گنجور

 
قاسم انوار

معراج عاشقی، که فنا در پی فناست

در طور عشق شیوه مستان کبریاست

با عقل کم نشین،که مقام تحیرست

همراه عشق شو، که صفا در پی صفاست

عشقست هرچه هست و بگفتیم و گفته اند

عشقست بوصل دوست رساند بضرب راست

گویی: ملامتی شور و رسوای خاص و عام

آری بعشق روی تو کان نور والضحاست

هرچیز کز تو آید بر جان ما خوشست

گر لطف و قهر باشد، اگر جور، اگر جفاست

دی یار می گذشت و رقیب از عقب رسید

گفتم که: عمر می رود و مرگ در قفاست

قاسم مباش منکر مستان راه عشق

همراه عشق باش، که همسایه لقاست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عنصری

درد مرا بگیتی دارو پدید نیست

دردی که از فراق بود درد بی دواست

گنجی است عاشقان را صبر ار نگه کنی

کو روی زرد سرخ کند پشت گوژ راست

فرخی سیستانی

ای فعل تو ستوده و گفتارهات راست

دایم ترا بفضل و بآزادگی هواست

از کوشش تو شاه، بهر جای هیبتست

وز بخشش تو میر بهر خانه یی نواست

فضل ترا همی نبود منتهی پدید

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ناصرخسرو

این تخت سخت گنبد گردان سرای ماست

یا خود یکی بلند و بی‌آسایش آسیاست

لا بل که هر کسیش به مقدار علم خویش

ایدون گمان برد که «خود این ساخته مراست»

داناش گفت «معدن چون و چراست این»

[...]

قطران تبریزی

ای با خدای و با همه خلق خدای راست

از داد و راستی همه پیروزئی تراست

ملک تو همچو رنج بداندیش تو فزون

رنج تو همچو ملک بداندیش تو بکاست

طبع تو پاک و جان تو پاک و تن تو پاک

[...]

مسعود سعد سلمان

اندر تنور روی چو سوسن فرو بری

چون شمع و گل برآری بازار تنور راست

تا بر سر تنوری می ترسم از تو ز انک

طوفان نوح گاه نخست از تنور خاست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه