خورشید نور، باده و ماه است جام ما
ناهید مطرب آمد و کیوان غلام ما
ما ملک جم بهای یکی جام داده ایم
زاهد مبین به چشم حقارت به جام ما
ما، می ز دست پیر خرابات خورده ایم
پیداست شور مستی ما از کلام ما
خواهی اگر، به کوی خرابات ره بری
همت بخواه از در، دارالسلام ما
ما مهر مهر یار، به دل بر نهاده ایم
شد سکه سعادت و دولت بنام ما
ما محرمان خلوت دلدار بوده ایم
واجب شمرده اهل جهان احترام ما
«حاجب » تو مستقیم گذر کن از این صراط
زان رو، که هست مهدی هادی امام ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زبان فارسی به وصف حال و مقام شاعر و همچنین عشق و مستی او اشاره دارد. شاعر در آن از زیباییهای عشق و حالاتی که از نوشیدن می به وجود میآید سخن میگوید. او به رغم نگاه حقارتآمیز زاهدان به مینوشی، خود را با افتخار به بادهنوشی و مستی عشق مرتبط میکند. همچنین از اهمیت و مقامی که عشق و محبت یار برای او دارد، صحبت میکند و به عشقی که زندگی را برایش سعادتمند میسازد، اشاره میکند. در انتها، با اشاره به مهدی و امام خود، بر اهمیت معنویت و هدایت در زندگی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: خورشید نماد نور و روشنی است، و باده به معنای شادی و نشاط است. جام ما متعلق به ناهید، الهه زیبایی و عشق است. مطرب، یعنی نوازنده، به جمع ما آمده و کیوان هم به نوعی بیانگر یکسرای خاص از زیبایی و جذابیت است. به طور کلی، این تصویر فضایی پر از شادی، زیبایی و نشاط را تداعی میکند که در آن هنر و موسیقی نقش مهمی دارند.
هوش مصنوعی: ما به بهایی که به یک جام دادهایم، مقام و ارزشی را که به آن جام میدهیم نشان میدهیم. ای زاهد، به آن با نگاه حقارت نگاه نکن، چون این جام از نظر ما بسیار ارزشمند است.
هوش مصنوعی: ما از دست پیر خرابات، نوشیدنی را چشیدهایم و مشخص است که حال و هوای شور و شوق ما از حرفهایمان پیداست.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به محلهی خراباتیها راه پیدا کنی، باید با اراده و عزم راسخ وارد شوی، زیرا در آن جا درِ آرامش و صلح واقعی وجود دارد.
هوش مصنوعی: ما محبت و عشق یار را در دل خود حفظ کردهایم، و این باعث شده که خوشبختی و موفقیت به نام ما باشد.
هوش مصنوعی: ما همواره در کنار محبوب خود بودهایم و بر دیگران واجب است که به ما احترام بگذارند.
هوش مصنوعی: ای حاجب، به راحتی و مستقیم از این راه عبور کن، زیرا مهدی، امام ما و راهنمای ماست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خیز ای غلام باده درافکن به جام ما
کز وصل توست گردش گردون غلام ما
گر لایق است چشمة خورشید را فلک
خورشید باده را فلکی کن ز جام ما
آن قاصد است باده که جان است مقصدش
[...]
ساقی به نورِ باده برافروز جامِ ما
مطرب بگو که کارِ جهان شُد به کامِ ما
ما در پیاله عکس رخِ یار دیدهایم
ای بیخبر ز لَذَّتِ شُربِ مُدامِ ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
[...]
ساقی بیا که دور فلک شد به کام ما
خورشید را فروغ ده از عکس جام ما
گلگون می درآر به میدان کنون که هست
رخش سپهر و توسن ایام رام ما
آن ترک را به یک دو قدح مست کن چنان
[...]
مستی ربوده از کف هستی زمام ما
مطرب نمی دهد خبری از مقام ما
تا گشته ایم غافل ازو دور مانده ایم
پدرام می شویم که وحشی است رام ما
دانی که نور مردمک چشم عالمیم
[...]
صبح گدا و شام ز خورشید روشن است
گر قادری ببخش چراغی به شام ما
ما را به کام خویش بدید و دلش بسوخت
دشمن که هیچ گاه مبادا به کام ما
در خلوتی که دختر رز نیست، عیش نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.