این چه بند است که بر من غم آن ماه نهاد
دل من برد و ره خون زد و دیده بگشاد
دل من برد بگفتار دل آزار بتی
که همه فعلش بند است و همه قولش داد
بجفا کردن راد است و بدل دادن زفت
بوفا کردن زفتست و بدل بردن راد
بدهم گفت بتو جان و دل و غم ندهم
این پذیرفت و بداد آن پذیرفت و نداد
از میان همه این خیل بد و دادم دل
از میان همه این قوم بدو بودم شاد
ندهد دل بمن آن ماه و ز من خواهد دل
ندهد داد من از جور و ز من خواهد داد
مهربان بود ندانم ز من او را چه رسید
دادگر بود ندانم که مر او را چه فتاد
که یکی روز بدرویش همی نارد مهر
که یکی ساعت از داد همی نارد یاد
هرگز اوراست ندارد که منم شیفته دل
دل او چون دل من شیفته و تافته باد
که هرانکس که دل اندر کف معشوق نهد
بهمه جور و جفا گوش ببایدش نهاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و دردهای حاصل از آن است. شاعر احساس میکند که ماه (معشوق) غم و اندوهی بر دل او نهاده و او را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. دلش را به کسی بخشیده که هرچه میکند او را میآزارد و در عوض، هرچه وعده میدهد، عملی نمیکند. شاعر میداند که عشق او مبتنی بر درد و رنج است و در عین حال، خود را به خاطر این عشق شادمان مییابد. او به ناپایداری و عدم صداقت در محبت اشاره دارد و با اشاره به اینکه عشقش یکطرفه است، از غم و نارضایتیهای ناشی از آن سخن میگوید. در نهایت، شاعر به بیپایانی این مشکلات و نیاز به تسلیم در برابر سختیها در عشق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: این چه زنجیری است که بر من نهادهاند، به خاطر غم آن ماه. دل من را برده و دنبال خود کشانده و چشمانم را پر از اشک کرده است.
هوش مصنوعی: دل من تحت تأثیر سخنان دلآزار و نازیبای یک معشوق قرار گرفته است. او فقط به قولهایش متکی است و تمام رفتارهایش مرا به بند کشیده است.
هوش مصنوعی: نزدیک شدن به خوبان و عمل نیک انجام دادن، فضیلتی بزرگ است، اما به پریشانحالی و زشتکاری جان بخشیدن، نکوهش شده و نتیجهای منفی دارد.
هوش مصنوعی: من به تو جان و دل خود را میدهم، اما غمم را نمیدهم. او این را قبول کرد و جان و دل را دریافت کرد، اما غمم را نپذیرفت و نداد.
هوش مصنوعی: از میان تمام این افراد ناپسند و بد، من دل را از میان آنها انتخاب کردم و با او خوشحالم.
هوش مصنوعی: دلی که من به آن مهتاب میدهم، دل را از من نخواهد گرفت. در عوض، من از سختیهایی که میکشم، چیزی از او نخواهم.
هوش مصنوعی: او به من مهربان بود، اما نمیدانم چه چیزی سبب این مهربانیاش شد. او قاضی و دادگر بود، اما نمیدانم چه چیزی برای او پیش آمد.
هوش مصنوعی: روزی درویش با مهر و محبت یادآوری میکند که حتی یک ساعت از داد و انصاف فراموش نشود.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوانم به کسی که دلش را به من داده، بیتفاوت باشم، زیرا من نیز مانند او عاشق و شیدا هستم.
هوش مصنوعی: هر کس که عشق خود را در دست معشوق بگذارد، باید همه نوع سختی و بدرفتاری را تحمل کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای همه ساله زخوی تو دل سلطان شاد
دل سلطان همه سال از خوی تو شادان باد
با علی خیزد هر کز تو بیاموزد علم
با عمر خیزد هر کز تو بیاموزد داد
زانکه استاد تو اندر همه کاری پدرست
[...]
نوزتان مادر شش روز نباشد که بزاد
نوزتان ناف نبریده و از زه نگشاد
نوزتان سینه و پستان به دهن بر ننهاد
نوزتان روی نشست و نوزتان شیر نداد
قاضی آن بد نسب خر روش ترک نژاد
که چو دید او کله کیسه زرش آمد یاد
آنکه بی سیم کسی نبد از ارش نگشاد
سیم وی دادی و از مهتری این دارد یاد
جاودان بادا آن جای طهارت آباد
[...]
یاد میدار که از مات نمی آید یاد
ای امید من و عهد تو سراسر همه باد
نکنی یک طرف از قصه ی من هرگز گوش
نه زِیم یک نفس از غصه تو هرگز شاد
یاوری نیست، که با خصم تو بردارم تیغ
[...]
ای که عمر از پی سودای تو دادیم به باد
یاد می دار که از مات نمی آید یاد
عهدها بستی و می داشتم امید وفا
ای امید من و عهد تو سراسر همه یاد
هر چه دارند ز آیین نکویی خوبان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.