منم در عاشقی همطالع پروانه افتاده
ز رخسار تو صد جا آتشم در خانه افتاده
به هرجا میروم شوق غمت سنگ جفا بر کف
چو طفل شوخ دنبال من دیوانه افتاده
در این کنج جدایی هرگزم ناید کسی بر سر
گذار سیل اشگم گه بر این ویرانه افتاده
عجب نبود شود گر توتیا از گردش دوران
دلم در زیر این نه آسیا چون دانه افتاده
نسیم امروز دیگر خاطر آشفتهای دارد
مگر زلف دلآرایش به دست شانه افتاده
ز من احوال خال و گردش چشمش چه میپرسی
سیه مستی است بیخود بر در میخانه افتاده
نمیدانم چه می در جام دارد چشم او قصاب
که آتش بر دلم زین گردش پیمانه افتاده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حالتی عاشقانه و غمگین است. شاعر از شعلههای عشق خود به یار سخن میگوید و از آثار این عشق در زندگیاش مینالد. او به تصویر پروانهای اشاره میکند که به عشق آتشینش دچار شده و در هر گوشهای از دلش درد و شوق معشوق را حس میکند. جدایی از معشوق برایش بسیار سخت و غمانگیز است و احساس میکند اشکهایش بر ویرانه دلش میبارد. شاعر همچنین به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و دلی پر آتش و خاطر آشفته از عشقش دارد. در انتها، او از راز چشمان معشوق میپرسد و به تاثیر طلسمآسا و خمارکنندهی آن اشاره میکند.
هوش مصنوعی: در عشق تو، من همسرنوشت پروانهای هستم که در جلوهگر زیبایت بارها و بارها دچار آتش عشق شدهام و به همین خاطر، آتش عشق من در دل و خانهام شعلهور شده است.
هوش مصنوعی: هر جا که میروم، شوق و عشق تو مانند سنگی سخت و خشن به همراه من است، انگار که مثل یک کودک شیطون که دیوانهوار دنبالم میافتد.
هوش مصنوعی: در این گوشه از جدایی، هیچکس به سراغ من نمیآید و دریاچهای از اشکهایم بر روی این ویرانه ریخته است.
هوش مصنوعی: عجیب نیست اگر دلم در زیر این آسیاب زمان به حالت دانهای افتاده باشد، چرا که تغییرات و چرخشهای روزگار چنین تأثیری بر دل انسان میگذارد.
هوش مصنوعی: امروز نسیم حال و هوای عجیبی دارد، شاید به خاطر این است که زلفهای زیبا و دلنواز به دست شانه ریخته شدهاند.
هوش مصنوعی: از من دربارهی چهره و حرکت چشمان او چه میپرسی؟ من در حالتی هستم که مستی سیاه مرا بیخود کرده و بر در میخانه افتادهام.
هوش مصنوعی: نمیدانم چشمان او چه سحری در خود دارد که همچون قصابی، دل من را با نگاهش میسوزاند و آتش میزند. از این گردش و چرخش معشوق، حسرت و اندوه بر دلم نشسته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مگر در باغ راه جلوه جانانه افتاده؟
که از مستی ز دست شاخ گل پیمانه افتاده
ز آبادی نظر بر سنگ طفلان است مجنون را
وگرنه گنجها در گوشه ویرانه افتاده
در آن محفل که می سوزم چو شمع از داغ ناکامی
[...]
دل از خود رفته شوری بر من دیوانه افتاده
به جستجوی این طفل آتشم در خانه افتاده
گذر آن ماهرو را بر من دیوانه افتاده
به پابوسی سرم بر آستان خانه افتاده
کجا آن شمع بی پروا نظر بر حالم اندازد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.