چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان نمیماند
وگر در پرده میداری کسی را جان نمیماند
در جواب او
به نقش دلکش کمخا نگارستان نمیماند
به روی مهوش والا گل بستان نمیماند
به یاد شقهٔ خسقی شفق چندان که میبینم
به خسقی ماندش چیزی ولی چندان نمیماند
نه تنها دیده مفتون به روی شرب حیران است
کدامین دیده کاندر روی او حیران نمیماند
به رخت دسته نقش ارچه بود خوبی چو لاوَسمه
به شرب زرفشان و اطلس کمسان نمیماند
غنیمت دان به گرما رختی از کتان چو میدانی
که بیش از پنج روزی رونق کتان نمیماند
به روی مخفی کهنه مکن در بر لباس نو
چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان نمیماند
ازین دست ار دهی قاری به گازُر جامه دل بر کن
ز رخت خود کزین جمله یکی را جان نمیماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان نمی ماند
وگر در پرده می داری، کسی را جان نمی ماند
من درویش رسوای جهان گشتم بحمدالله
چه شبهه، عشق و درویشی بسی پنهان نمی ماند
به یاد روی تو چندان که سوی ماه می بینم
[...]
سخن پوشیده در لعل لب جانان نمی ماند
اگرچه در عدم باشد سخن پنهان نمی ماند
نپوشد خط مشکین آب و رنگ لعل جانان را
نهان در تیرگی این چشمه حیوان نمی ماند
به خوابی می شود آزاد روح از قید آب و گل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.