اگر بتگر چنو داند نگاریدن یکی پیکر
روا باشد اگر دعوی خلاقی کند بتگر
نه چون او پیکری آید نه حورالعین چنو زاید
نه گر باشد پری شاید چنو هرگز پری پیکر
بدو رخ چون شکفته گل بدو لب چون فشرده مل
یکی بندیست بر سنبل یکی مهریست بر گوهر
بگل بر تافته زلفش بهم بربافته زلفش
بعنبر یافته زلفش بشم و زیب و رنگ و فر
پری خوبی ستاند زو و مه خیره بماند زو
همی فریاد خواند زو روان مؤمن و کافر
بدل ماننده آهن زو شی کرده پیراهن
بپای اندر کشان دامن همی آید بر چاکر
قبای زرد پوشیده برخ بر ماه جوشیده
خمار و خواب کوشیده هم اندر دل هم اندر سر
دو چشم از خواب شبگیران بسان چشم نخجیران
دو رو چون شعله نیران شکسته زلف چون چنبر
نگار مجلس افروزی دلارای روان سوزی
همی دارد مرا روزی ز غم سالی برنج اندر
هرآنگه کم بیاد آید همه تدبیر باد آید
از او بی داد و داد آید بدین و داد من ایدر
شرنگ آمیز شد کامم ز کام خویش ناکامم
که شاید بر دهد کامم جدا گشته ز خواب و خور
بتا هم ناز هم نوشی بلاجوئی بلاکوشی
ندارد سود خاموشی کنون از عشق تو دیگر
بخوبی شمع بازاری ز تو بازار بازاری
نه بگذاری نه باز آری دل بی یار و بی یاور
تو خورشیدی و من ماهم تو افزونی و من کاهم
برخ ماننده کاهم گشاده بر رخ از غم در
بدان با دام شیرافکن سپاه صبر من بشکن
چو صف لشگر دشمن سنان خسرو خاور
سرگردان ابوالفتح آنکه روز رزم زو گردان
بوند اندر زمین گردان بخون اندر نهاده سر
علی کز همت عالی جهان کرد از بدی خالی
بپیروزی و برنائی شده بر خسروان سروان سرور
جهان را پای پیش او مهان را جای پیش او
ندارد پای پیش او بروز رزم شیر نر
می آراید ایران را همی مالد دلیران را
چو روبه کرد شیران را بنوک نیزه و خنجر
بدشمن تاختن خواهد ازو کین آختن خواهد
جهان پرداختن خواهد بشمشیر از بلا و شر
همه جود است گفتارش همه جنگست کردارش
کسی کو دید دیدارش نخواهد زینت و زیور
ولی و بد سگال او همی یابند مال او
فزونتر باد سال او ز قطر بحر و ریک بر
چو بر بالای میمون او برزم اندر نهد یون او
بود فرخ فریدون او عدو ضحاک بد اختر
چو او در کارزار آید عدو را کارزار آید
درخت کین ببار آید چو او مغفر نهد بر سر
بداندیش از کمند او نبیند تنگ بند او
ز بیم جان بجنگ او زمین اندر زند مغفر
چو او تیر و تبر گیرد قضا راه قدر گیرد
زمانه زو حذر گیرد چو او بیرون کشد خنجر
از او رادی پراگنده وز او زفتی سرافکنده
سعادت پیش او بنده سیاست پیش او چاکر
ایا دارنده کیهان که هم دردی و هم در مان
کند دولت همی پیمان که از تو برنتابد سر
عدو اندر دریغ از تو سر از بدخواه و تیغ از تو
ندیده کس گریغ از تو بروز رزم در لشگر
سعادت باد یار تو سر دشمن شکار تو
بناز اندر قرار تو بهر جائی و هر محضر
مرا تا بنده خواندی تو به پیش اندر نشاندی تو
بهر دولت رساندی تو سرم را تا بماه و خور
همی نازم بفر تو همی نازم بزر تو
رسیدم زیر پر تو بنام و عز و کام و فر
ایا چون تندرستی خوش بکردار جوانی کش
شه دشمن کش و کین کش گشاده کف گشاده در
الا تا در بهاران خوش نیاید در جهان آتش
الا تا آب و تا آتش بیکجا ناید اندر خور
بباغ اندر نگاه گل پدید آید سپاه گل
بنفشه در پناه گل چو زلف اندر رخ دلبر
به پیروزی بقا بادت همه کامی روا بادت
از انده جان جدا بادت بتو پیوسته و فخر و فر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و قدرت عشق و کمال است. شاعر به توصیف یک معشوق بینظیر میپردازد که هیچچیز به زیبایی و شکوه او نمیرسد. او به تصویر کشیدن احساسات عمیق خود میپردازد و از تأثیر آن معشوق در زندگیاش صحبت میکند. در این شعر به جنگ و پیروزی نیز اشاره شده و شاعر از کردارهای شجاعانه و قهرمانانه سخن میگوید. در نهایت، شاعر از امید به خوشبختی و پیروزی صحبت کرده و آرزوی سعادت و کامیابی برای خود و دیگران دارد.
هوش مصنوعی: اگر مجسمهسازی بتواند به درستی مجسمهای ایجاد کند، این کار او قابل قبول است، حتی اگر ادعا کند که خودش خالق آن است.
هوش مصنوعی: نه هیچ کس به مانند او به صورت ظهور میکند و نه مانند حورالعین به وجود میآید. حتی اگر پری هم باشد، نمیتواند شبیه او باشد، چرا که او هرگز در قالب پری نمیگنجد.
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند گلی شکفته است و لبهایش مانند میوهای فشرده میباشد. این دو ویژگی به هم پیوستهاند، مانند گلی که به سنبل متصل است و همچنین نشاندهندهٔ احساسی عمیق و ارزشمند است، مانند مهر و محبت بر روی جواهر.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و جذابیت موهای معشوقهاش اشاره میکند. موهای او همچون گلی است که به زیبایی تابیده شده و در آن عطر و خوشبویی وجود دارد. همچنین، این موها با رنگ و زیبایی خاصی توصیف شدهاند که احساساتی دلنشین را به تصویر میکشد. شاعر در این جا از توصیفاتی استفاده میکند که نشاندهنده عشق و شیفتگیاش به محبوب است.
هوش مصنوعی: زیبایی درخشان و جذاب از او گرفته شد و ماه نیز از او حیران ماند. او همواره فریاد میزند و روح مؤمن و کافر را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مانند آهن که میتوان آن را به شکلهای مختلف درآورد، انسان نیز میتواند تغییر کند و به خود ظاهری خاص ببخشد. همچنین، اشارهای به زیبایی و جذابیت دارد که ممکن است در نتیجه این تغییرات به وجود آید. در نهایت، میتوان گفت که هر کسی با تلاش و دقت میتواند به شکلی دلخواه و زیبا درآید.
هوش مصنوعی: جامه زردی به تن دارد و بر فراز او نور ماه میتابد. حالتی خوابآلود و سرمست در دل و سرش حس میشود.
هوش مصنوعی: دو چشم که از خواب شب بیدار شدهاند، مانند چشمان جانوران درنده و تیزبین هستند. چهرهای چون شعلهای درخشان دارد و موهایش به گونهای است که به دور خود میپیچد و شبیه به حلقههاست.
هوش مصنوعی: دلبر زیبای من که در مجالس میدرخشد، با نگاهش حسرتی در دل من میافکند که هر روز دلم را میسوزاند و غم کوهی از شِکوه را بر دوش من میگذارد.
هوش مصنوعی: هر زمان که کمبودی احساس شود، تمام تدبیرها به یاری میآید، اما بدون اینکه از آن کمک بگیریم، مشکل و ناامیدی به سراغمان میآید و در نتیجه، ساماندهی کارها نیز تحت تأثیر قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: کام من تلخ و ناامید شده است. به نظر میرسد که امید من برای رسیدن به آرزوهایم از بین رفته و از نعمت خواب و خوراک جدا افتادهام.
هوش مصنوعی: ای معشوقه، نه نازت تاثیر دارد و نه نوشیات، در جستجوی بلا و درد نیستی. بیهوده سکوت کردی، اکنون از عشق تو دیگر بهرهای ندارد.
هوش مصنوعی: تو همچون شمعی هستی که در بازار خوش میدرخشد، اما من در این بازار نه تو را میتوانم نگهدارم و نه میتوانم دلم را بییار و یاور رها کنم.
هوش مصنوعی: تو مانند خورشیدی و من شبیه ماه هستم. تو درخشانی و من تاریکترم. من همانند کاخی که بر چهرهاش غم را پنهان کرده، سعی میکنم آن احساسات را از خودم دور کنم.
هوش مصنوعی: بدان که با ترفندهای فریبندهات، صبر و استقامت من را بشکن؛ همچنان که صف لشکر دشمن به خاطر تیرهای خسرو خاور در هم میشکند.
هوش مصنوعی: ابوالفتح که در روز نبرد، به دور از میدان جنگ و در زمین بهدنبال خون و کشتار است، در حال گیجی و سرگردانی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: علی به واسطه اراده و شخصیت بزرگش، جهان را از زشتیها پاک کرد و به پیروزی و سربلندی رسید و بر دیگران برتری پیدا کرد و به عنوان یک سرور شناخته شد.
هوش مصنوعی: جهان در مقابل او ارزش و جایگاهی ندارد، حتی افراد بزرگ و مهم هم در برابر او به چشم نمیآیند. او در میدان نبرد، همانند شیر نر، شکوه و قدرتی دارد که هیچکس قادر به مقابله با او نیست.
هوش مصنوعی: ایران به خاطر دلاوریها و شجاعت دلیرانش زینت میشود، مانند زمانی که شیران به غضب میآیند و در میدان نبرد با نیزه و خنجر مبارزه میکنند.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد با دشمنش به مبارزه بپردازد، باید آماده باشد تا در برابر کینه و دشمنی او ایستادگی کند. در این دنیا برای کنار آمدن با مشکلات و سختیها باید توانایی مبارزه و تحمل بلاها را داشته باشد.
هوش مصنوعی: هر چه در کلام اوست، اظهار بزرگواری و بخشش است و هر چه در عمل اوست، نشاندهنده جنگ و مقاومت است. کسی که زیبایی او را ببیند، دیگر به زیور و زینتهای دنیا توجهی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: دوستان و دشمنان او همیشه نعمات و ثروت او را بیشتر میبینند، به گونهای که سالهای او از عمق دریا و از لذتها پرتر است.
هوش مصنوعی: وقتی بر روی میمون نشسته و بر گردن او جاودانهگیام را استوار میکنم، او مانند فریدون مبارک است و دشمنش، ضحاک، بدبخت و بدشانس است.
هوش مصنوعی: وقتی او به میدان جنگ میآید، دشمن هم در میدان جنگ قرار میگیرد و اختلافات و کینهها چون درختی میبارند. زمانی که او کلاه ایمنی بر سر میگذارد، همهچیز جدیتر میشود.
هوش مصنوعی: بداندیشان هیچگاه نمیتوانند محبت و رحمت او را ببینند. آنها از ترس جانشان در مقابل او ایستادهاند و در زمین به دنبال پناهی هستند.
هوش مصنوعی: وقتی او به دست قضا و سرنوشت سلاح بگیرد، زمانه از او دوری میکند و احتیاط به خرج میدهد. وقتی که او خنجر را بیرون میآورد، اوضاع به گونهای تغییر میکند.
هوش مصنوعی: از او خوشیها در حال پخش است و از او سختیها به حالت افول در آمدهاند. خوشبختی در پیش روی او، بنده است و سیاست در برابر او، خدمتگزار.
هوش مصنوعی: آیا کسی که مالک جهان است و میتواند دردها را درمان کند، همچنان توکل به تو دارد و نمیتواند از تو جدا شود؟
هوش مصنوعی: دشمن از تو در ترس و ناامیدی است و هیچ کس نتوانسته تیغ تو را ببیند. در عرصه نبرد، در لشکر تو نمایان هستی.
هوش مصنوعی: دوستت خوشبخت باشد و دشمنانت تحت کنترل تو، به خود ببال و در آرامشت لذت ببر، هر جا که هستی و هر محافلی که در آن حضور داری.
هوش مصنوعی: تو مرا بنده خطاب کردی و در کنار خود نشاندی. به واسطهی تو به مقام و خوشبختی رسیدم، و سرم را به آسمان، تا جایی که ماه و خورشید در آنجا هستند، بالا بردی.
هوش مصنوعی: من به زیبایی و بزرگی تو میبالم و افتخار میکنم. به سایهات پناه آوردهام و به نام و عزت و خوشبختیات پیوستهام.
هوش مصنوعی: آیا زمانی که جوانی با خوشرفتاری و تندرستی زندگی میکند، دشمنانش را به طرز دلپذیری از خود دور میکند و کینهها را از بین میبرد؟
هوش مصنوعی: به توجه به زیبایی بهار و زندگی، تا زمانی که آب و آتش به یکجا نرسند، هیچ چیز در جهان شادیبخش نخواهد بود.
هوش مصنوعی: در باغ، هنگام تماشا، گلهای زیبا به چشم میآیند و گروهی از گلهای بنفشه در سایه و حمایت گلهای دیگر قرار دارند، مانند زلفهای زیبا که بر چهره محبوبی آویزان شدهاند.
هوش مصنوعی: امیدوارم همیشه پیروز و کامیاب باشی، از غم و اندوه دور بمانی و به فخر و بزرگی دست یابی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگارینا، شنیدستم که: گاه محنت و راحت
سه پیراهن سلب بودهست یوسف را به عمر اندر
یکی از کید شد پر خون، دوم شد چاک از تهمت
سوم یعقوب را از بوش روشن گشت چشم تر
رخم ماند بدان اول، دلم ماند بدان ثانی
[...]
گه آن آراسته زلفش زره گردد گهی چنبر
گه آن پیراسته جعدش ببارد مشگ و گه عنبر
رخی چون نو شکفته گل ، همه گلبن برنگ مل
همه شمشاد پر سنبل ، همه بیجاده پر شکر
برو از نیکوئی معنی ، بغمز از جادوئی دعوی
[...]
کهی چون طور سینا بود ازو آویخته ثعبان
ز پشت او درخشنده کف موسی پیغمبر
به پشت ژندهپیلان برنشسته ناوکاندازان
چو عفریتان آتشبار بر کوه گران پیکر
عروس ماه نوروزی چه کرد آن دانۀ گوهر؟
که نورش ماه تابان بود و سعدش زهرۀ ازهر
هزاران صورت رنگین نگاریده برو مانی
هزاران پیکر طبعی بر آورده از و آزر
بر آن هر صورتی رخشان ، زمشک لعلگون صدره
[...]
بفرخ فال و خرم بخت و میمون روز و نیک اختر
بدارالملک باز آمد شه نیک اختر از لشگر
شکسته لشکر جنگی بسان خیل افریدون
گشاده قلعه محکم بسان سد اسگندر
چنین زی لشگر ترکان و پیکار بداندیشان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.