محسن ز
محسن ز در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۵۱ در پاسخ به عباس دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۰:
«مقراض» به معنای قیچی است و «قراضه» چیزی است که از مقراض میریزد.
وقتی که استاد زرگر مشغول کار است، شاگردی در کنار دست استاد خردههای طلا را که از ابزار او میریزد جمع آوری مینماید که به او «قراضه چین» میگویند و بدیهی است که آنچه که شاگرد بدست میآورد در برابر اصل زر که در دست استاد است مقدار ناچیزی است.
با این توصیف، مفهوم «شاهان قراضه چین او» چنین است : شاهان که مال و مکنت عالم در دست آنان است، آنچه دارند در مقابل آنچه که او دارد، مانند دارایی قراضه چین در مقابل دارایی استاد است و هرآنچه دارند را از ریزش دست او بدست آوردهاند.
محسن ز در ۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۱۰ دربارهٔ حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۷:
اگر از این بحث که بیت «امشب صدای تیشه...» متعلق به این شعر هست یا نیست فاصله بگیریم، فرصتی دست میدهد تا در بیت آخر، به یکی از زیباترین کاربردهای ایهام در شعر فارسی برسیم.
در بیت تخلص، مصراع «پرشور از حزین است امروز کوه و صحرا» در نگاه اول چنین القا میکند که منظور شاعر، شور و شعفی است که خودش به کوه و صحرا درافکنده است چنانکه در آن جایگاه نشسته و اشعارش را میخواند و از خوانش او کوه و صحرا پر از شور و شعف شده است.
البته این برداشت از مصراع اول بیت آخر کاملاً صحیح است ولی ما را به آن ظرافت ذهن نواز مورد انتظار نمیرساند.
اگر بدانیم که در همهی دستگاههای موسیقی اصیل ایرانی، گوشهای (یا بهتر است بگوییم نغمهای) بنام «حزین» وجود دارد و اتفاقاً یکی از معروفترین حزینها مربوط به دستگاه شور است، آنگاه منظور واقعی شاعر نمایان میشود و خواننده را برای اینهمه زیبایی و تغزل به تحسین وا میدارد.
آوازه خوانی را تصور کنید که در دشت و کوهی نغمهی «حزین» را در دستگاه «شور» میخواند و صدای او پهنهی آن کوه و صحرا را فرا گرفته است. از آنجا که «حزین» او زیرمجموعهی دستگاه شور است، پس در اصل آن آوازه خوان درحال خواندن «شور» است و اینگونه عملاً «شور» را (یعنی «دستگاه شور» را) در کوه و صحرا پراکنده ساخته و کوه و صحرا از این حزین پر از شور است و البته که آن آواز حزین، قصه گذشتن مجنون و رفتن فرهاد است.
محسن ز در ۲ سال قبل، دوشنبه ۴ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۷:
ای کاش کمی و فقط کمی سواد شعری در جامعه افزایش پیدا کند. ای کاش در این حد که مردم وقتی شعری را میخوانند یا برایشان خوانده میشود معنای کلی آن را درک کنند با شعر آشنا میشدند!
بیت دوم این شعر ظاهرا برای بیشتر خوانندگان بسیار عجیب و سخت و نامفهوم است در حالیکه معنای بسیار واضحی دارد و فقط کافی است که آن را درست بخوانیم تا معنای آن آشکار شود ولی ظاهرا حتی صحیح خواندن آن هم برای عدهای واقعا مشکل است!
حرف «ی» در کلمه «حاضری» یای نکره است یعنی «یک شخص حاضر» مثل اینکه بگوییم «دانش آموزی» یعنی «یک دانش آموز ناشناس» که صرفا دانش آموز بودنش برایمان مهم است نه هویت شخصی اش. پس «حاضری» یعنی ناشناسی که حضور دارد.
اما حرف «ی» در کلمه «هستی» را هم میتوان یای سجع درنظر گرفت که در اینصورت کلمه «هستی» همان «هست» یا «وجود دارد» معنا میدهد (چنانکه در جمله «و آن راه چنان دراز بودی که آن را پایان نمینمود»، فعل «بودی» همان «بود» است که با یک حرف یاء بصورت آهنگین و مسجع درآمده است) و مفهوم مصراع «هرجا که هستی حاضری از دور بر ما ناظری» چنین است : «هرجا که کسی حاضر هست (یعنی بندهای از بندگان تو حاضر است و بعبارت دیگر، یعنی هرجا که ما بندگانت حضور داریم)، تو از دور (یعنی بطور نامحسوس برای ما) برما ناظر هستی» و هم میتوان آن را یای استمراری درنظر گرفت که در ادبیات کهن در بسیاری از مواقع بجای آوردن «می» بر سر فعل، با آوردن «ی» در آخر فعل آن را تبدیل به فعل استمراری میکردند مثل معنای عبارت «چنان گفتی» که «چنان میگفت» است و در بیت ششم همین شعر، «فرستی» ، «میفرستد» معنی میدهد. با این فرض، معنای مصراع اینطور است که «هرجا که همیشه حاضری وجود دارد تو از دور (یعنی بطور نامحسوس برای ما) برما ناظری» یعنی جایی که بطور مستمر حاضرانی هستند و چون در این عالم همیشه حاضرانی وجود دارند (یعنی نوع بشر) پس خدا هم بطور مستمر (و البته بطور نامحسوس) بر آنان ناظر است.
محسن ز در ۲ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۶ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۰۵ در پاسخ به امین کیخا دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۰:
لطفا وقتی از شعر مطلقا چیزی متوجه نشدهاید، با نمایشهای ادیبانه و شاعرانه ذهن سایرین را منحرف نفرمایید!
محسن ز در ۲ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:
نکته اول این که شاید قدیمی ترین خواننده ای که این شعر را بصورت تصنیف خوانده، علیرضا افتخاری است (با نام «بهار جانها» و «به رقص آ» معروف است و در اینترنت به سادگی یافته میشود) که در لیست خوانندگان از قلم افتاده است.
نکته دوم هم تصحیح بیت نهم شعر است که بجای «رنگ و اثر» ، «دنگ و اثر» صحیح است. «دنگ» به معنای مدهوش و بی هوش و «دنگ و اثر» مجموعا معنی مست و مدهوش و بی هوش میدهد.
محسن ز در ۵ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۰۶:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳:
میلاد عزیز نکته همان است که گفتم. اینکه ما متعصبانه همه غزلیات سعدی را بلااستثناء عاشقانه بدانیم و حتی ردپای عرفان را هم در آن انکار کنیم و اشکال دوم آن است که با احادیث و روایات و آیات قرآن کاملاً بیگانهایم...
همین غزل حاضر، کاملاً با آیات قرآن مطابقت دارد
محسن ز در ۵ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳:
ضمناً لازم به یادآوری است که یکی از خوانندگانی که این شعر را بیش از سی سال پیش بصورت آواز اجرا کرده، جناب سراج است ولی متأسفانه این آواز هم مثل بسیاری از آوازهای قدیمی ایشان مطلقاً در دسترس نیست درحالیکه قبلاً به وفور از رادیو و تلویزیون پخش میشد
محسن ز در ۵ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳:
هنوز و بعد از چهل سال، در تلاشم که بفهمم با چه شاهدی همه غزلهای سعدی را عاشقانه تعبیر میکنند درحالیکه بسیاری از این غزلیات به عینه عارفانه هستند و بر اساس آیات قرآن و روایات معصومین!