گنجور

 
نظام قاری

جان من جان من فدای تو باد

هیچت از دوستان نیاید یاد

در جواب او

صد عرقچین فدای طایقه باد

هیچ از قالبش نیاید یاد

چشم عین البقر بقد خیاط

برسانادو چشم بد مرساد

تا چه کرد انکه نقش کمخابست

که درفتنه بر جهان بگشاد

انکه کز را نهاد بر بالا

دان که پیموده است یکسرباد

پنبه با قزبجفت هم رفتند

از میان ناگهان قصبچه بزاد

بقچه دربارگاه رخت بدید

پایه خویش و صندلی بنهاد

خرمی گر نبودی و فرجی

کی شدی روز عید(قاری) شاد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

شاد زی با سیاه‌چشمان، شاد

که جهان نیست جز فسانه و باد

ز آمده شادمان بباید بود

وز گذشته نکرد باید یاد

من و آن جعدموی غالیه‌بوی

[...]

فرخی سیستانی

هر که بود از یمین دولت شاد

دل بمهر جمال ملت داد

هر که او حق نعمتش بشناخت

میر مارا نوید خدمت داد

طاعت آن ملک بجا آورد

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ابوالفضل بیهقی

پادشاهی برفت پاک سرشت‌

پادشاهی نشست حورنژاد

از برفته‌ همه جهان غمگین‌

وز نشسته‌ همه جهان دلشاد

گر چراغی ز پیشِ ما برداشت‌

[...]

مسعود سعد سلمان

روزگاریست سخت بی فریاد

کس گرفتار روزگار مباد

شیر بینم شده متابع رنگ

باز بینم شده مسخر خاد

نه به جز سوسن ایچ آزادست

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه