دیدم به خواب دوش براقی ز نور جان
میدانش نی ولیکن جولانش بیکران
بالای او وجود و هم او طایر از وجود
پهنای او مکان و هم او فارغ از مکان
مریخ زور و تیر کتابت زحل رکاب
خورشید روی و زهره نشاط و قمر عیان
از حلقه هلالش زمینی سبک ولیک
از کوکب مجره برو ساختی گران
افتاده همچو سنگی بر راه او زمین
برخاسته چو گردی از نعل او زمان
وانگه یکی فرشته بدیدم بر آن براق
کایزد برای رحمتش آورد در جهان
بازی عقاب قدرت و طاوس پر و بال
مرغی همای سایه و سیمرغ آشیان
بالش هزار حمله خورشید نوربخش
بر صد هزار و مر همه چون ابر درفشان
گفتم که آن براق که و آن فرشته کیست
دولت چه گفت گفت که آگه شو و بدان
والله که آن براق فلک وان فرشته نیست
خوارزم شاه اتسز شاه جهان ستان
دادی فلک عنان ارادت بدست او
یعنی که مرکبم به مراد خودت بران
خواهی ببند کار جهان خواه برگشای
خواهی بدار گنج زمین خواه برفشان
گر کوششت بیفتد پر داده ام به تیر
ور بخششت بباید زر داده ام بکان
خصمت کجاست در کف پای منش فکن
یار تو کیست بر سر و چشم منش نشان
بگشای حصن رای و فرو بند کار جم
بربای تاج قیصر و بشکن سریر خان
تیر است کاتب تو و برجیس کدخدای
ماه است قاصد تو و خورشید پاسبان
یک جرعه می ز جام تو ناهید رود زن
یک قطره خون ز تیغ تو مریخ پهلوان
حزم گران رکاب تو گشتست آفتاب
عزم سبک عنان تو گشتست آسمان
کین صد هزار تیغ کشد از یکی سپر
وان صد هزار تیر زند از یکی کمان
چون ذره اند لشکر منصور بی عدد
لیکن به تیغ تیز چو خورشید کامران
چندانکه مه ستاند از آفتاب نور
چندانکه زهره سازد با مشتری قرآن
بر مشتری و زهره بناز از سعود دل
بر آفتاب و ماه بتاب از ضیاء جان
هم کار من به خدمت تو گشت منتظم
هم نام تو به مدحت من ماند جاودان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هان! صائم نوالهٔ این سفله میزبان
زین بی نمک ابا منه انگشت در دهان
لب تر مکن به آب، که طلقست در قدح
دست از کباب دار، که زهرست توامان
با کام خشک و با جگر تفته درگذر
[...]
گفتم نشان ده از دهن ای ترک دلستان
گفتا ز نیست ، نیست نشان اندرین جهان
گفتم که ساعتی ببر من فرونشین
گفتا که باد سرد زمانی فرو نشان
گفتم که باد سرد زیان داردت همی
[...]
بگشاد مهرگان در اقبال بر جهان
فرخنده باد بر ملک شرق مهرگان
سلطان یمین دولت میر ملوک بند
محمود امین ملت شاه جهان ستان
شاهی که پشت صد ملک کامران بدید
[...]
بنگر بدین رباط و بدین صعب کاروان
تا چونکه سال و ماه دوانند هردوان
من مر تو را نمودم اگرچه ندیده بود
با کاروان رباط کسی هر دوان دوان
از رفتن رباط نه نیز از شتاب خود
[...]
گویی که ماه و مشتری از جرم آسمان
تحویل کرده اند بباغ خدایگان
وز ماه و مشتری شده آن خاک پرنگار
نوری عجیب صورت و شکلی بدیع سان
نی نی ، که ماه و مشتری از وی ربوده اند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.