گفتا کیی توبا ماگفتم کمین غلامت
گفتا مگر تومستی گفتم بلی زجامت
گفتا چه پیشه داری گفتم که عشقبازی
گفتا که حالتت چیست گفتم غم و ملامت
گفتا که چیست حالت گفتم که حال شاکر
گفتا کجا فتادی گفتم میان دامت
گفتا زمن چه خواهی گفتم که درد بی حدّ
گفتا که درد تا کی گفتم تا قیامت
گفتا چه می پرستی گفتم جمال رویت
گفتا چه داری با من گفتم بسی ندامت
گفتا چگونه بی من گفتم که نیم بِسمِل
گفتا چه چیز داری گفتم همه غرامت
گفتا چرا گدازی گفتم زبیم هجرت
گفتا که با که سازی گفتم به یک سلامت
گفتا که کیست محیی گفتم همان که دانی
گفتا نشان چه داری گفتم که صد علامت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، گفتگو میان عاشق و معشوقی صورت میگیرد. معشوق از عاشق درباره هویتش میپرسد و عاشق با افتخار میگوید که غلام اوست و در پی عشق بازی. معشوق در ادامه درباره حال عاشق و درد و غم او سوال میکند و عاشق به شکرگزاری و نیازش به معشوق اشاره میکند. در پاسخ به پرسشهای معشوق، عاشق به عواطفش و آرزوی وصال با او اشاره میکند و در نهایت تأکید میکند که عشق به معشوق برای او پر از علامتها و نشانههای عمیق است. این شعر به زیبایی بیانگر حال و هوای عاشقانه و دردهای مربوط به عشق است.
هوش مصنوعی: گفت: تو کیستی؟ من گفتم: غلام تو هستم. او گفت: آیا تو مست نیستی؟ گفتم: بله، مست هستم از شراب تو.
هوش مصنوعی: از من پرسیدند چه کاری انجام میدهم. گفتم عاشقانه بازی میکنم. سپس پرسیدند حالت چطور است. گفتم پر از غم و ملامت هستم.
هوش مصنوعی: گفت: حال تو چگونه است؟ گفتم: حال من شکرگزاری است. گفت: در چه وضعی قرار داری؟ گفتم: در وسط دام تو.
هوش مصنوعی: او از من پرسید چه چیزی میخواهی و من پاسخ دادم که دردی بیپایان دارم. او گفت این درد تا کی ادامه دارد و من گفتم تا قیامت.
هوش مصنوعی: در گفتگویی میان دو نفر، یک نفر از دیگری میپرسد که به چه چیزی ارادت داری و او در پاسخ به زیبایی روی محبوب اشاره میکند. سپس از او میپرسد که چه ارتباطی با او دارد و در پاسخ میگوید که داراییهایش پر از پشیمانی است.
هوش مصنوعی: او گفت: «چطور تو بدون من هستی؟» من در پاسخ گفتم: «نیمی از بسم الله را دارم.» او پرسید: «چه چیزی داری؟» و من گفتم: «همه هزینهها و خسارتها را دارم.»
هوش مصنوعی: گفت: چرا ناراحت هستی؟ گفتم به خاطر دوری از وطن و هجرت. او پرسید: با چه کسی میخواهی ارتباط برقرار کنی؟ گفتم فقط با یک نفر که سلامتیام را به من بازگرداند.
هوش مصنوعی: سوالی شد که محیی کیست؟ پاسخ دادم که همان کسی است که میشناسی. پرسید نشانهاش چیست؟ گفتم که نشانههای زیادی دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتا که کیست بر در گفتم کمین غلامت
گفتا چه کار داری گفتم مها سلامت
گفتا که چند رانی گفتم که تا بخوانی
گفتا که چند جوشی گفتم که تا قیامت
دعوی عشق کردم سوگندها بخوردم
[...]
هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت
دعوی عشق بازی بر وی بود غرامت
قد قامت مؤذن در گوش در نگنجد
آن را که شد ز خوبان مشمول قد و قامت
ساقی، بده شرابی زین توبه ریایی
[...]
بر ماه و سرو آید هر لحظه صد قیامت
ز آن سرو ماه طلعت و آنماه سرو قامت
گفتم کنم ز کویت عزم سفر ولیکن
چون دیدمت نکردم جز نیت اقامت
در ماجرای عشقت جان در میانه دل
[...]
ماهی که خاست در شهر از رفتنش قیامت
شکر خدا که آمد باز از سفر سلامت
من شاه تخت عشقم تاج شرف به فرقم
سنگی که بر سر من می آید از ملامت
عشقم ندیم جان شد بی عشق اگر ز جانم
[...]
خالی نیند خوبان در دهر از ملامت
دارد خدای او را ای سیدا سلامت
مانند سرو هر جا افراختست قامت
صایب ندیده خود را تا دامن قیامت
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.