ندانی درد هجر ای گل مرا زان زار گردانی
دگر زارم نگردانی به داغ هجر گردانی
اگر یک ره چو من بیدل به عشق اندر فرو مانی
ز خون عاشقان خوردن بسی یابی پشیمانی
همه رنج دل و جسمی همه درد تن و جانی
بسوزانی و گریانی و رنجانی و پیچانی
از آن چون زر شده رویم که تو سیمین زنخدانی
از آن چون لعل شد اشگم که مروارید دندانی
تو ماهی سرو را مانی تو سروی ماه را مانی
که ماه سرو بالائی و سرو ماه پیشانی
بمهر آن لبم کردی سرشک دیده مرجانی
بروشن روی روز من شب تاریک گردانی
مرا رخسار زرین کرد تف نار هجرانی
که سیمین کرد هامون را دم تیغ زمستانی
شده کهسار کافوری و آب رود سندانی
در آب از بند دیماه است ماهی گشته زندانی
دمنده خلق در خانه فسرده چشمه چون خانی
بسان سونش سیم است برف از باد سوهانی
بیابانها گرفته بلبل خوش بانگ بستانی
ببستان اندر آمد باز آن زاغ بیابانی
چو بر تو برف بارد باد بر تن باده بارانی
که باران زمستان را چو باده نیست بارانی
ز زر خام پیش خویش گوئی بر فروزانی
چو بر بالا دل عاشق بسوزانی و لرزانی
از آن ایوان بیاراید چو مجمرهای گردانی
وزین گردون بیفروزد چو گوهرهای عمانی
گهی زو رودها بینی پر از یاقوت رمانی
گهی زو کوهها بینی پر از لعل بدخشانی
شود باز آسمان یکسر پر از دیبای کاشانی
همه دینارها گردد درمهای سپاهانی
ایا ابر زمستانی نه چون ابر بهارانی
مکن چندین میان کوه و باغ و راغ ویرانی
که نه آثار طوفانی و نه بنیاد سیلانی
نه موج بحر عمانی نه کف میر مملانی
ابو نصر آنکه یزدانش بنصرت داد ارزانی
از او مدحت گرانی یافت وزوی گوهر ارزانی
فکنده فر یزدانی بر او دیدار سلطانی
فری دیدار سلطانی که دارد فر یزدانی
ایا میری که از رادی سر میران ارانی
دلیل سعد گردونی نشان وعد قرآنی
ولی را سعد برجیسی عدو را نحس کیوانی
بمیدان شیر میدانی در ایوان ماه ایوانی
تو درد آز و سختی را بکف راد درمانی
بفرمان تو شد عالم گه یزدان را بفرمانی
اگر شیطان شود یارت دهد یزدانش رضوانی
و گر رضوان شود خصمت دهد یزدانش شیطانی
بقول آسایش جسمی بعقل آرایش جانی
کهان را از تو آرایش مهان را از تو آسانی
اگر نه موج دریایی و گرنه سیل نیسانی
چرا با دوست و با دشمن بگاه جود یکسانی
ایا پوشیده از هر عیب از هر عیب عریانی
چو در مجلس شوی خندان دو صد کان را بگریانی
مگر پیغمبر روزی ز هرکس داد بستانی
که یک سر مظهر تأیید و فر فضل یزدانی
یکی دهقان بدم شاها شدم شاعر بنادانی
مرا از شاعری کردن تو گرداندی بدهقانی
بجای تو که با هر شاه هم صنفی و همخوانی
بسا کس مهترم خوانند تا تو کهترم خوانی
حسودانم فراوانند و بدگویان ز نادانی
ز بس کم خواسته پاشی ز بس کم پیش بنشانی
فراوان دادیم نعمت حسودان شد فراوانی
تو کردی بر من این بیدادگر نه از چه سان دانی
الا تا هست اندر عالم افزونی و نقصانی
الا تا هست شادانی و غمگینی و پژمانی
ترا باد ابر افزونی ترا دل باد شادانی
عدو را باد غمگینی و جان و تن به نقصانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره درد و رنج ناشی از جدایی و عشق ناکام است. شاعر از احساس عمیق خود نسبت به هجران و گریههایش میگوید و اعتراض میکند که چرا باید به این شدت رنج بکشد. او تصاویر زیبایی از طبیعت و عواطف انسانی را به کار میبرد تا نشان دهد که چه تاثیری بر زندگیاش دارد. همچنین به وضعیت نامطلوب دنیا و حسرت بر چیزهای گذشته اشاره میکند و به وجود حسودان و بدگویان در زندگیاش اشاره میکند. در نهایت، دعا میکند که به او آرامش و خوشبختی برسد و دشمنانش دچار اندوه و ضعف شوند.
هوش مصنوعی: نمیدانی که چه درد فراق و جدایی را من به عنوان یک گل تجربه میکنم. تو دل مرا به شدت میشکنی، اما دیگر نمیخواهی مرا در آتش این جدایی بسوزانی.
هوش مصنوعی: اگر تو همانند من دلدادهای و در عشق غرق شوی، طعم خون عاشقان را خواهی چشید و بعد از آن از این کار بسیار پشیمان خواهی شد.
هوش مصنوعی: تمامی دردها و رنجها، چه در دل و چه در جسم را باید تحمل کنی؛ باید بسوزانی، گریه کنی، رنج ببری و در این حال، دلتنگ و پریشان باشی.
هوش مصنوعی: چون من چهرهام به زیبایی زر است، تو هم با زینت و زیباییات مانند نازک زنی زیبا هستی. اشک من نیز به زیبایی لعل میدرخشد، همانند مرواریدی که در دندانها دیده میشود.
هوش مصنوعی: تو به مانند ماهی و در عین حال مانند سرو هستی، به گونهای که ماه نمایانگر زیباییهای توست و سرو هم نشانه استقامت و شکوهت. ماه به نوعی بالای سر تو ظاهر میشود و سرو به پیشانی تو جلوه میکند.
هوش مصنوعی: لبان تو با محبت و به زیبایی تمام، اشکهایم را به مانند مرجان روشن میکند و چهره روشنت، شب تاریک زندگیام را به روشنایی تبدیل میسازد.
هوش مصنوعی: رنج جدایی و فراق چهرهام را مانند آتش سوزانده و رنگین کرده است، همانطور که سرما و یخبندان زمستان، سبزهزارها را به رنگ نقرهای درآورده است.
هوش مصنوعی: کوهها سفید و پوشیده از برف شدهاند و آب رودخانه به شکل نشانهای از ماه دی در آمده است. در این حال، ماهی در آب احساس زندانی بودن میکند.
هوش مصنوعی: هوا در خانهای که غم و افسردگی را حس میکند، همچون چشمهای که فروغ زندگی را به ارمغان میآورد، دمیده میشود. بهنوعی، این فضا و هوای تازه، به مانند برفی است که از باد میوزد و به زندگی طراوت میبخشد.
هوش مصنوعی: پرنده خوشخوانی که در باغ و بستان زندگی میکند، در بیابانها نیز به سر میبرد. اما زاغی که در بیابان زندگی میکند، دوباره به بستان بازگشته است.
هوش مصنوعی: اگر بر تو برف ببارد، بادهایی که بر تنت میوزند، مانند بارانی دلپذیر هستند. اما باران زمستانی مانند بادهای خوشگوار نیست.
هوش مصنوعی: از زر خام میگویی که درخشانتر است، مانند شعلهای که دل عاشق را میسوزاند و به تپش میآورد.
هوش مصنوعی: کسی به زیبایی و شکوهی اشاره دارد که به فضایی مانند ایوان جلوه میبخشد و همچنان در آسمان، به درخشش و روشنی مشابه جواهرات عُمانی میپردازد.
هوش مصنوعی: گاه میبینی که با دلیری و شجاعت، رودها را همچون یاقوتهای زینتی پر کرده و در زمان دیگری، کوهها را مانند لعلهای گرانبها پر از زیبایی و شکوه به نمایش میگذارند.
هوش مصنوعی: آسمان یکباره پر از پارچههای زیبا و گرانبهای کاشان میشود و همه سکههای طلا به سکههای نقرهای سپاهان تبدیل میگردند.
هوش مصنوعی: ای ابر زمستانی، مثل ابر بهاری رفتار نکن و باعث ویرانی در مکانهای کوهستانی و باغها نشو.
هوش مصنوعی: نه نشانهای از طوفان وجود دارد و نه اصولی که نشانه جریانهای سیلآسا باشد، نه امواج دریاهای عمان را میتوان دید و نه نشانهای از کف دریا در کنار شاهان.
هوش مصنوعی: ابو نصر کسی است که خدا او را به نصرت و یاری خود سرافراز کرده است. از او میتوان ستایش کرد، چرا که او به خاطر فضایلش و نیکیهایی که دارد، دارای ارزش و بهای بالایی است.
هوش مصنوعی: زیبایی و شکوهی که از سوی یزدان بر او افکنده شده، باعث شده که دیدار و حضور سلطانی را تجربه کند. این بانو دارای ویژگیهایی است که او را شایستهٔ نظر و توجه سلطانی میسازد.
