ای دل گر از آن چاهِ زَنَخدان به درآیی
هر جا که روی زود پشیمان به درآیی
هُش دار که گر وسوسهٔ عقل کنی گوش
آدمصفت از روضهٔ رضوان به درآیی
شاید که به آبی فلکت دست نگیرد
گر تشنهلب از چشمهٔ حیوان به درآیی
جان میدهم از حسرتِ دیدارِ تو چون صبح
باشد که چو خورشید درخشان به درآیی
چندان چو صبا بر تو گمارم دم همّت
کز غنچه چو گل خرّم و خندان به درآیی
در تیره شبِ هجرِ تو جانم به لب آمد
وقت است که همچون مَهِ تابان به درآیی
بر رهگذرت بستهام از دیده دو صد جوی
تا بو که تو چون سرو خرامان به درآیی
حافظ مکن اندیشه که آن یوسفِ مَهرو
بازآید و از کلبهٔ احزان به درآیی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و حسرت شاعر نسبت به محبوبش پرداخته است. شاعر از دل میخواهد که اگر از گناه و عشق دور شود، هرجا که برود پشیمان نشود. او به خطر وسوسه عقل هشدار میدهد که مبادا از بهشت به دنیای گناه بیفتد. او نگران است که نتواند به محبوبش برسد و از احساس تشنگی و حسرت سخن میگوید. در نهایت، شاعر از محبوبش میخواهد که همچون خورشید درخشان به زندگیاش برگردد و بار دیگر در کنار او باشد. عشق و انتظار او در هر بیت مشهود است و از امید به بازگشت محبوبش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ای دل، اگر از چاهی که به آن گرفتار شدهای بیرون بیایی، هر جا که بروی، به زودی پشیمان خواهی شد.
هوش مصنوعی: مواظب باش که اگر به وسوسههای عقل گوش بدهی، ممکن است از بهشت و نعمتهای آن دور شوی.
هوش مصنوعی: شاید آسمان آبی به تو کمک نکند، اگر بخواهی از چشمههای زنده و طبیعی دور شوی و تشنهلب بمانی.
هوش مصنوعی: من به خاطر حسرت دیدارت جانم را میدهم، مانند صبحی که خورشید تابان به آسمان میآید.
هوش مصنوعی: هر چه قدر که من تلاش کنم و بر تو بخواهم، باید به مانند گل خوشبو و شاداب از غنچه بیرون بیایی.
هوش مصنوعی: در شب تاریک و غمانگیز دوری تو، جانم به ته کشیده و به نهایت رسیده است. وقت آن رسیده که مانند ماه روشن و درخشان، وارد زندگیام شوی.
هوش مصنوعی: من با دوصد اشک و حسرت، راه را برای تو بستهام تا ببینم که چطور مثل سروانی زیبا و بلندبالا، به سوی من میآیی.
هوش مصنوعی: نگران نباش که آن معشوق زیبا از راه برسد و تو بتوانی از اندوه و درد خود خارج شوی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همین شعر » بیت ۶
در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
وقت است که همچون مه تابان به درآیی
از تیر شب هجر تو جانم به لب آمد
وقت است که همچون مه تابان به درآئی
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
گر از روش حافظ و قرآن به در آئی
هر ره که روی باز پشیمان به در آئی
بردار سرودی ز کلامش طرب انگیز
شاید دمی از غصه هجران به در آئی
جان میدهم از حسرت دیدار تو چون صبح
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.