گنجور

حاشیه‌گذاری‌های هادی رنجبران

هادی رنجبران


هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۸:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۴:

مولانا در این غزل با زبانی نمادین «مرتبة عاشقی» و «مرتبة معشوقی» را توضیح داده است. از خراباتی سخن می¬گوید که ریشه در عالم قِدَم دارد و نوسالکان طریقت نمی-توانند آن را ادراک کنند؛ زیرا این مرحله کسانی را می¬طلبد که از انانیّت بگذرند و مجنون¬وار طوق اطاعت و مطاوعت از پادشاه معشوقان را به گردن آویزند. «مرتبة عاشقی»، مرتبه¬ای است که حتّی بزرگانی مانند حلاّج نیز نتوانستند پای در این عرصه گذارند، و افرادی چون جنید بغدادی، بایزید بسطامی و معروف کرخی نیز در آن حیران شدند. باری کسانی می¬توانند پای به این وادی گذارند که مورد عنایت شاه معشوقان (شمس تبریزی) قرار بگیرند و از دریای بی¬کران لطف او بهره¬مند شوند

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷۲:

چار جو: در بهشت چهار نهر روان است: 1. نهر آب روان: آیه 15 سوره 47: «مَثَلُ الجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ المُتَّقُونَ فِیهَا أَنهَارٌ مِن مَاءٍ غَیرِ آسِنٍ / مثل بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده چون باغی است که در آن نهرهایی است از آبی که رنگ و بو و طعمش برنگشته» 2. نهر شیر: آیه 15 سوره 47: «وَأَنهَارٌ مِن لَبَنٍ لَم یَتَغَیَّر طَعمُهُ / و جویهایی از شیری که مزه‏ اش دگرگون نشود» 3. نهر شراب پاک بی‌زیان: آیه 15 سوره 47: «وَأَنهَارٌ مِن خَمرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ / و رودهایی از باده‏ ای که برای نوشندگان لذّتی است» 4. نهر عسل صاف: آیه 15 سوره 47: « وَأَنهَارٌ مِن عَسَلٍ مُصَفًّی / و جویبارهایی از انگبین ناب» مولانا و عموم عرفا، بهشت و دوزخ را مکان خارجی نمی‌‌دانند، بلکه آن را تجسّم اخلاق و ملکات روحی شخص می‌‌دانند.

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۱۲ در پاسخ به سپیده دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷۲:

شفیعی کدکنی تصحیح نکرده! بلکه گزیده ای از غزلیات مولانا را توضیح داده.

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۰۸ در پاسخ به گمنام- دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷۵:

سست!   جان گرگان و سگان ازهر یک جداست / متحد جانهای شیران خداست.

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۰۵ در پاسخ به ســراج دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷۵:

مولانا به سبب احاطة کم نظیرش برآثار ادب فارسی، نیز به¬دلیل گسترة محفوظات شعری¬اش، گاه در خلال غزلیات شمس و حتی مثنوی، از ابیات و اشعار شاعران مختلف، می¬خوانده و تصرّفاتی می¬کرده است. دلیل اصلی تغییرات، «به سبب افزودن بر موسیقی کلام» بوده است. استاد شفیعی کدکنی چنین نوشته است: «گاهی مولانا سماع را با بیت یا ابیاتی از قدما آغاز می¬کرده و دنباله آن را به تناسب حالات و لحظه¬های خود می¬آفریده است.»

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:

این غزل - داستان، شرح سفری است در دریایی آن سوی عالم محسوس. مولانا در این تجربة روحانی که حاصل رؤیت معشوق یا تجلّی او بوده است با غرق شدن در دریا و نابودی، وقایع شگفتی را دیده است و برخی از آنها را به نمادهایی بی همراهی معنی گزارش کرده است. این غزل در قالب زبان رمزی گزارش فنا و نابودی است و واژگان دلالتی فراتر از محدودة قاموسی خود دارند. موضوعات مطرح شده در این غزل را می¬توان این گونه برشمرد: 1) راوی می¬گوید، سودایی و مجنون شده است. چون کشتی به میان دریای پر خون می¬افتد، تخته های آن کشتی در هم می¬شکند و غرق می¬شود امّا با این حال غریق ماجراهای روی داده بر خود را گزارش می¬کند. 2) راوی که می¬بایست نابود شده باشد نهنگی را می¬بیند، آن نهنگ آب دریایی را که او در آن غرق شده بود می¬خورد و هامون می¬گرداند. هامون آن نهنگ را به درون خود می-کشد. 3) «چون» در «بی¬چون» غرق می¬شود و سرانجام نه هامونی می¬ماند و نه دریایی

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۴۸ در پاسخ به رامین رحیمی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۷:

جناب شهرام ناظری حق مطلب را داد کرده اند.

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۶:

بیت چهارم. کفر و ایمان: کفر و ایمان تا موقعی است که سالک به مقام عشق نرسیده است، وقتی عشق به میدان می¬آید، کثرت و تعیّنات به وحدت می¬رسند و دیگر نه او را کفر مانَد و نه ایمان، زیرا که عشق از کفر و ایمان برتر است، و عاشق حق نیز بالاتر از این مراحل است. «کفر و ایمان نیست آن جایی که اوست / ز آن که او مغز است و این دو رنگ و پوست» (مثنوی، 2/3322) در باور عرفا (= در عالم عشق و وحدت)، کفر و ایمان هر دو سیر به تعالی دارند و هدف در عالَم عشق، وصال معشوق ازلی است. نزد اهل شریعت و کلام (= در عالَم کثرت)، ایمان سیر صعودی و متعالی دارد و بر عکس آن کفر سیر نزولی دارد، و یا اینکه کفر و ایمان در عرض همدیگرند و منکر هم.

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷۶:

بیت ششم. آن دَم: اشاره است به دم خدایی و نفخة الهی که در آدم دمیده شد. آیة 72 سورة 38: «پس چون او را کاملا درست کردم و از روح خویش در آن دمیدم ...»

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۰:

2. کاف و نون: رمزی از «کُن (باش)» سخنی که آغازِ آفرینش جهان است. در ادب صوفیانه، کُن برگرفته از آیاتی است که در آنها به ارادة پروردگار در آفرینش کائنات اشاره شده است و از جمله در آیة 117 سورة 2: «بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِذَا قَضَی أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ / او پدید آورنده آسمان¬ها و زمین است و چون به کاری اراده فرماید فقط می‏¬گوید موجود باش پس فورا موجود می¬شود.» مولانا گاه تعبیر «امرِ کُن» و گاه تعبیر «کُن فَکان» را برای این معنی به کار برده است. در مثنوی: حق، قدم بر وی نهد از لامکان / آنگه او ساکن شود از کُن فَکان (مثنوی، 1/1381) دوتا چون کاف و نون: به شکستگی و خمیدگی حروف کاف و نون اشاره می¬کند. یعنی از هیبت امرِ الهی مانند حرفِ «ک» و «ن» در کلمة کُن دوتا و خمیده¬ام. مفهوم نهایی این دو بیت آنست که مولانا اتّحاد قدیم خود را از دست داده و در آرزوی وصال نخستین خویش خمیده قامت بسر می¬برد.

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۵:

5. حقیقت: در لغت به معنی راستی، درستی یک سخن، و وجود انکار ناپذیر یک موجود یا یک مفهوم است. در ادب صوفیه که همة مفاهیم به جهانی فراتر از این جهان خاکی ربط می¬یابد، حقیقت و حق اشاره است به هستی مطلق و جاودانة پروردگار دارد، و به درک عالمی که با حواسّ این جهانی درک آن ممکن نیست.

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۴۱ در پاسخ به کامران کمیلی پور دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۵:

بحر شعار، یعنی: دریا دل.

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۴:

علّتیان: یک معنای پزشکی و یک معنای فلسفی دارد. یکی کسانی که بیمار و علیل¬اند که سر و کارشان با پزشک است، دیگر کسانی که به لحاظ فلسفی گرفتار اصل علّیت و کشف قوانین در نظام جهان¬اند./

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۶:

پری: موجود افسانه‌ای و اساطیری نظیر جن به‌صورت زنی بسیار زیبا که مانند فرشته بال دارد و پرواز می‌کند و در زیبایی نقیض دیو است. ویژگی اصلی پری در دوره اساطیری باروری و برکت است. / پری در شیشه کردن: از کارهای رمّالان و دعانویسان بود که بدان وسیله مصروعان را معالجه می¬کردند و یا شی گمشده را پیدا می¬کردند. شیشه در این مورد غالبا آینه است. به کسی که پری در شیشه می¬کرد، پری¬خوان می¬گفتند. مولانا که خود را مردی پری¬خوان می‌خواند، توانایی خود را در عرصة عشق، به توانایی پری¬خوان در شکار پری و در شیشه کردن او تشبیه می‌کند. / افسون خواندن( افسون دمیدن): خواندن اوراد و عزایم در فسونگری. با فعل دمیدن هم به کار می¬رود. / حُراقَه: آنچه در هنگام خواندن افسون¬ها بسوزند. به ضرورت وزن شعری تشدید یافته.

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۶:

5. در این بیت، شادی در حکم گزمه¬ای نمود یافته که عاشق را در بر گرفته و او را دربند و گرفتار ساخته است و عاشق، این بند را به بند زهد و تقوی ترجیح می¬دهد.

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۸:

بیت سوم. تقابل معنایی «جان» و «تن» از واژه¬های «هشتن و رفتن» آشکار می¬شود. مولانا هر کجا تن و جان را در کنار هم می¬آورد، تن را چون مانعی برای تعالی و پیشرفت می-بیند و همیشه سعی در نفی آن دارد.

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۷:

 بیت هشتم.   هستی برای آنان که از سر تامّل و با چشم دل بدان می¬نگرند، موجب حیرت است. امّا حیرت مولانا نه از خود هستی؛ بلکه از آفریدگار آن و چگونگی آفرینش است. او از آن¬جا که خود را جزئی از این عظمت می¬داند، در مقام حیرت و بی¬خودی از شعشعة پرتو ذات خدا، خود را چون قطره¬ای از آن دریای عظیمی که اسباب حیرت اوست، می¬داند و در آن بی¬خودی مرز سبب و مسبّب را باز نمی¬شناسد.

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۹:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۱:

بیت هشتم. 8. حقیقت ایمان و دین آن¬جاست که تو باشی و هرجا که تو نباشی، هر کجا باشد، کفر است. مولانا گوهرِ دین را ارتباط با امرِ متعالی می¬داند

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۹:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۱:

ابیات 2، 3، 4 و 5، در «وصف فنای افعالی» است که یکی از مراتب فناست و آن، سقوط رؤیت فعل خود و شهود فعل حق تعالی است از آن جهت که انسان را وجهه‌‌ای است الهی که فاعلیّت او قایم بدان است و وجهه‌‌ای است نفسی که به اعتبار آن، افعال را به خود نسبت می‌‌دهد.

 

هادی رنجبران در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۰:

در بیت آخر: مولانا معتقد است، مخاطبی که از نمِ کوثرش تر نشده، یعنی کسی که با او نسبت و سنخیتی ندارد، نمی¬تواند تری و تازگی و خوشی شعرش را درک کند. به عبارت دیگر، او از مخاطبانش می¬خواهد برای درک معانی و زیبایی¬های شعری¬اش، با فکر و اندیشة او آشنایی بیشتری بیابند.

 

۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode