هم وعده و هم منع ز بخشش چه حسابست
جان نیست، مکرر نتوان داد، شرابست
در مژده ز جوی عسل و کاخ زمرد
چیزی که به دلبستگی ارزد می نابست
لهراسپ کجا رفتی و پرویز کجایی
آتشکده ویرانه و میخانه خرابست
از جلوه به هنگامه شکیبا نتوان شد
لب تشنه دیدار ترا خلد سرابست
با این همه دشوار پسندی چه کند کس
تا پرده برانداخته در بند حجابست
دوشینه به مستی که مکیده ست لبش را
کامروز به پیمانه می در شکرآبست؟
آن قلزم داغیم که بر ما ز جهنم
چندان که فتد صاعقه باران در آبست
سرگرمی هنگامه طامات ندارم
فیضی که من از دل طلبم بوی کبابست
همچشمی آیینه فگند از نظر ما
ما را که ز بیداری دل دیده به خوابست
تا غالب مسکین چه تمتع برد از تو
برداشته ای آنچه خود از چهره نقاب است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تضادهای زندگی و عشق اشاره میکند. او از مشکل و دشواریهایی میگوید که در عشق وجود دارد، و اینکه چگونه وعدهها و منعها در ارتباط با احساسات انسان پیچیده است. شاعر به یادآوری شخصیتهایی مانند لهراسپ و پرویز پرداخته و وضعیت خراب معابد و میخانهها را به تصویر میکشد. او از عطش و آرزوی دیدار معشوق سخن میگوید و به این نکته اشاره دارد که با وجود مشکلات، انسان عنصر زیبایی را در جستجو دارد. در نهایت، شاعر ابراز میکند که در این دنیای پرآشوب، به دنبال لحظات دلپذیر و لذتهای واقعی است، در حالی که حاول نفی کردن تظاهرها و ظواهر پوچ است.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که وعده دادن و ممنوع کردن در مورد بخشش، چه معنایی دارد؟ چون زندگی و جان انسان قابل تکرار نیست، بنابراین نمیتوان مکرراً و به اندازه کافی بخشید. این مثل شراب است که قابل استفاده مکرر نیست و باید با دقت و دلسوزی از آن بهره برد.
هوش مصنوعی: اگر از نعمتهای شیرین و زیباییهای زندگی صحبت کنیم، چیزی که واقعاً ارزش دلباختگی و عشق ورزیدن داشته باشد، این است که به بلاغت و صفای اصل زندگی توجه کنیم.
هوش مصنوعی: لهراسپ و پرویز کجا هستند؟ آتشکده خراب شده و میخانه هم در حال ویرانی است.
هوش مصنوعی: در میانهی شوق و انتظار، نمیشود آرام و صبور ماند. دل تشنهی دیدار توست و این عشق مانند بهشتی است که در واقع تنها یک خیال و سراب است.
هوش مصنوعی: با وجود این همه سختگیری در انتخاب، چه کار میتواند کسی بکند که با گشودن پرده، در زنجیر حجاب گیر کرده است؟
هوش مصنوعی: دیروز کسی به قدری مست بود که لبش را از شراب پر کرده بود، اما امروز در حال نوشیدن شراب تلخ و شیرین است.
هوش مصنوعی: ما مانند دریا یا دریای داغی هستیم که از آتش جهنم به ما فشار میآورد، به طوری که هر زمانی که رعد و برق بزند، باران بر روی آب میافتد.
هوش مصنوعی: من در شلوغی و سختیهای زندگی به چیزی جز لذتهای واقعی فکر نمیکنم و آنچه که برایم اهمیت دارد، عطر کبابی است که از دل میخواهم.
هوش مصنوعی: به خاطر رقابت و حسادت، آیینه از چشم ما کدر و تیره شده است، زیرا دل ما که در بیداری است، به خواب رفته و نمیتواند زیباییها را ببیند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که کسی از نفعی که از جانب تو به دست آورده، بینصیب مانده است، چرا که آنچه خودت در پنهان داری، از چهرهات به نمایش گذاشتهاید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
می هست و درم هست و بت لاله رخان هست
غم نیست و گر هست نصیب دل اعداست
زو دوسترم هیچ کسی نیست و گرهست
آنم که همی گویم پازند قرانست
هر کو به جز از تو به جهانداری بنشست
بیدادگرست ای ملک و بیخرد و مست
دادار جهان ملک جهان وقف تو کردست
بر وقف خدا هیچکسی را نبود دست
طاهر ثقت الملک سپهر است و جهانست
نه راست نگفتم که نه اینست و نه آنست
نی نی نه سپهر است که خورشید سپهر است
نی نی نه جهانست که اقبال جهانست
آن چرخ محلست که با حلم زمینست
[...]
ایام نشاط است که عید است و بهار است
گیتی همه پربوی گل و رنگ و نگار است
در هر وطنی خرمی از موکب عیدست
در هر چمنی تازگی از باد بهارست
تا باد بهاری به سوی باغ گذر کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.