گنجور

 
قصاب کاشانی

از آن رو سرمه دنباله‌دارش قصد جان دارد

که چشمش نیم کش پیوسته ناوک در کمان دارد

حیا و ناز و خوبی شیوه تمکین و محبوبی

به جز جنس وفا هرچیز خواهی در دکان دارد

در این محفل به یک شوق‌اند سوزان شمع و پروانه

هر آن آتش که آن دارد به جان این بر زبان دارد

شود گر خاک جسمم، می‌کند پیدا مرا تیرش

به هر صورت که باشم استخوانم را نشان دارد

ز ویران گشتن مأوای خویشم یاد می‌آید

به هر سروی که می‌بینم تذروی آشیان دارد

نه پنداری که آسان است شرح دوستی گفتن

حدیث عشق در هر باب چندین داستان دارد

گهی سودایی زلفم گهی شیدایی کاکل

پریشانی مرا چون بید مجنون در میان دارد

در اسطرلاب دل کردم چو سیر عارضش گفتم

همین ماه است کز نظاره عالم قران دارد

ندارد فرصت نشو و نما یک گل در این گلشن

بهار زندگی در آستین گویا خزان دارد

ز ناز آن دل‌ربا قصاب عمری شد که در کویش

پی کشتن تو را در جرگه قربانیان دارد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عمعق بخاری

اگر موری سخن گوید، و گر مویی روان دارد

من آن مور سخن گویم، من آن مویم که جان دارد

تنم چون سایه مویست و دل چون دیده موران

ز هجر غالیه مویی، که چون موران میان دارد

اگر مر آب و آتش را مکان ممکن بود مویی

[...]

سنایی

اگر ذاتی تواند بود کز هستی توان دارد

من آن ذاتم که او از نیستی جان و روان دارد

وگر هستی بود ممکن که کم از نیستی باشد

من آن هستم که آن از بی‌نشانی‌ها نشان دارد

وگر با نقطه‌ای وهمم کسی همبر بود او را

[...]

سعدی

غلام آن سبک‌روحم که با من سر گران دارد

جوابش تلخ و پنداری شکر زیر زبان دارد

مرا گر دوستی با او به دوزخ می‌برد شاید

به نقد اندر بهشت‌ست آن که یاری مهربان دارد

کسی را کاختیاری هست و محبوبی و مشروبی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
امیرخسرو دهلوی

هوای بوستان خوش گشت و باده لطف جان دارد

کنون هر کس که جان دارد، هوای بوستان دارد

سحرگه بکر غنچه ها باده ها خورده ست در پرده

همه سرخی رو بدهد گواهی، گر نهان دارد

کنون دل بستگی غنچه با گل، کی نهان ماند؟

[...]

سیف فرغانی

نگارا دل همی‌خواهد که عشقت را نهان دارد

ولیکن اشک را نطق است و رنگ رو زبان دارد

اگر چه آتش مجمر ندارد شعلهٔ پیدا

ولیکن عود نتواند که دود خود نهان دارد

کسی کز درد عشق تو ندارد زندگیِّ دل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه