گنجور

 
غالب دهلوی

دیده ور آن که تا نهد دل به شمار دلبری

در دل سنگ بنگرد رقص بتان آزری

فیض نتیجه ورع از می و نغمه یافتیم

زهره ما برین افق داده فروغ مشتری

تا نبود به لطف و قهر هیچ بهانه در میان

شکر گرفت نارسا شکوه شمرد سرسری

ای تو که هیچ ذره را جز به ره تو روی نیست

در طلبت توان گرفت بادیه را به رهبری

هر که دل ست در برش داغ تو رویدش ز دل

تا چو به دیگری دهد باز بری به داوری

بس که به فن عاشقی غیرت غیر جانگزاست

با تو خوشم که جز تو نیست روی به هر که آوری

رشک ملک چه و چرا؟ چون به تو ره نمی برد

بیهده در هوای تو می پرد از سبکسری

حیف که من به خون تپم وز تو سخن رود که تو

اشک به دیده بشمری ناله به سینه بنگری

کوثر اگر به من رسد خاک خورم ز بی نمی

طوبی اگر ز من شود هیمه کشم ز بی بری

درد ترا به وقت جنگ قاعده تهمتنی

فکر مرا به زیر زنگ آینه سکندری

بینیم ار گداز دل در جگر آتشی چو سیل

غالب اگر دم سخن ره به ضمیر من بری

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خاقانی

خاک شدم در تو را آب رخم چرا بری

داشتمت به خون دل خون دلم چرا خوری

از سر غیرت هوا چشم ز خلق دوختم

پردهٔ روی تو شدم پردهٔ من چرا دری

وصل تو را به جان و دل می‌خرم و نمی‌دهی

[...]

مشاهدهٔ ۷ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
مولانا

هر طربی که در جهان گشت ندیم کهتری

می‌برمد از او دلم چون دل تو ز مقذری

هر هنری و هر رهی کان برسد به ابلهی

نیست به پیش همتم زو طربی و مفخری

گر شکر است عسکری چون برسد به هر دهن

[...]

مشاهدهٔ ۷ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

دانمت آستین چرا پیش جمال می‌بری

رسم بود کز آدمی روی نهان کند پری

معتقدان و دوستان از چپ و راست منتظر

کبر رها نمی‌کند کز پس و پیش بنگری

آمدمت که بنگرم باز نظر به خود کنم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
ابن یمین

ای نفس سپیده دم جان دهمت بخدمتی

گر بجناب حضرت آصف عهد بگذری

بحر سحائب کرم کان مواهب نعم

مهر سپر مهتری اختر برج سروری

خواجه عماد ملک و دین آنکه بکلک درفشان

[...]

آذر بیگدلی

پیش که شاه اختران، تیغ کشد به لشکری؛

خیز مگر به برق می، برقع صبح بردری

پیش که صبح از طرب، خنده کند به زیر لب؛

خیز که در وداع شب، جام به گریه آوری

پیش که پرتو افگند، مهر به دشت خاوران؛

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه