پرتو روی تو را نیست جهان پرده دار
امتلأ الخافقین شارق ضوء النهار
ای من و بهتر ز من، بندهٔ فرمان تو
گر دل و گر دین بری، این لنا الاختیار؟
عالم اگر دشمن است چون تو پناهی چه غم؟
رد شطاط الذی، عند ذوی الاقتدار
لطف تو بیگانه نیست، از چه شفیع آورم؟
بائسک المستجیر، عزتک المستجار
لاله گلزار توست، سینه اخگرفروز
واله دیدار توست دیده اخترشمار
زاهد گر باهشی، باده کش و توبه کن
از خرد دوربین وز هوس نابکار
گوش به حکم توایم، مرد زبان نیستیم
طاعت اگر ردکنی، حاش لنا الاختیار
عربده افزون کند حادثه با گوشه گیر
لطمه زند بیشتر، موج به دریا کنار
وه که ندارد درنگ، گردش گردنده چرخ
شهد کند در شرنگ، ساغر لیل و نهار
زحمت بیهوده دید ناخن اندیشه ام
آه که جز باد نیست، در گره روزگار
این به دمی بسته است وان به غمی می رود
هستی بد عهد بین، شادی بی اعتبار
همسر دیرینه اند، دیده گشا و ببین
خنده رنگین گل، گریه ابر بهار
آه چه سازد کسی با تب و تابی چنین؟
چهره روز آتشین، طره شب تابدار
خار به چشمم خلد، از گل و ربحان او
روی جهان دیدنی نیست درین روزگار
از فلک پشت خم، شد قد دونان علم
کار جهان شد بهم، گشت هنر عیب و عار
تافت به فن زال دهر، دست قوی چیرگان
همچو کمان حلقه شد، بازوی خنجرگذار
تاب تحمّل نماند، یا لجاالهاربین
علم ستیرالجبین، جهل خلیع العذار
پشت جوانمرد را بار لئیمان شکست
ریخت جو برگ خزان، پنجهٔ گوهرنثار
بار خران چون برد، دوش غزال حرم؟
شیر ژیان چون کشد ناز سگ جیفه خوار؟
هر طرفی یکّه تاز، کودن دون فطرتی ست
تکیه زنان هر خری ست جای صدور کبار
خامه همان به که رو تابد ازین گفتگو
نیست به شکر نکو، حنظل ناخوشگوار
رونق بستان بود شور صفیرت حزین
بلبل دستان شود، چون تو یکی از هزار
چون که پی امتحان با مژه خون چکان
خامه نهی در بنان، صفحه کشی در کنار
مایه به معدن دهد کلک جواهر رقم
نکته به دامن برد طبع بدایع نگار
صبح قیامت دمید از جگر سوخه
خوشترم آمد درین گرم صفیر اختصار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و پناه بردن به شخصیت محبوب میپردازد. شاعر در آن تاکید میکند که در دل و دین، فرمان محبوب والاترین گزینه است و در برابر دشمنان، تنها اوست که میتواند آرامش بخشد. با تصاویری از طبیعت و زیباییها، شاعر از عشق و سرنوشت میگوید و نشان میدهد که زیستن در این دنیا با غم و شادیهای متضاد همراه است. همچنین، به تقابل میان زهد و نوشیدن باده اشاره دارد و به دنبال الهام و زیبایی در خلقت و زندگی است. در نهایت، با احساس ناامیدی از وضعیت زمانه، شاعر به ارزش خاطرات و لحظات شیرین زندگی تاکید میکند و میگوید که در این دنیای پرشر و شور، همچنان باید به دنبال زیباییهای واقعی بود.
هوش مصنوعی: نور چهره تو آنقدر تابناک است که هیچکس نمیتواند آن را بپوشاند، زیرا نور حقیقت تو در تمام عالم میدرخشد و مانند خورشید در اوج آسمان نمایان است.
هوش مصنوعی: ای تو و آنکه از من بهتر است، بندهٔ فرمان تو هستم. حالا اگر دل و ایمان را رها کنم، آیا من حتی در این صورت هم مختار هستم؟
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا دشمنانی وجود داشته باشند، با پناهگاهی مثل تو، چه جای نگرانی است؟ با وجود قدرتی که در دست دارم، هیچ چیز نمیتواند به من آسیب بزند.
هوش مصنوعی: محبت و لطف تو هیچ گاه از من دور نیست، پس چرا باید واسطهای برای شفاعت بیاورم؟ در مقامی که به تو پناه آوردهام، تجلیل و بزرگی توست که مرا حمایت میکند.
هوش مصنوعی: لاله، گل زیبای توست و سینه من با عشق و حرارت به تو روشن است. دیدن تو برای من همچون دیدن ستارههاست.
هوش مصنوعی: اگر عاقل هستی، باده بنوش و توبه کن از دیدن دنیا از زاویهای تنگ و هوسهای ناپسند.
هوش مصنوعی: ما به دستورات تو گوش میدهیم و مرد زباندار نیستیم. اگر از ما اطاعت نکنی، دیگر برای ما انتخابی باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: حادثهها و رویدادها باعث میشوند که درد و رنج بیشتری به کسانی که در گوشهگیری هستند وارد شود، مانند موجی که به کنار دریا میزند و آسیب بیشتری میزند.
هوش مصنوعی: واقعا چرخ زمان بیوقفه در حال چرخش است و هیچ فرصتی برای درنگ ندارد. هر لحظه از شب و روز مانند شرابی است که در جامی ریخته میشود.
هوش مصنوعی: عذاب و تلاش بیثمر و بیفایدهای را تجربه میکنم. افسوس که در چالشهای زندگی، جز فشار و مشکلاتی که همچون باد هستند، چیزی مشاهده نمیکنم.
هوش مصنوعی: یکی از شرایط زندگی این است که گاهی اوقات به خاطر لحظهای خوشی، ناگهان با اندوهی مواجه میشویم. وجود انسان در این دنیا، پراکنده و ناپایدار است و شادیها ممکن است به سادگی از بین بروند و نتوان به آنها اعتماد کرد.
هوش مصنوعی: همانطور که به آرامی به زندگی نگاه میکنید، خندهای شاداب و زیبا را در گلها مشاهده کنید و همزمان اشکهای بهاری ابرها را نیز ببینید.
هوش مصنوعی: آه، چه کسی میتواند با این احساسات گرم و پرشور کنار بیاید؟ چهره روز مانند آتش میدرخشد و موهای شب مانند تابش ستارهها میدرخشد.
هوش مصنوعی: در این روزگار، زیباییها و خوشیها به اندازهای برایم کمارزش شدهاند که حتی زیباییهای بهشتی مثل گل و خوشبویی هم در مقابل سختیها و مشکلات زندگی به چشم نمیآیند و حس میکنم که همه چیز تلخ و ناچیز است.
هوش مصنوعی: از آسمان، قامت انسانها به گونهای خم شده است که خود را زیر پای دیگران احساس میکنند. کار دنیا به هم ریخته و هنر به عیب و ننگ تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: روزی روزگاری، قدرت و توانایی زمانه مانند طناب منعطفی شد و در دستان قوی و سرسختی به نام چیرگان، به شکل کمان درآمد. در این میان، بازوی کسی که به مانند خنجری پیکار میکند، به تنگی درآمد.
هوش مصنوعی: تحمل ما دیگر به پایان رسیده است، و از آنجایی که علم با پردهبرداری از حقایق، جهل را کنار میزند، نمیتوانیم به سادگی از آن چشمپوشی کنیم.
هوش مصنوعی: بار ناپاکیها و نیرنگها بر دوش جوانمردان سنگینی میکند، همانطور که برگی از درخت در فصل خزان میافتد و چنگی از گوهر بر زمین میافتد.
هوش مصنوعی: وقتی بار خران به دوش غزال حرم میافتد، چه جای شگفتی است؟ و وقتی که شیر جنگل ناز و غرور خود را برای سگی که فقط به دنبال استخوان است، به نمایش میگذارد، چه چیزی عجیبی وجود دارد؟
هوش مصنوعی: هر جا که نگاهی بندازید، افرادی غافل و نادانی پیدا میشوند که در مقام خودشان به شدت متکبر و خودخواهاند، در حالی که در حقیقت از فهم و درک بالایی برخوردار نیستند. این افراد فقط به ظواهر تکیه میکنند و هیچ شناختی از مهارتها و ظرفیتهای واقعی خود ندارند.
هوش مصنوعی: نوشتهای که از دل میآید، بهتر است که به موضوعاتی بپردازد که در آنها گفتگوهای شیرین و خوشایند وجود دارد، نه موارد تلخ و ناخوشایند.
هوش مصنوعی: شور و زیبایی باغ به خاطر آواز غمگین توست، ای بلبل، چون تو در بین هزاران، یگانه و بینظیری.
هوش مصنوعی: وقتی که در امتحان به دردسر میافتی و با چشمان اشکآلود قلمت را بر روی دستانت میکشی، گویی صفحهای را در کنارت مینویسی.
هوش مصنوعی: خلاقیّت و استعداد در هنر، به مانند جواهرات باارزشی است که از معادن به دست میآید. هنرمند با ذوق و قریحهاش، نکات زیبا و تازهای را خلق میکند که در دامن آثارش، جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: روز قیامت از دلهای سوخته و رنجدیده، ندا و صدایی گرم و دلنشین به گوش میرسد که برایم دلپذیرتر از هر چیزی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چیست ازین خوبتر، در همه آفاق کار
دوست به نزدیکِ دوست، یار به نزدیکِ یار
دوست برِ دوست رفت، یار به نزدیکِ یار
خوشتر ازین در جهان، هیچ نبودهاست کار
سرو سماطی کشید بر دو لب جویبار
چون دو رده چتر سبز در دو صف کارزار
مرغ نهاد آشیانبر سر شاخ چنار
چون سپر خیزران بر سر مرد سوار
آلت رامش بخواه گوهر شادی بیار
رعد مثال این بزن ابر نهاد آن ببار
خلق همی بنگری روز و شب اندر نشاط
جز طرب اندر جهان نیز ندارند کار
خاک نبینی به ره خرده نقره بساط
[...]
ای ز سپهر کمال تافته خورشید وار
گشته به تمییز و عقل نادرهٔ روزگار
از کرم شهریار کار تو همچون نگار
وز قلمت چون نگار مملکت شهریار
ای کل رواسک کند و سرسر خار
دیو با دیدار تو چو لعبت فرخار
کنگی گنده دهان و گنده ریش و کور
بد دل و بد طلعت و بد روی و بد دیدار
دیگهای مایه تو پر غدد و کرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.