گنجور

 
قطران تبریزی

این چه بند است که بر من غم آن ماه نهاد

دل من برد و ره خون زد و دیده بگشاد

دل من برد بگفتار دل آزار بتی

که همه فعلش بند است و همه قولش داد

بجفا کردن راد است و بدل دادن زفت

بوفا کردن زفتست و بدل بردن راد

بدهم گفت بتو جان و دل و غم ندهم

این پذیرفت و بداد آن پذیرفت و نداد

از میان همه این خیل بد و دادم دل

از میان همه این قوم بدو بودم شاد

ندهد دل بمن آن ماه و ز من خواهد دل

ندهد داد من از جور و ز من خواهد داد

مهربان بود ندانم ز من او را چه رسید

دادگر بود ندانم که مر او را چه فتاد

که یکی روز بدرویش همی نارد مهر

که یکی ساعت از داد همی نارد یاد

هرگز اوراست ندارد که منم شیفته دل

دل او چون دل من شیفته و تافته باد

که هرانکس که دل اندر کف معشوق نهد

بهمه جور و جفا گوش ببایدش نهاد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
فرخی سیستانی

ای همه ساله زخوی تو دل سلطان شاد

دل سلطان همه سال از خوی تو شادان باد

با علی خیزد هر کز تو بیاموزد علم

با عمر خیزد هر کز تو بیاموزد داد

زانکه استاد تو اندر همه کاری پدرست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
منوچهری

نوزتان مادر شش روز نباشد که بزاد

نوزتان ناف نبریده و از زه نگشاد

نوزتان سینه و پستان به دهن بر ننهاد

نوزتان روی نشست و نوزتان شیر نداد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از منوچهری
سوزنی سمرقندی

قاضی آن بد نسب خر روش ترک نژاد

که چو دید او کله کیسه زرش آمد یاد

آنکه بی سیم کسی نبد از ارش نگشاد

سیم وی دادی و از مهتری این دارد یاد

جاودان بادا آن جای طهارت آباد

[...]

اثیر اخسیکتی

یاد میدار که از مات نمی آید یاد

ای امید من و عهد تو سراسر همه باد

نکنی یک طرف از قصه ی من هرگز گوش

نه زِیم یک نفس از غصه تو هرگز شاد

یاوری نیست، که با خصم تو بردارم تیغ

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اثیر اخسیکتی
امیرخسرو دهلوی

ای که عمر از پی سودای تو دادیم به باد

یاد می دار که از مات نمی آید یاد

عهدها بستی و می داشتم امید وفا

ای امید من و عهد تو سراسر همه یاد

هر چه دارند ز آیین نکویی خوبان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه