز خوشی یاد می دهد، لیکن
چه سود چون تو فرامش نمی شوی ما را
ز سرو بستان چندین چه می پرد بلبل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.