همه بودند که گفتند بپیدا و نهان
که: بپیدا و نهان غیر خدا هیچ مدان
این که گفتیم و شنیدیم مسلم داریم
سخنی بود که گفتند هم از عین عیان
یار گفتست: منم خسرو خوبان جهان
نیک گفتست، ببینید، زهی لطف بیان
جان من بنده عشقست که «لاتسأل » ازو
جان چه باشد؟ بچه ارزد بر آن جان جهان؟
جان اگر می طلبد بنده فرمان ویم
جان ببازیم، بیاییم برش جامه دران
دوش می گفت دل من: بیقین اوست همه
فرق بسیار شد از هیچ مدان تا همه دان
قاسمی را ز غم عشق برون آوردی
بنده رای توام، هرچه که باشد فرمان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، گوینده به اهمیت عشق و ارتباط با خدا اشاره دارد و میگوید که هیچ چیز دیگری غیر از خدا ارزش ندارد. او تأکید میکند که عشق او به خدا و یار، زندگیاش را شکل میدهد و اینکه جانش برای عشق مهمتر از هر چیز دیگر است. همچنین به تجربه و آگاهی که از عشق به دست آمده اشاره میکند و میگوید که هیچ چیزی از درد عشق نمیتواند او را دور کند و او به عنوان بندهئی فرمانبردار به عشق خداوندی عمل میکند. در نهایت، عشق را اصل و محور وجود خود میداند.
هوش مصنوعی: همه افراد بر این باور بودند که در ظاهر و باطن، جز خداوند، هیچ چیزی را به حساب نیاورید.
هوش مصنوعی: ما به آنچه گفتیم و شنیدیم ایمان داریم؛ زیرا این سخن را از تجربه و واقعیت مشاهده کردیم.
هوش مصنوعی: دوست میگوید: من همان شاه خوبان این دنیا هستم، به درستی که این را خوب گفته است، حالا ببینید چقدر بیانش زیبا و دلنشین است.
هوش مصنوعی: جان من متعلق به عشق است؛ پس چرا باید از آن بپرسم که جان چیست؟ چه چیزی میتواند ارزش جان جهان را داشته باشد؟
هوش مصنوعی: اگر دل ما شروع به تمایل به زندگی کند، بهتر است که خود را تسلیم خواهیم کرد و با عشق و شوق به سوی او آمده، خود را آمادهٔ فدا کردن جان کنیم.
هوش مصنوعی: دیشب دل من گفت: او حقیقتاً همه چیز است. فرقهای زیادی وجود دارد، اما از عدم دانستن نترسید تا وقتی که به دانایی کامل برسید.
هوش مصنوعی: تو با عشق و غم آن قاسم را نجات دادی، من بندهی تو هستم و هر چیزی که بخواهی، اطاعت میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نتوان کردازین بیش صبوری نتوان
کار از آن شد که توان داشتن این راز نهان
با چنین حال زمن صبرو نهان کردن راز
همچنان باشد کز ریگ روان آب روان
تو ندانی که مراکارد گذشته ست ز گوشت
[...]
دوش تا روز فراخ آن صنم تنگ دهان
رخ چون لاله همی داشت ز می لاله ستان
رخ او لاله ستان بود و سر زلفک او
زنگیان داشت ستان خفته بر آن لاله ستان
گاه پیوسته همی گفت غزلهای سبک
[...]
گذری گیر از آن پس به سوی لالهستان
طوطیان بین همه منقار به پرخفته ستان
هریکی همچو یکی جام دروغالیهدان
بالش غالیه دانش را میلی به میان
گل چو بشکفت زمین گشت پر از آب روان
بگل و آب روان تازه بود جان جهان
هرکجا چشم زنی هست زمین نرگس زار
هرکجا پای نهی هست زمین لاله ستان
سبزه را باد پر از عنبر کرده است کنار
[...]
عید باکوکبهٔ خویش درآمد به جهان
وز جهان با سپه خویش برون شد رمضان
نوبت باده و چنگ طربانگیز رسید
نوبت شربت و طبل سَحَر آمد به کران
کرد باید طرب آغاز که در نوبت عید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.