گه بهار همه خلق جفت یار بود
مر از یار جدائی گه بهار بود
مرا چگونه بود در فراق یار قرار
که در وصال کنون باز بی قرار بود
کنون که خلق همه در کنار دارد یار
بجای یار مرا اشک در کنار بود
سزد ز دوری آن در شاهوار نگار
که جزع من صدف در شاهوار بود
بوقت آنکه گل کامکار بوی دهد
ز وصل یار دد و دام کامکار بود
ز نو بهار گل کامکار بهره من
بدیده و بدل اندر خلیده خار بود
مرا ز یار گسستن بوقت لاله و گل
باختیار بود کی گر اختیار بود
بنفشه وار دل من نژند و زار بود
کنون که خوردن می در بنفشه زار بود
ز نوحه کردن و زاری تنم نزاری یافت
تنی که زار بود شاید ار نزار بود
ز پیش آنکه تن من بکار زار شود
دلم ز هجرت با تن بکارزار بود
رهی دراز و دلی زار و درد و هجر دراز
همه جهان را فریاد از این چهار بود
دو کس همیشه گرفتار درد و غم باشند
ز درد وغم دل و جانشان نژند و زار بود
یکی کسی که ز دلبند خویش دور شود
دوم کسی که بداندیش شهریار بود
ابوالخلیل ملک جعفربن عزالدین
که بی رضاش همه فخر خلق عار بود
یکی زمان ندهد زینهار خواسته را
جهانش دائم در زیر زینهار بود
موافقان را زو بهره تاج و تخت بود
خلاف او نکند هرکه بختیار بود
کسی که خورد می کین او بجام خلاف
بهوشیاری دائم ورا خمار بود
کسی که دم بزند بی هوای او یکبار
همیشه تا بزید در دم دمار بود
کند سوار بنانش که را پیاده بود
کند پیاده سنانس که را سوار بود
کسی که پایه او جست جان بداد و نیافت
نجست پایه اش آنکس که هوشیار بود
بکام خویش نبیند چنین معادی را
که را خدای معین و زمانه یار بود
ندیده شاهی تا این دیار بود چو او
نه نیز بیند تا صد چنین دیار بود
بپیش قدرش گردون چو چشم مور بود
بپیش دستش دریا چو پای مار بود
ز هفت گردون بگذشت قدرش از پی آن
بهفت گردون بر یک عطاش بار بود
یکی ولی را بخشد هزار بخشش او
کند نگون سخطش گر عدو هزار بود
ترا شها ملکا روزگار هست بسی
همه مراد برآید چو روزگار بود
اگر چه کام دل خویش دیرتر یابی
چو یافته بود این کام پایدار بود
بگاه دشمن تو هست مستعارشها
نه پایدار بود هرکه مستعار بود
شکار زائر و سائل بود خزینه تو
ولایت ملکان مر ترا شکار بود
بمان بفر و بملک اندرون تو چندانی
کجا به نیک و به بد چرخ را مدار بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان غم و درد فراق از معشوق میپردازد. شاعر در بهار، زمانی که دیگران در کنار یار خود هستند، به تنهایی و جدایی خود از یار اشاره میکند. او از احساس بیقراری و اشک در فقدان محبوبش صحبت میکند و میگوید که دلش با جدایی از یار نازک و زرد شده است. همچنین، احساس میکند که در زمانهایی که دیگران شاد هستند، او دلتنگی و اندوه را تجربه میکند و درد و غم تنها در وجود او و دیگرانی که از معشوق خود دورند، زنده است. همچنین، اشارهای به نیرنگ و سیاستهای دنیای قدرتمندان دارد و بر این نکته تأکید میکند که کسانی که در پی خودخواهی و منفعت هستند، نمیتوانند درکی از عشق و فراق داشته باشند. در نهایت، شاعر نکتهای از گذشت زمان و ارزشهای واقعی را یادآور میشود.
