گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
قاسم انوار

دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد

جانم از مسکن تن روی بجانان دارد

بهمه حال ز جانان نشکیبد جانم

جان زجان آمدو هم روی بدان جان دارد

دل بیچاره خرابست که گفتند :فلان

روی چون ماه وسر زلف پریشان دارد

روی از کعبه مقصود نشاید پیچید

گر ره کعبه همه خار مغیلان دارد

در زمانی همه جاویدوخوش وزنده شوند

سایه ای گر بسر خاک غریبان دارد

مردم از پرده پندارهمه مست و خراب

دل ما مست خدا،سوزش عرفان دارد

من چه گویم؟که حکایت بصفت ناید راست

قاسم از مونس جان شکر فراوان دارد

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
سید حسن غزنوی

لشکری یار من امروز سر آن دارد

که دلم همچو سر زلف پریشان دارد

لؤلؤ چشم مرا کرد به رنگ لاله

آنکه از لاله و لؤلؤ لب دندان دارد

چون سکندر ز سفر هیچ نمی آساید

[...]

عطار

هرکه بر پستهٔ خندان تو دندان دارد

جان کشد پیش لب لعل تو گر جان دارد

شکر و پستهٔ خندان تو می‌دانی چیست

چشم سوزن که درو چشمهٔ حیوان دارد

هرکه را پستهٔ خندان تو از دیده بشد

[...]

امیرخسرو دهلوی

چشم من خنده شیرین تو گریان دارد

دل من را لب پر شور تو بریان دارد

خاطرم میل کند با تو و پیدا نکند

سینه ام درد و غمت دارد و پنهان دارد

کس ندارد به جهان آنچه تو داری در حسن

[...]

ناصر بخارایی

می‌زند خوش نفس باد صبا جان دارد

باد گویی نفسی از دم جانان دارد

هم عفی الله غم عشق تو که از آه چو برق

مجلس تیرهٔ ما شمع شبستان دارد

باد در زلف تو می‌پیچد از آن دربان است

[...]

نظام قاری

این کهن دیر جهان کشته فراوان دارد

دم عیسی نفسی جو که دلش جان دارد

زوده نرم که اقلیم صفاهان دارد

تو مپندار که از معدن کتان دارد

در بر حجله پرزیورو کت رخت سیاه

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه