گنجور

حاشیه‌ها

nabavar در ‫۳ سال قبل، یکشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۴ - خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست:

گرامی مفقودالاثر
بنا به فرمایش شما درین نبرد علی حریفِ طرف مقابل نبوده و به خدعه { فریب و دغل } روی آورده. آیا چنین است؟

 

مهدی در ‫۳ سال قبل، شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵:

ممنون از همه عزیزان چو گل که برخی از حاشیه نویسی ها دریایی از آموزهای گوهرمند داشتند
از گنجور نیز ممنون بابت این امکان
از آقای فرح اندوز با این صوت کبریایی
بسیار اوقات خوشی بود با حافظ گرم و جام جمی در این دوران کرونایی

 

پورنگ مظفری در ‫۳ سال قبل، شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۷ - حکایت ماجرای نحوی و کشتیبان:

در بیت پنجم، حرف «آ» به عنوان ندا بکار گرفته شده و به معنی ای یا آی است و در خصوص شنا کردن پرسش شده و نوشتن آن به صورت سرهم مانند آشنا (دوست) اشتباه است.

 

شهرام در ‫۳ سال قبل، شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۳۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۴:

آرش جان ، رستم از دو نژاد زاده شده ، از طرف پدر به سام نریمان که مظهر دلاوری است وصل میشود و از طرف مادری به مهراب کابلی که از نوادگان ضحاک است می‌رسد و فردوسی به درستی و بسیار ضریف خوی دوگانه رستم که گاهی به پهلوانی و گاهی به تندخویی و حتی وحشی گری میزند را نشان داده .
این داستان نشان میده که در همه ما خوی جوانمردی و وحشی گری به صورت همزمان وجود دارد و باید مراقب باشیم که در موقعیت های مختلف کدام روی ما غلبه دارد.

 

عبدالعلی کرمانشاهی در ‫۳ سال قبل، شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸۲:

اصلاح می گردد:
که تعبیر "چشم شوخ" را... الخ.

 

عبدالعلی کرمانشاهی در ‫۳ سال قبل، شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸۲:

این گونه می رسد که نخستین مصرع مطلع غزل بدین سان باشد: "تو چشم شوخ را دیدن میاموز" که گویا تعبیر "شیخ شوخ" را معنایی محصل، نمی توان یافت الا با تکلفات طویله.

 

ابنجانب در ‫۳ سال قبل، شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۷:

آقای عبدالحسین مختاباد این شعر را به صورت آواز در مایه ی بیات ترک بسیار زیبا خوانده اند.

 

ذبیح در ‫۳ سال قبل، شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۷ - مثال دیگر هم درین معنی:

بر اساس شعر مولانا عتاصر خواب همگی ریشه در بیداری دارد.بعبارتی ریشه خوابها در رفتارها،افکار وذهنیت های فرد دارند.بطوریکه ما همه عناصر خواب خود را میشناسیم همه این عناصر در فرهنگ ،ادبیات و دانشهای ما وجود دارد.بعبارتی از سبد دانش ما ایجاد میشود.
فروید نیز به زبان روانکاوی میگوید خواب شاهراهی است به ناخودآگاه ما

 

ز.ح در ‫۳ سال قبل، شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷:

سلام ، من این شعر را اینطور تفسیر می کنم ، حافظ خودش را بنده ی عشق می داند و اینگونه از قید و بند هر دو جهان آزاد است چرا که او تنها عشق را می پرستد. نه بنده ی هوا و هوس و مادیات است و نه بنده ی زهد و دیانت ، در نتیجه از هر دو جهان آزاد است ، هم جهان مادیات و هم جهانی که به گفته ی ادیان جهان ابدی است و انسان در آن به پاداش یا مجازات خواهد رسید . حافظ اینگونه به رهایی اندیشه ی خود اشاره دارد ، چرا که بنده ی عشق بودن ذهن و فکر انسان را از تمام دغدغه ها ی مادی و غیر مادی پاک و آزاد می سازد . اشاره به رانده شدن از فردوس و ... هم به نظر بنده تمثیل هایی است که برای بیان منظور و احساس شاعر آورده شده و لزوما بیانگر اعتقاد شخصی حافظ نیست .