هوش مصنوعی: گاهى وقتها، بهار و زیبایى طبیعت، همه جهان را به آغوش همسر و یار جلب میکند، اما در این میان لحظاتى هم وجود دارد که از یار و معشوق جدا میشویم.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم در دوری معشوق خود آرامش پیدا کنم، در حالی که اکنون در نزدیکی او باز هم بیقرارم؟
هوش مصنوعی: الان که همه انسانها در کنار محبوب خود هستند، به جای آنکه من هم محبوبی داشته باشم، فقط اشک در کنارم وجود دارد.
هوش مصنوعی: میتوان به این شکل بیان کرد که دوری از آن معشوق زیبا سزاوار است، زیرا در وجود من مانند صدفی هست که در دریا قرار دارد و ارزش و زیبایی آن در عمق وجودش نهفته است.
هوش مصنوعی: زمانی که گل خوشبو عطر همراهی محبوب را پخش کند، آن وقت دنیای خوشبختی و نیکوکاری وجود دارد.
هوش مصنوعی: بهار جدید فرا رسیده و من از زیبایی گلها و خوشبختیام بهرهمند شدهام، اما در دل و جانم هنوز زخمها و دردهای گذشته وجود دارد.
هوش مصنوعی: من در زمان شکوفایی گلها و لالهها از عشق خود جدا شدم و این جدایی به خواست خودم بود، زیرا اگر واقعاً اختیار داشتم، هرگز از او جدا نمیشدم.
هوش مصنوعی: دل من مانند بنفشه پژمرده و غمگین است، اکنون که نوشیدن شراب به حالت بنفشه زار و افسرده است.
هوش مصنوعی: از غم و ناله و زاری، بدنم دچار ضعف و ناتوانی شده است. شاید اگر من ناتوان نبودم، این حالت برای من پیش نمیآمد.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه بدنم در کارزار مشغول شود، دلم به خاطر جدایی از بدن، در حال جنگ و درگیری بود.
هوش مصنوعی: این دنیا پر از زحمت و درد است و دلها در غم و جدایی میسوزند. همه جا صدای فریاد انسانها به خاطر این چهار عنصر وجود دارد.
هوش مصنوعی: دو نفر همیشه در زحمت و ناراحتی به سر میبرند و دل و جانشان از درد و غم رنجور و آسیبدیده است.
هوش مصنوعی: کسی که از محبوب خود دور بیفتد و کسی که به فکر و نظر بدی در مورد پادشاهی باشد.
هوش مصنوعی: ابوالخلیل ملک جعفر بن عزالدین، شخصیتی است که در عدم رضایت او، تمامی احترام و اعتبار جهان وجودش بیمعنا و کمارزش به نظر میآید.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، انسان نمیتواند به آنچه که میخواهد دست یابد، چرا که دنیا همیشه زیر سایه ترس و احتیاط قرار دارد و نمیگذارد او به خواستهاش نزدیک شود.
هوش مصنوعی: کسانی که با او همنظر هستند، از مقام و ثروت برخوردارند و کسی که خوشبخت باشد، به مخالفت با او نمیپردازد.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر دشمنی و کینهورزی دیگران، به خوردن مشروبات روی میآورد، در واقع با وجود اینکه هوشیاری خود را از دست میدهد، همیشه در حال غم و اندوه است.
هوش مصنوعی: کسی که در یاد و خاطره محبوبش باشد، حتی یک بار، همیشه در آن حال به سر میبرد و سرشار از یاد او خواهد بود.
هوش مصنوعی: سوار بر اسب با ناز و زیبایی حرکت میکند و کسی که پیاده است حسرت سوار بودن را دارد. در عوض، کسی که پیاده است و در حال لذت نیست، آرزو دارد که سوار باشد. در این دنیا هر کس وضعیت دیگری را آرزو میکند و به آن حسرت میخورد.
