همه جا اوست شاه جاویدان
همه جا اوست شاه شاه نشان
همه گویند مر محمد را
همه آمد محمد همه دان
کس نباشد بغیر پیغمبر
نور حق، هم طراوت ملوان
چون یقینست خود تواند دید
نور خود را بدیده اعیان
همه را دیده ایم و دانسته
همه جا اوست در بسیط جهان
همه جا اوست مقصد و مقصود
همه جا اوست غایت امکان
همه جا اوست مقبل و مقبول
همه جا اوست سرور مردان
ظل حقست و جان جانان اوست
این سخن را یقین ببین و بدان
صلوات خدای بر جانش
قاسمی بنده ایست جاویدان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن دربارهی حضور omnipresent و جایگاه والا محمد (ص) صحبت میکند. شاعر به این نکته اشاره دارد که او در همهجا و در همهچیز وجود دارد و همه چیز به او راجع است. او را نور حق و جان جانان میخواند و بر این باور است که فقط پیامبر خدا میتواند این نور را درک کند. همچنین، متن بر اهمیت و عظمت او تأکید میکند و بر این نکته که او مقصود نهایی و غایت هستی است، تأیید مینماید. در پایان، شاعر با ذکر صلوات، به بزرگداشت مقام او میپردازد.
هوش مصنوعی: در هر مکانی، او حضور دارد و سلطنت میکند. او، شاهی است که نشانی از شاهان دیگر دارد و در تمام جاها محسوس است.
هوش مصنوعی: همه میگویند محمد، و همه میدانند که او آمده است و همه چیز را میداند.
هوش مصنوعی: هیچکس به جز پیامبر نور حق نیست، و همه چیز با درخشش او زنده و شاداب است.
هوش مصنوعی: چون که مطمئن هستید، میتوانید نور وجود خود را با چشمان خود مشاهده کنید.
هوش مصنوعی: ما همه چیز را تجربه کردهایم و به خوبی آگاهیم که در پهنهی گسترده جهان، او در همه جا حاضر است.
هوش مصنوعی: در هر مکان و زمانی که برویم، او هدف و مقصود ماست و جایی نیست که مرزهای ممکن را از او جدا کند.
هوش مصنوعی: او در هر جا حاضر و پذیرفته است و در حقیقت، سروری برای همه مردان است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که این سخن از حقیقت و جوهر وجود، نشأت میگیرد و وجودش به ذات معشوق وابسته است. باید با اطمینان به عمق این کلام نظر کرد و به فهم آن پرداخت.
هوش مصنوعی: خداوند بر روح او درود میفرستد؛ او بندهای است که جاودانه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاد کن: زیرت اندرون تن شوی
تو برو خوار خوابنیده، ستان
جعد مویانت جعد کنده همی
ببریده برون تو پستان
پیر فرتوت گشته بودم سخت
[...]
آمد ای شاه دوش ناگاهان
فیلسوفی به نزد من مهمان
پاک چون رای تو زدوده سخن
تیز چون تیغ تو گشاده زبان
گفت با من ز هر دری و شنید
[...]
جاودان شاد باد شاه جهان
دولت او قوی و بخت جوان
تندرستیش باد و روزبهی
کامکاری و قدرت و امکان
همچو دلها بدو فروخته باد
[...]
امهات و نبات با حیوان
بیخ و شاخند و بارشان انسان
بار مانند تخم خویش بود
سر بیابی چو یافتی پایان
چون سخنگوی بود آخر کار
[...]
ای ببالا بلای آزادان
آرزوی دلی و رنج روان
تنم از عشق تو نوان و نزار
دلم از رنج تو نژند و نوان
آرزوی جوان و پیری تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.