هرکجا آیینه رخسار او پیدا شود
طوطی تصویر از شوق رخش گویا شود
دادن جان و گرفتن داغ او نقش من است
دیده کجبین اگر بگذارد این سودا شود
گفته بودی میکنم امشب تو را قربان خویش
این شب وصل است، میترسم دگر فردا شود
مشکل بسیار در پیش ره است ای همرهان
کو غم او تا در این ره حل مشکلها شود
بگذرد گر بر مزار کشتگان ناز خویش
لوح بر خاک شهیدانش ید بیضا شود
میتوان از الفت دریادلان گشتن بزرگ
قطره باران چو بر دریا رسد دریا شود
سینه را خواهم ز پیش دل گذارم بر کنار
از قفس دیوار چون برداشتی صحرا شود
در گلستان چون نماید آن گل رخسار را
تا به رویش دیده نرگس واکند شهلا شود
گر به رویت بسته شد قصاب این در، باک نیست
سر بنه بر آستان دوست تا در واشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و شوقی عمیق به محبوب میپردازد. شاعر با بیان اینکه هرجا آثار محبوب دیده شود، شوقی طوطیوار ایجاد میشود، به عشق خود اشاره میکند. او از داغ و جانفشانی که در عشق او دارد میگوید و از احتمال درد و جدایی در آینده میترسد. همچنین بر مشکلاتی که در مسیر عشق وجود دارد، تأکید میکند و از همرهان میخواهد که غم محبوب را فراموش نکنند.
شاعر به تصویرسازی زیبایی از مرگ و یاد شهیدان اشاره میکند و معتقد است که عشق میتواند انسان را به اعماق وجود خود ببرد. او به سادگی و رهایی از موانع در عشق اشاره کرده و ادعا میکند که عاشق در نهایت بر مشکلات غلبه خواهد کرد. مضمون کلی شعر در مورد قدرت و زیبایی عشق، فداکاری و امید به وصال است.
هوش مصنوعی: هر جا که چهره او دیده شود، طوطی به خاطر زیبایی و جلوه او به وضوح صحبت میکند و خودش را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: فدای عشق شدن و در عوض، غم و درد او را به دست آوردن، نشان دهندهٔ حال و وضعیت من است. اگر چشمان معیوب و نادرست من اجازه دهند، این معامله میسر خواهد شد.
هوش مصنوعی: قول داده بودی که امشب برایم قربانی میشوی. این شبی است که به هم میرسیم و از فردا میترسم که دیگر نتوانیم این لحظه را تجربه کنیم.
هوش مصنوعی: راهی که در پیش داریم، پر از مشکلات است. ای همسفران، کجایید که با نگرانی از این مشکلات، به حل آنها بپردازیم؟
هوش مصنوعی: اگر بر قبر کشتهشدگان عشق خود بگذری، سنگنبشتهای بر خاک شهیدانش به یادگار خواهد ماند.
هوش مصنوعی: میتوان با محبت و دوستی به عمق دلها پیوست، مانند اینکه یک قطره باران وقتی به دریا میرسد، خود را در عظمت دریا گم میکند.
هوش مصنوعی: میخواهم سینهام را از دل کنار بگذارم و آن را به دور از قفس دیوارها بگذارم، چون این کار انجام شود، فضای آزادی برایم به وجود میآید.
هوش مصنوعی: در گلستان، وقتی آن گل زیبا را ببینی، چطور میتوانی آن چهره زیبا را نادیده بگیری؟ آنقدر جذاب و دلربا است که چشمها را به خود جلب میکند و مانند گل نرگس، شگفتانگیز جلوه میکند.
هوش مصنوعی: اگر در این در را قصاب ببندد، نگران نباش؛ سر خود را بر آستان دوست بگذار تا در باز شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که را شاه جهان بردارد و بنوازدش
در سخا گر قطرهای باشد چو صد دریا شود
آن نمیبینی که در باغ و چمن از خارها
در بهاران ز ابر نیسانی چه گل پیدا شود
چون شمال مهرگان اندر هوا پویا شود
زاغ گنگ اندر میان بوستان گویا شود
نار چون بیجاده گردد سیب چون مرجان شود
آب چون پیروزه گردد خاک چون مینا شود
هست هم دینار و هم دیبا گرامی از چه رو
[...]
از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا شود
جای آن باشد که مردم در میان شیدا شود
من چنین دانم که باشد نسخه ای از روی او
صورتی از آینه خورشید اگر پیدا شود
ماه رویا، کی رسد در آفتاب روی تو
[...]
گرز خورشید جمالت ذرهای پیدا شود
هر دو عالم در هوایش، ذرهسان دروا شود
شمع دیدارش اگر از نور تجلی پرتوی
افکند بر کوه، چون پروانه نا پروا شود
عاشق صادق چه داند کعبه و بتخانه چیست؟
[...]
گر دلم در زلف پنهان کردهای پیدا شود
مشک غمازست و این دزدی از او رسوا شود
ناحق افتادست زلفت در کف هر مدعی
چون بدست ما بیفتد حق بدست ما شود
ای صبا بر گوی امشب از زبان ما به شمع
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.