هوش مصنوعی: کسی که بر اساس قدرت و شهرت خود بر دیگران تکیه کرده و به راحتی جان خود را از دست میدهد، در حالی که کسی که با آگاهی و هوشیاری زندگی میکند، هرگز از این پایه سست و ناپایدار استفاده نمیکند.
هوش مصنوعی: اگر کسی به خواستههای خود نرسد، نباید انتظار داشته باشد که چنین روزی (یعنی روز موعود) برای او فرا برسد، زیرا او خود را به خداوند و زمان وابسته کرده است و در واقع، خدا و زمان در کنار او هستند.
هوش مصنوعی: هیچ شاهی تا به حال به این سرزمین نیامده است که مانند او باشد و تا زمانی که چنین سرزمینی وجود داشته باشد، کسی مانند او دیده نخواهد شد.
هوش مصنوعی: نزدیک قدرت آسمان، جایگاه انسان مثل چشم یک مور است و در برابر قدرت او، دریا به اندازه پای یک مار به حساب میآید.
هوش مصنوعی: از هفت آسمان که بالاترین مقامها و جایگاهها هستند، ارزش او بیشتر است و به همین دلیل، اگر به مقیاس هفت آسمان نگاه کنیم، یک هدیه یا بخشش بزرگ برای او محسوب میشود.
هوش مصنوعی: اگر یکی از ولیان الهی، چیزی را ببخشد، هزاران خاصیت و برکت به همراه دارد. اما اگر او بر عدو خشمگین شود، حتی اگر آن عدو هزار دشمن باشد، موجب نابودی و بدبختی آنها میشود.
هوش مصنوعی: شما مانند پادشاهی در این دنیا هستید و هر خواسته و آرزویی که داشته باشید، به آسانی محقق میشود، به شرطی که دوران و زمانه به شما روی خوش نشان دهد.
هوش مصنوعی: هرچند که برای رسیدن به آرزویت ممکن است زمان زیادی طول بکشد، اما وقتی که آن را به دست آوری، میبینی که این آرزو همیشگی و پایدار خواهد بود.
هوش مصنوعی: در زمان دشمن، هیچ چیزی که بهطور موقت و مستعاری باشد پایدار نیست؛ زیرا هرکه به این حالت روی آورد، در واقع دچار ناپایداری شده است.
هوش مصنوعی: شکار برای زائران و درخواستکنندگان سرمایهای در سرزمین ملکان بوده و تو نیز برای آنها مانند یک شکار محسوب میشوی.
هوش مصنوعی: بمان و در دل خود از خوبی و بدی چرخ زندگی چیزهای زیادی را نگهدار، چرا که زندگی همواره در چرخش است و این دوگانگی همیشه وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر چه خرمی عالم از بهار بود
همیشه خرمی من ز روی یار بود
چو من به خوبی و آرایش رُخش نگرم
چه جای خوبی آرایش بهار بود
سرشک ابر اگر افزون بود به وقت بهار
[...]
تو را اگر تو، توئی عالمی شکار بود
به عهد تو علم فتنه آشکار بود
تو یک کنار و دو بوسه ز دل برون کن و بس
خرد بقاعده خود در میان کار بود
به نیم جرعه دلم را خراب کرد غمت
[...]
چو عشق را هوس بوسه و کنار بود
که را قرار بود جان که را قرار بود
شکارگاه بخندد چو شه شکار رود
ولی چه گویی آن دم که شه شکار بود
هزار ساغر مینشکند خمار مرا
[...]
فروغ ماه محال است پایدار بود
دو هفته است لباسی که مستعار بود
مباش در پی زینت که طره زرتار
به فرق مرده دلان شمع برمزاربود
فریب راستی از کجروان مخور زنهار
[...]
غم فراق تو ای دوست بیشمار بود
بدل چو غصه گره شد یکی هزار بود
نهان کنم غم عشق تو را چو جانم سوخت
که تا دلم بدرون شمع این مزار بود
به هیچ چیز به جز وصل یار خوش نشود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.