 

هادی در ‫۳ سال قبل، شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۳۸ دربارهٔ عبید زاکانی » موش و گربه:

جناب ولی الله درودیان در مقدمه بهیئه اش بر شرح آثار عبید زاکانی از مجموعه فاخر ادب جوان گوید : موش و گربه و ترجیع بند عبید هردو در طعن و هجو شاه مبارز الدین مظفری بوده که وی شخصی سبک سر ، نادان و بی ادب دانسته اند و در سمط العلی لحضرة العلیا آمده وی دشنام هایی بر زبان می راند که اشتربانان هم از آن شرم دارند .
هجو مبارزالدین با عنوان گربه کاملا با تواریخ خوانا و هم گرای است و به نظر می رسد در ابیات نخستین موش و گربه نظر به جنگ با طوایف مسلمان شده مغول دارد که چون اجدادشان کافر بوده اند ، با تأیید مفتی های درباری ، خود را غازی الاسلام ملقب ساخت .

 

هادی بهار در ‫۳ سال قبل، شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱۸:

ای یار بکش دستم
آن جا که تو آن جایی

 

فرهاد در ‫۳ سال قبل، شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۵۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید و قطعات عربی » شعر ۹ - ایضا فی‌الغزل:

ای عشق من در روز وصل
شب‌های بعد از آن زیبا بود

 

سید مختار در ‫۳ سال قبل، شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۱:

با سلام ضمن احترام به نظر دوستان در مورد سینه دوم در مصرع "رو سینه را چون ..... ها هفت آب شو از کین /کینه ها , در جای خالی نام انسانهایکه اسوه حسنه هستند و سینه ایی عاری از کینه دارند باید قرار گیرد که مصادیق آن که سین و آل یاسین علیهم اجمعین صلوات الله و سلام و تحیات می باشند ( در پست قبلی شرح داده شد ) . بدیهی است در این جای خالی نام مکان (سینه کوه / سینه پرنده ) یا شی( سینه به معنی آینه و یا خمره ) به دلیل این که استعمال واژه "کینه" برای مکان و اشیا مصداق ندارد نمی توانند صحیح باشند. در بیت 11 نیز جناب مولانا شعرش را مزین به صفت مصطفی از صفات حضرت رسول (ص) نموده و به ارادت ستون چوبی حنانه به آن جناب اشاره نموده و مخاطب شعرش را تشویق میکند که کمتر از این چوب نیستی تو هم بکوش و ارادتی بنما و سعادتی ببر لذا الگو و اسوه حسنه در این شعر , پیامبر(ص) و آل مکرم ایشان هستند که به شهادت قرآن سینه ها و صدورشان عاری از کینه می باشند
و نزعنا ما فی صدورهم من غل(کینه) .و از سینه ها یشان هر کینه ای باشد بر می کنیم( سوره اعراف آیه 43).
والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس . همانها که خشم خود را فرو می خورند و از مردم در می گذرند( سوره آل عمران آیه 134)
و اذا خاطبهم الجاهلون قالو سلاما . و چون جاهلان به ناروا خطابشان کنند سلام گویند و در گذرند( سوره فرقان آیه 63)

 

سیکس بک در ‫۳ سال قبل، شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷۷:

زنخ میشه چونه نگار چونه یار.یعنی در هوس چونه یا بالا چونه افتادی.

 

میرحبیب بهاراور در ‫۳ سال قبل، شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷۷:

با سلام سست زنخ در اینجا یعنی سست اراده

 

nabavar در ‫۳ سال قبل، شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۷۲ - گفتن امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه با قرین خود کی چون خدو انداختی در روی من نفس من جنبید و اخلاص عمل نماند مانع کشتن تو آن شد:

گفت امیر المؤمنین با آن جوان
که به هنگام نبرد ای پهلوان
چون خدو انداختی در روی من
نفس جنبید و تبه شد خوی من
منظور از جوان عمروبن عبدود است که مردانه از اسب پیاده شد و زمانی که دید علی بن ابیطالب پیاده است و گفت از مردانگی و مروت به دور است که سواره با پیاده ای نبرد کنم
چه خوب است که سجایای اخلاقی را نیز ذکر کنیم از: چه دوست و چه دشمن

 

رضا در ‫۳ سال قبل، شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۱۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۰:

بنظر می رسد به جای کلمه بیش، پیش از آن درست تر است

 

همایون در ‫۳ سال قبل، شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۰۷:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳:

به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک

 

ابوالفضل غلامی در ‫۳ سال قبل، شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۰۷:۴۹ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۱:

سلام . بیت آخر مصراع دوم «است» از ردیف بیت افتاده

 

اسماعیل شریفی در ‫۳ سال قبل، شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۰۷:۳۶ دربارهٔ عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل:

با سلام
تقاضا دارم دوبیت اول را برایم ترجمه و توضیح دهند.
با تشکر

 

۱
۱۰۸۱
۱۰۸۲
۱۰۸۳
۱۰۸۴
۱۰۸۵
۵۰۸۰
sunny dark_mode