نه همچون خال بر کنج لبش جا میتوان کردن
نه از لعل لبش قطع تمنا میتوان کردن
کجا بند نقاب از روی او وا میتوان کردن
نه ابرویش به یک انگشت پیدا میتوان کردن
مگر بوی نسیم زلف یاری بشکفد دل را
وگرنه کی ز ناخن غنچه را وا میتوان کردن
مشو ای شمع مشتاقان زمانی از نظر غائب
دمی چون مردمک بر چشم ما جا میتوان کردن
زدی چون تیر سیر وحشت در خون طپیدن کن
که صید نیمبسمل را تماشا میتوان کردن
به خطّ پشت لب خطّ بناگوشش سخن دارد
گمانش آنکه با یاقوت دعوا میتوان کردن
توان گفتن سخن قصاب چند از لعل نوشینش
کجا شیرین دهان از حرف حلوا میتوان کردن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی زیبایی و ویژگیهای دلربای معشوق میپردازد. شاعر بیان میکند که برخی از زیباییهای او قابل توصیف نیستند و نمیتوان آنها را به راحتی درک یا به تصویر کشید. اشاره به نشانههایی چون لبهای لعل، ابروهای خمیده و بوی زلف معشوق دارد که همه آنها نشاندهنده زیبایی بینظیر او هستند. همچنین شاعر با تلمیح به شمع و تیر، از شوق و وحشت عشق صحبت میکند و در نهایت بیان میکند که این زیباییها به قدری خاص و منحصر به فردند که نمیتوان از آنها به سادگی سخن گفت. این شعر از زبان عاشقانه و عاطفی شاعر، عشق عمیق و شگفتی او از زیبایی محبوبش را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: نه میتوان در کنج لبش نشانهای مانند خال قرار داد، و نه میتوان میل و خواستهای را از زیبایی لبش دور کرد.
هوش مصنوعی: کجا میتوانیم پوشش صورت او را کنار بزنیم؟ نه، ابروهایش را حتی با یک انگشت هم نمیتوان نمایان کرد.
هوش مصنوعی: اگر بوی نسیم زلف محبوب بوزد، دل شاد میشود؛ وگرنه چطور میتوانیم از ناخن غنچه را باز کنیم؟
هوش مصنوعی: ای شمع خاموشی، لحظهای از چشم ما دور نشو، چرا که مانند مردمک چشم، همیشه جا برای تو در قلب ما وجود دارد.
هوش مصنوعی: به سرعت و با قدرت عمل کن، زیرا در لحظهای که خطر در حال تپیدن است، میتوان به تماشای طعمهای که هنوز مجروح نشده، پرداخت.
هوش مصنوعی: لبهای زیبا و نازک او همچون خطی ظریف هستند و در گوشهایش حرفهای زیادی نهفته است. او به قدری خود را باارزش میداند که گمان میکند میتواند با یاقوتهای ارزشمند به بحث و جدل بپردازد.
هوش مصنوعی: میتوان گفت که بعضی از قصهها به اندازهای زیبا و شیرین هستند که حتی هنرمندترین سخنوران هم نمیتوانند به خوبی آنها را بیان کنند، مثل لعل و شیرینی سخن که نمیتوان به آسانی با واژهها توصیف کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خط پاکی ز سیلاب فنا دارد وجود ما
چه از ما میتوان بردن، چه با ما میتوان کردن؟
شبی ای شمع در آغوش ما جا می توان کردن
چو گل در گلشن ما سینه را وا می توان کردن
چرا یک ره نظر بر عالم ای نوخط نمی سازی
بهار آمد گلستان را تماشا می توان کردن
دکان واکرده در بازار محتاج خریداریم
[...]
به آن سرو سهیقد یاد صهبا میتوان کردن
به آن پیمانشکن عیش دو بالا میتوان کردن
صفای سینهٔ عشاق را منکر که میگردد
بر این کاغذ، محبتنامه انشا میتوان کردن
اگرچه بوسه زان لب آرزو کردن خطا باشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.