گنجور

 
قاسم انوار

همه جا اوست شاه جاویدان

همه جا اوست شاه شاه نشان

همه گویند مر محمد را

همه آمد محمد همه دان

کس نباشد بغیر پیغمبر

نور حق، هم طراوت ملوان

چون یقینست خود تواند دید

نور خود را بدیده اعیان

همه را دیده ایم و دانسته

همه جا اوست در بسیط جهان

همه جا اوست مقصد و مقصود

همه جا اوست غایت امکان

همه جا اوست مقبل و مقبول

همه جا اوست سرور مردان

ظل حقست و جان جانان اوست

این سخن را یقین ببین و بدان

صلوات خدای بر جانش

قاسمی بنده ایست جاویدان

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

یاد کن: زیرت اندرون تن شوی

تو برو خوار خوابنیده، ستان

جعد مویانت جعد کنده همی

ببریده برون تو پستان

پیر فرتوت گشته بودم سخت

[...]

عنصری

آمد ای شاه دوش ناگاهان

فیلسوفی به نزد من مهمان

پاک چون رای تو زدوده سخن

تیز چون تیغ تو گشاده زبان

گفت با من ز هر دری و شنید

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
فرخی سیستانی

جاودان شاد باد شاه جهان

دولت او قوی و بخت جوان

تندرستیش باد و روزبهی

کامکاری و قدرت و امکان

همچو دلها بدو فروخته باد

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ناصرخسرو

امهات و نبات با حیوان

بیخ و شاخند و بارشان انسان

بار مانند تخم خویش بود

سر بیابی چو یافتی پایان

چون سخن‌گوی بود آخر کار

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصرخسرو
قطران تبریزی

ای ببالا بلای آزادان

آرزوی دلی و رنج روان

تنم از عشق تو نوان و نزار

دلم از رنج تو نژند و نوان

آرزوی جوان و پیری تو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه