مگر نگارگر چین شده است باد بهار
کز او بنفش و نگار است بوستان چو بهار
همه کرانش لاله همه میانش گل
همه هواش نسیم و همه زمینش نگار
ز بوی و رنگ یکی گشت مشک و نیل کساد
ز لون و عکس یکی گشت در و مرجان خوار
دمیده لاله بروز و چکیده ژاله بشب
بسان طوطی لؤلؤ گرفته بر منقار
فشانده باد شکوفه ز شاخ بر لاله
چو در عقیق نشانیده لؤلؤ شهوار
بنفشه بر زده سر جای جای در سبزه
چو جای جای پراکنده نیل بر زنگار
بسان مطرب قمری همی نوازد زیر
بسان عاشق بلبل همی خروشد زار
پدید گشت گل سیب و سیب گشت نهان
گرفت سبزه فزونی و برف کرد نهار
ز ابر قطره باران نشسته بر خیری
ز باد برگ بنفشه فتاده بر گل نار
یکی چو اشگ ببارد بروی بر عاشق
یکی چو زلف گذارد بچهره بر دلدار
همی بباغی ماند شکفته آذرگون
که عنبرینش زمینست و بسدین دیوار
گل دو رویه برون آمده ز غنچه بغنج
بشبه آنکه بدینار برزنی غنجار
نسیم نسترن از فاخته ربوده شکیب
خروش فاخته از عاشقان ببرده قرار
سپاه ابر سماطین زده است بر گردون
سپاه لاله مغانی کشیده بر کهسار
چو آهوان بهم اندر شده گروه گروه
چو طوطیان بهم اندر شده قطار قطار
میان باغ بهم بر شده بنفشه و گل
بسان عاشق معشوق را گرفته کنار
هوا خوش است شب و روز و می شده صافی
چو طبع راد و دل روشن سپهسالار
پناه جان و روان جهان ابوالیسر آن
که یمن و یسرش بادند بر یمین و یسار
نبود هم نبود با روان او اندوه
نرفت هم نرود بر زبان او آزار
همیشه خوش منشان را بدو قوی بازو
همیشه بدکنشانرا تباه از او بازار
درم ندارد با دست راد او قیمت
گهر ندارد با رأی پاک او مقدار
همه جهان را خوشنود کرد وین عجب است
که دخلش اندک و هستند سائلان بسیار
میان بزم بود شمع صد هزار افراد
میان رزم بود پشت صد هزار سوار
ضمیر پاکش گوئی کلید اسرار است
که مردمان نتوانند از او نهفت اسرار
اگر بخشم کند جسم بد سگال نگاه
و گر بکینهکند پیش چشم خصم گذار
چو مار گردد بر جسم بدگالش موی
مژه بدیده خصم اندرون شود مسمار
بروز بخشش چون باد بی قرار بود
کند میان مصاف اندرون چو خاک قرار
ایا بدانش بی جفت و با سخاوت جفت
ایا بدولت بی یار و با سخاوت یار
نه جز سخای تو چیزیست از شنیدن بیش
نه جز دعای تو کاریست برتر از گفتار
همیشه شادی و رامش کنی مگر خواهی
کز آفرینش بیرون کنی همی تیمار
کنند گرد تو در جنگ کرکسان پرواز
که تا کنند ز مغز سر عدو ناهار
ز بسکه خون عدو ریختی نپندارم
که رفت هیچ عدوی تو از جهان مردار
ایا نوازش تو دعوت مرا معنی
ایا فصاحت تو دانش مرا معیار
نرفت نامم بی جاه تو بهیچ زمین
نبود جا هم بی نام تو بهیچ دیار
اگر بنزد تو باشم و گر بدیگر جای
بجز بدست تو دشخوار من نگردد خوار
بسوی چاکر خود استری فرستادی
گشاده گشت بدو چند گونه کارم و بار
بدو کشیدم دینار سیصد از آدم
بسی هنوز بحمل اندر است آن دینار
همیشه تا بود اندر جهان ولی و عدو
همیشه تا بود اندر زمانه منبر و دار
سر ولی بولایت فراز منبر بر
سر عدو بعداوت فراز دار بدار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی بهار و طبیعت است که با تشبیهات زیبا توصیف شده است. شاعر به توصیف گلها و درختان، نسیم خنکی که میوزد و رنگهای دلانگیز طبیعت میپردازد. در این جهان زنده و پررنگ، گلها و گیاهان به نوعی از عشق و زیبایی سخن میگویند و به زندگی و محبت انسانها اشاره دارند. شاعر همچنین از شگفتیهای جهان میگوید که همچون یک راز در دل خود دارند و به قدرت و بزرگی شخصیتهای مهربان و بخشنده اشاره میکند که زندگی اطرافشان را خوشبو و شاداب میکند. در کل، این شعر تجلی زیبایی، عشق و سخاوت در طبیعت و انسانهاست.
