کوی یار است و به هر گوشه بلا ریخته است
پا به هرجا که نهی خار جفا ریخته است
دردم از سستی اقبال به درمان نرسد
که نه بهر دل هر خسته دوا ریخته است
تا قیامت دمد از تربت او مهر گیاه
بر دل هر که غمت تخم وفا ریخته است
زنگ از دل کشش مهر تو برداشته است
عارضت بر رخ آیینه صفا ریخته است
ظارهاً آنکه بدین گونه بیاراست تو را
جای نظاره به چشم تو حیا ریخته است
نشکند گر قدح باده سبو میشکند
به شکست دل ما سنگ جفا ریخته است
نمکی را که فلک نایدش از عهده برون
لبت آورده و بر دیده ما ریخته است
این نگاری است که در هر سر راهی قصاب
خون صد همچو تویی بیسروپا ریخته است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف و بیان غم و درد خود از جدایی و عشق ناکام میپردازد. او به تصویرهایی از بلا و رنج اشاره میکند که در زندگیاش پخش شده، و از وضعیت ناپایدار اقبال خود گلهمند است. شاعر به یاد عشق و وفای دلباختگان اشاره میکند و میگوید که عشق او همچنان در دل باقیمانده است. همچنین زیبایی معشوق را وصف کرده و به تضاد بین زیبایی ظاهری و زخمهای درونی خود اشاره میکند. او در نهایت به این نکته اشاره دارد که این عشق، مانند خونی که از یک قصاب ریخته میشود، عمیق و غیرقابل بازگشت است.
هوش مصنوعی: در کوی محبوب، هر جا که قدم بگذاری، سختی و مشکل وجود دارد و در هر نقطهای که بروی، نشانههای درد و آزار دیده میشود.
هوش مصنوعی: درد من به خاطر ضعف شانس و سرنوشت بهبود نمییابد، زیرا دارویی برای هر دل شکسته وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تا قیامت، هر کسی که در دلش عشق و وفا داشته باشد، از خاک آن شخصیت بزرگ بوی خوبی را حس خواهد کرد و تحت تأثیر مهر و محبت او قرار خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: زنگ و کدورت از دل من به خاطر محبت تو پاک شده و چهرهات همچون آینهای صاف و روشن میدرخشد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که این زیبایی و جذابیت تو به قدری است که حتی چشمهایت نیز به خاطر آن شرمنده و خجالتزده شدهاند.
هوش مصنوعی: اگر ظرف شراب بشکند، اشکالی ندارد؛ اما دل ما به خاطر سختی و بیرحمی که دیده، شکسته است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که آنچه از مشکلات و سختیها بر سر ما آمده، از قدرت و قابلیت ما فراتر است، اما تو با لبهای خود آن را بر ما نازل کردهای و به چشمان ما جاری کردهای.
هوش مصنوعی: این تصویر از کسی است که در هر گوشه و محلی، مانند قصابی، خون افرادی همچون تو را بیهیچ توجهی ریخته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن که در جام خضر آب بقا ریخته است
به لب تشنه ما زهر فنا ریخته است
ما نه امروز کبابیم، که معمار ازل
رنگ افلاک ز خاکستر ما ریخته است
طفلی و سنگ و گهر در نظرت یکسان است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.