هوش مصنوعی: آیا میخواهی به جایی بروی که دلیل روشنی از سعادت و خوشبختی وجود داشته باشد و نشانهای از وعدههای قرآنی در آنجا دیده شود؟
هوش مصنوعی: در میدان مبارزه، سعد و خوشی به همراه سعد، برآمده است، در حالی که دشمن با شومی و ناپسندی خود مثل کیوان در حال فعالیت است. در این فضا، شیر در میدان حضور دارد و فضایی همچون ایوان ماه را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: تو با هدایت و قدرتی که داری، میتوانی به درد و رنج و مشکلات رسیدگی کنی و به بیماریها درمان بدهی. به طور کلی، توانایی تو باعث شده که دنیا تحت فرمان و هدایت تو قرار بگیرد، مانند سلطهای که یزدان بر جهان دارد.
هوش مصنوعی: اگر شیطان هم دوست تو شود، خداوند به او بهشتی میدهد، و اگر بهشت هم دشمن تو شود، خداوند به او آنچه از شیطان میخواهد میدهد.
هوش مصنوعی: به گفته شاعر، برای داشتن آرامش جسمی، باید به زیبایی و تزئین روح خود بپردازیم. گذشتهها را از تو میآموزیم و در نتیجه، راحتی و آسایش برای همگان به ارمغان میآییم.
هوش مصنوعی: اگر تو مانند امواج دریا نباشی و یا مانند سیل نیسان نباشی، پس چرا در بخشندگی نسبت به دوستان و دشمنانت یکی هستی؟
هوش مصنوعی: اگر تو در تمام زشتیها بری و بیعیب باشی، به محض اینکه در جمعی حضور یابی و لبخند بزنی، میتوانی دل بسیاری را به درد آورده و آنها را به گریه بیاوری.
هوش مصنوعی: آیا پیغمبر در روزی از هر کس درخواستی نداشت که او خود، جلوهای از تأیید و نعمت الهی باشد؟
هوش مصنوعی: یک دهقان بودم که به دلایلی به شاعری روی آوردم، اما نادانیام در این راه باعث شد که از شاعری دست بکشم و به کشاورزی برگردم.
هوش مصنوعی: تو با هر پادشاهی همردیف و همصدا هستی، اما به جای تو، بسیاری هستند که من را بزرگتر و ارشدتر میدانند، در حالی که تو مرا کوچکتر و پستتر میشماری.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به این موضوع اشاره میکند که بسیاری از حسودان و بدگویان در اطرافش وجود دارند. این افراد به دلیل ناآگاهی، همواره در حال کمارزش کردن و کوچک شمردن او هستند. شاعر از این موضوع میگوید که به خاطر این حسادت و کمفهمیها، او گاهی از خواستههای خود عقبنشینی میکند و خود را از برخی موقعیتها دور میکند.
هوش مصنوعی: ما نعمتهای زیادی به دیگران بخشیدیم، اما حسادت آنها بیشتر شد. تو بر من محبت زیادی کردی، اما این Bیدادگر نمیداند که چرا چنین میکند.
هوش مصنوعی: در این دنیا همیشه تغییرات و نوسانات وجود دارد؛ خوشحالی و ناراحتی، و همچنین خوشبختی و ناکامی همواره در کنار هم هستند.
هوش مصنوعی: تو از نعمتهای فراوان برخوردار هستی و دلت شاد و خوشحال است. در مقابل، دشمن تو در ناراحتی به سر میبرد و دچار نقصان و کمبود است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ازو بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی
به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی؟
ایا خوشتر ز جان و دل! همه رنج دل و جانی
به رنج تن شدم خرسند اگر دل را نرنجانی
شود بی جان تنم یکسر چو تو لختی بیازاری
تن از آزار جان پیچد تنم را زین قبل جانی؟
اگر چه جانی از انسی همیشه بر حذر باشد
[...]
نگارا ماه گردونی سوارا سرو بستانی
دل از دست خردمندان به ماه و سرو بستانی
اگر گردون بود مرکب به طلعت ماه گردونی
وگر بستان بود مجلس به قامت سرو بستانی
به آن زلفین شورانگیز مشک اندوده زنجیری
[...]
مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی
ازین آیین بیدینان پشیمانی پشیمانی
مسلمانی کنون اسمیست بر عرفی و عاداتی
دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی
فرو شد آفتاب دین برآمد روز بیدینان
[...]
زهی جاهت فریدونی ، زهی ملکت سلیمانی
به عون تو مسلم شد ز هر آفت مسلمانی
غلط گفتم ، خطا کردم، کجا آید به چشم اندر
تو را جاه فریدونی، تو را ملک سلیمانی؟
نجوید دهر جز از رسم تو آثار فرخنده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.