هوش مصنوعی: آیا باد بهاری کار هنرمند را انجام داده و بوستان را با رنگهای بنفش و زیبا آراسته است، مانند جلوههای بهاری؟
هوش مصنوعی: در اینجا توصیف زیباییهای یک محیط دلانگیز و سرشار از گل و گیاه ارائه شده است. در این تصویر، همه جا پر از لاله، در میان آن گلهای دیگر، هوای خنک و دلپذیر نسیم، و زمین مانند نگینی زیبا جلوهگر است. این مجموع جلوهها نشاندهنده زیبایی خیرهکننده و آرامشبخش طبیعت است.
هوش مصنوعی: به خاطر عطر و رنگ، مشک و نیل یکسان شدند و از این رو رنگ و تصویر سبب شد که در و مرجان نیز از ارزش بیفتند.
هوش مصنوعی: گل لاله در روز شکوفه زده و شبنم شب مانند مرواریدی روی منقار طوطی نشسته است.
هوش مصنوعی: نسیم شکوفهها را از شاخهها به روی لالهها میپاشد، مانند اینکه دانههای مروارید در عقیق زیبا قرار داده شدهاند.
هوش مصنوعی: بنفشه در میان سبزهها رشد کرده و در هر گوشهای مانند پرچمهای آبی در میان زنگار و گرد و خاک پراکنده است.
هوش مصنوعی: مانند نوازندهای که ساز مینوازد، قمری از زیر مینوازد و عاشق بلبل به طرز غمانگیزی زار میزند.
هوش مصنوعی: سیب گل داده و خود را در زیر خاک پنهان کرده است، سبزهها رونق یافتهاند و برف به حالت زوال در آمده است.
هوش مصنوعی: بارانی که از ابر میچکد، بر جایی نیکو نشسته و برگی از گل بنفشه، بر گل سرخ افتاده است.
هوش مصنوعی: یکی مثل اشک بر چهره عاشق میریزد و دیگری همچون زلفی بر چهره معشوق جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: در باغی به زیبایی باغی که در آن گلهایی با رنگ آتشین شکفتهاند، تنها زمینش عطر عنبر را منتشر کرده و دیوارهایش را میپوشاند.
هوش مصنوعی: گل دو طرفه از غنچه خارج شده و به زیبایی میرقصد، مانند کسی که با ناز و عشوه در میانه یک جشن و شادی، خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: نسیم گل نسترن آرامش فاخته را به سرقت میبرد و صدای ناله این پرنده عاشق را از او میگیرد.
هوش مصنوعی: ابرها به شکل سپاهیان بر آسمان گستردهاند و گلهای لاله مانند سربازانی به رنگهای گوناگون بر فراز کوهها ظاهر شدهاند.
هوش مصنوعی: مانند گلهای از آهو که به صورت گروهی در کنار هم قرار گرفتهاند، یا مانند طوطیهایی که به صورت دستهجمعی کنار هم نشستهاند، این جملات به توصیف جمعهای بزرگ و پرجنب و جوش اشاره دارند. این تصویرسازی به زیبایی نمایانگر هماهنگی و انسجام موجودات طبیعی است.
هوش مصنوعی: در باغ، میان بنفشهها و گلها، عاشق به حالتی شبیه معشوق، کنج عاطفی و زیبایی را پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: هوا در هر دو زمان، شب و روز، دلپذیر است و نوشیدن شراب خوشی را به همراه دارد، مانند روحی پاک و دل روشن از یک فرمانده شایسته.
هوش مصنوعی: کسی که پناهگاه روح و جان انسانهاست، ابوالحسن است؛ او که در هر دو طرف زندگی، خیر و برکت را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: او نه تنها غم و اندوهی در درونش احساس نمیکند، بلکه این ناراحتیها نیز بر زبانش نمیآید و نمیتواند دیگران را آزرده خاطر کند.
هوش مصنوعی: افراد خوشبخت همواره به قدرت و توانایی خود تکیه میکنند، اما غیر از این، کسانی که به بدبختی دچار شدهاند، از قدرت او در رنج خواهند بود و به نوعی معاملاتشان به هم میخورد.
هوش مصنوعی: این را دست او نمیسازد که بخواهد با دیگران مقایسه کند و ارزشش به بهتر بودن در تفکر و اندیشهاش بستگی دارد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که فردی توانسته است همه را راضی کند، در حالی که درآمد یا منابع او بسیار کم است و در عین حال، افراد زیادی از او درخواست کمک و حمایت دارند. این وضعیت نشاندهنده شگفتی و توجه به نوعی فقر و نیازمندی است.
هوش مصنوعی: در یک ضیافت یا جشن، شمعی به زیبایی هزاران نفر میدرخشید و در میدان جنگ، پشت صد هزار سوارهنظام، نیرویی قدرتمند حاضر بود.
هوش مصنوعی: ضمیر خالص او مانند کلیدی است که اسرار را باز میکند و مردم نمیتوانند از آن رازها آگاه شوند.
هوش مصنوعی: اگر از دید بدی که به من دارم، به من کمک کند و اگر در برابر دشمن، کینهورزی کند، من را در برابر او ثابت قدم نگه دارد.
هوش مصنوعی: چنان میشود که اگر بر روی جسم کسی مویی به شکل مار بیفتد، چشمهایش که نگران است، دشمنش را در درون خود میبیند و خود را در تنگنا و فشار حس میکند.
هوش مصنوعی: بخشایش و نیکی مانند بادی بیقرار در دل تصمیمگیری ایجاد میشود و همانطور که خاک در میانه میدان آرام نمینشیند، این عمل نیز همراه با تردید و حرکت است.
هوش مصنوعی: آیا به دانش بدون همدم و با دست و دلبازی افتخار میکنی؟ آیا به ثروت بدون همراه و با دست و دلبازی از یاری خود میبالید؟
هوش مصنوعی: تنها نیکویی و سخاوت توست که ارزش شنیدن دارد و هیچ کاری بالاتر از دعای تو نیست.
هوش مصنوعی: همیشه سعی کن خوشحالی و دلخوشی را در زندگی به وجود آوری، مگر اینکه بخواهی از زندگی و زیباییهای آن دوری گزینی و دلت را آزرده کنی.
هوش مصنوعی: پرندگان درنده دور تو پرواز میکنند تا بتوانند از مغز دشمن خوراکی تهیه کنند.
هوش مصنوعی: به خاطر این که تو دشمنان زیادی را به خاک و خون کشیدهای، به نظر من هیچ یک از دشمنانت از این دنیا رفته و مُردهاند.
هوش مصنوعی: آیا لطافت و توجه تو، به من معنا میدهد و آیا بلاغت و سخنوریات، توانمندی من را سنجش میکند؟
هوش مصنوعی: نام من بدون مقام تو در هیچ مکانی ثبت نشد و بدون نام تو هم هیچ جا برای من وجود نداشت.
هوش مصنوعی: اگر در نزد تو باشم یا در جای دیگری، به جز به دست تو، هیچ چیز برایم دشوار نخواهد بود و از دیگران بیارزش نخواهم شد.
هوش مصنوعی: تو برای خدمتگزار خود، اسبی فرستادی و او را از چندین کار و بار آزاد کردی.
هوش مصنوعی: من از او سیصد دینار گرفتم، اما هنوز بسیاری از آدمها آن دینار را بر دوش میکشند.
هوش مصنوعی: در طول تاریخ همیشه بر سر قدرت و دشمنی وجود داشته و در هر زمان، منبر و دار (جایگاه وعظ و دار برای اعدام) نیز وجود داشتهاند. این نشاندهندهی استمرار تضادها و کنشهای اجتماعی در جامعه است.
هوش مصنوعی: سر تو بر بالای منبر است و بر روی دشمنی که دشمنی میورزد، حکمت و علم را جاری کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت
هر آینه چو همه میخورد گل آرد بار
به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست
به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار
مدیح تا به بر من رسید عریان بود
ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار
چنین نماید شمشیر خسروان آثار
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار
به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان
که راستگویتر از نامه تیغ او بسیار
چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد
[...]
قوی کننده دین محمد مختار
یمین دولت محمود قاهر کفار
چو بازگشت به پیروزی از در قنوج
مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار
هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین
[...]
فغان ز دست ستمهای گنبد دوار
فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار
چه اعتبار بر این اختران نامعلوم
چه اعتماد بر این روزگار ناهموار
جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.