دلم شبی که به شکّر لبی خطاب ندارد
چو کودکی است که از بهر شیر خواب ندارد
شب وصال مکن منعم از دو دیده بینم
عجب مدان گل تصویر اگر گلاب ندارد
به دل چو مهر رخت نیست داغ نقش نه بندد
نروید از چمنی گل که آفتاب ندارد
ز آب و تاب رخت را به آفتاب نسنجم
که آفتاب اگر تاب دارد آب ندارد
به خاطری که دو مصرع ز ابروی تو نباشد
صحیفهای است که یک بیت انتخاب ندارد
چو دل ز خون نشود پر نمیرسد به وصالی
به بزم جا نکند شیشه تا شراب ندارد
ز دل مپرس که عشقت ز داغهای نهانی
چه گنجها که در این خانه خراب ندارد
تمام خون دل است اینکه دیده ریخت به راهت
غمین مباش ز سودای ما که آب ندارد
به قصد کشتن قصاب اضطراب چه داری
شهید تیغ تو خواهد شدن شتاب ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر احساس longing و اندوه عمیق خود را بیان میکند. او به شبهایی اشاره میکند که به دلیل دوری از معشوق، خواب ندارد و دلش از دوری او رنج میبرد. او کیفیت عشق را با صفاتی چون درد و عدم وفور توصیف میکند و میگوید که بدون معشوق، دلی پر از عشق نمیتواند وجود داشته باشد. در نهایت، او به حسرت و اندوه عمیق خود از نبود معشوق و تاثیر آن بر زندگیاش میپردازد و به مشکلات و رنجهای عشق اشاره میکند. شاعر به خوبی توانسته است احساسات درونی خود را با زبانی عمیق و تصویری Convey کند.
هوش مصنوعی: دل من در شبی که به چیزی شیرین و لذتبخش دسترسی ندارد، مانند کودکی است که به خاطر craving شیر خوابش نمیبرد.
هوش مصنوعی: در شب عشق و وصال، اگر چشمانم بیاشک و نادیدهام کنی، نباید تعجب کنی که گل تصویر زیباست، اگر بویی از گلاب نداشته باشد.
هوش مصنوعی: وقتی در دل من محبت تو نیست، مانند این است که هیچ اثری از زیبایی در طبیعت وجود ندارد؛ چرا که اگر آفتابی نباشد، گلی از باغ نخواهد رویید.
هوش مصنوعی: من زیبایی و جاذبه ظاهری تو را با نور آفتاب مقایسه نمیکنم، زیرا آفتاب اگرچه درخشان است، اما نمیتواند زیبایی و لطافت تو را داشته باشد.
هوش مصنوعی: به این علت که هیچ چیزی از زیبایی و جذابیت ابروی تو در این نوشته نیست، این متن به مانند صفحهای است که فقط یک بیت انتخابنشده دارد.
هوش مصنوعی: وقتی دل از اندوه و غم پر نشود، به وصال و وصل معشوق نمیرسد و در میخانه نیز شیشهای جا نمیگیرد مگر اینکه شراب موجود باشد.
هوش مصنوعی: از دل نپرس که عشق تو چه رازهایی را در دل پنهان دارد. این دل شکسته و ویران، گنجینههای زیادی از احساسات و دردها را در خود جای داده است.
هوش مصنوعی: تمام دردهایی که کشیدهام، در این اشکهایی است که برای تو ریختهام. نگران نباش از غم عشق ما، چرا که این عشق در اصل به هیچ چیز نمیارزد و بیفایده است.
هوش مصنوعی: قصاب با اضطراب و نگرانی، به قصد کشتن در حال فعالیت است، اما شهید، که از تیغ او خواهد مرد، بدون هیچ عجلهای آماده این سرنوشت است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فروغِ طلعتِ رویِ تو آفتاب ندارد
نسیمِ ناقۀ زلفِ تو مشکِ ناب ندارد
عجب که سایۀ زلفِ تو گر رسد به جمادی
که هم چو ذرّه به خاصیّت اظطراب ندارد
تو خود به جانبِ ما هیچ التفات نداری
[...]
مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد
مرا شبی ست سیه رو که ماهتاب ندارد
به جان دوست که مرده هزار بار به از من
که باری از دل بدخوی من عذاب ندارد
تو ای که با مه من خفته ای به ناز، شبت خوش
[...]
تو خون به کاسهٔ من کن که غیرتاب ندارد
تنک شراب ستم ظرف این شراب ندارد
چه دیدهای و درین چیست مصلحت که نگاهت
تمام خشم شد و رخصت عتاب ندارد
تو زود رنج تغافل پرست ، وه چه بلندی
[...]
نظر به روی تو خورشید آب وتاب ندارد
بدیهه عرق شرم آفتاب ندارد
اگر چه هست برآن زلف پیچ وتاب مسلم
نظر به موی میان تو پیچ وتاب ندارد
دماغ خشک مرا کرد نامه تو معطر
[...]
کسی که چیده به بیداری از رخت گل حیرت
به رنگ آینه تا حشر میل خواب ندارد
چو شیشه گر، به کفم گر ز کارخانه قسمت
هزار شیشه درآید، یکی شراب ندارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.