گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نظام قاری

مگر فرشته رحمت درآمد از درما

که شد بهشت برین کلبه محقر ما

در جواب او

رسد بر اطلس زمرتبت سرما

گهی که شاهد والا در آید از درما

جهان که شست بصابون مهر جامه چرخ

چه رشک میبرد از رختهای گازر و ما

حصیر گفت بزیلو که نقش ماست کنون

که ظلل دولت خرگه فتاد بر سرما

دمی که رخت نفیسی در آوریم ببر

بدان که دلبر ما آندمست در برما

شدست حله ادریس را معطر جیب

بزیر دامن رخت از بخور مجمرما

فلک زمفرش خود خسقی شفق دارست

برای آستر صوف و حبراخضرما

گشای مخفی پیچیده جامه قاری

خطش بخوان قلمی گشته شرح دفتر ما

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
شمس مغربی

ورای مطلب هر طالب است مطلب ما

برون زمشرب هر شارب است مشرب ما

به کام دل به کسی هیچ جرعه ای نرسید

از آن شراب که پیوسته می کشد لب ما

سپهر کوکب ماست از سپهر ها برون

[...]

اسیر شهرستانی

ز عندلیب چه پرسی نشان خانه ما

که پی نبرد صبا هم به آشیانه ما

بهار رفت (و) نچیدیم جز گل حسرت

ز آب گریه مگر سبز گشت حاصل ما

صامت بروجردی

گرفته نور ز داغ جگر نظاره ما

که آفتاب برد حسرت ستاره ما

درستکاری ما را همین طریق بس است

که هیچ آنیکه نشکست سنگ خاره ما

کسی ز صحبت ما دو رشد که نا اهلست

[...]

میرزاده عشقی

ز من شنو که چسان سخت شد به من دنیا

زنم ز گرسنگی داد عمر خود به شما

نبود هیچ به جز خاک، فرش خانه ما

به جز گرسنگی و حسرت و غم و سرما

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه