خوش وقت اسیری که برآمد هوس ما
شد روز نخستین، سبد گل قفس ما
مهتاب نمکسار بود باده ما را
ای بی مزه بی روی تو بزم هوس ما
حیرت زده جلوه نیرنگ خیالیم
آیینه مدارید به پیش نفس ما
آوازه شرع از سر منصور بلند است
از شبروی ماست شکوه عسس ما
وقت ست که خون جگر از درد بجوشد
چندان که چکد از مژه دادرس ما
ای بی خبر از نیستی و ذوق فراغش
در پیرهن ما نبود خار و خس ما
در دهر فرورفته لذت نتوان بود
بر قند نه بر شهد نشیند مگس ما
طول سفر شوق چه پرسی؟ که در این راه
چون گرد فرو ریخت صدا از جرس ما
حوران بهشتی که ندارند گلابی
بر خویش فشانند گداز نفس ما
هر جا رم سنگی ست درآورده سر خویش
در بند برومندی نخل هوس ما
باشد که بدین سایه و سرچشمه گرایند
یاران عزیزند گروهی ز پس ما
خرسندی غالب نبود زین همه گفتن
یکبار بفرمای که ای هیچکس ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد احساسات عشق و هوس است و به بررسی زیباییها و سختیهای آن میپردازد. شاعر به شوق و آرزوهایش اشاره میکند و حسرتهایی را که از نبود معشوق احساس میکند، بیان میکند. او به دلتنگی و ناراحتی ناشی از دوری و عدم لذت از زندگی اشاره دارد و به مخاطب میگوید که در پی جلب توجه اوست. در انتها، شاعر از عدم رضایت و شادی در زندگی ابراز ناامیدی میکند و خواهان توجه و درک از دیگران است.
هوش مصنوعی: خوشبختی کسی است که در زندانی بودنش، آرزوی ما را برآورده کرده و روزی که به دنیا آمده، سبدی از گلها همانند قفسش برای او به ارمغان آورده است.
هوش مصنوعی: ماه تابان مانند نمک است، اما باده ما بدون تو، بیمزه و بیروح است. بزم و جشن دلخواه ما با حضور تو رنگ و بویی ندارد.
هوش مصنوعی: ما در برابر نیرنگها و خیالات حیرتزدهایم، بنابراین به عنوان آینهای نباید در مقابل نفس ما قرار بگیرید.
هوش مصنوعی: آوازه و شهرت قوانین اسلامی از شخص منصور به گوش میرسد، و زیبایی و جلوه ما باعث افتخار نگهبانان ما شده است.
هوش مصنوعی: زمانی است که درد درون آنقدر شدید میشود که اشک از چشمان ما جاری میگردد و مانند خون جگر به بیرون میریزد.
هوش مصنوعی: ای کسی که از حقیقت و لذت رهایی بیخبری، بدان که در وجود ما هیچ دردی از خار و خس نیست.
هوش مصنوعی: در دنیا نمیتوان از لذتهای واقعی برخوردار بود؛ مگس تنها بر روی قند یا عسل مینشیند، نه بر چیزهایی که ارزش واقعی دارند.
هوش مصنوعی: سفر عشق چقدر طولانی است؟ در این مسیر، چون صدای جرس ما به خاموشی میگراید، چه کسی از آن خبر میگیرد؟
هوش مصنوعی: حوران بهشتی که خود را عطرآگین نکردهاند، با هر نفس کشیدن ما را میسوزانند.
هوش مصنوعی: هر جا سنگی وجود دارد، سر خود را بالا میآورم و در دام قدرت نخل آرزوهایم میافتم.
هوش مصنوعی: امیدوارم که دوستان عزیز ما به این سایه و منبع خوبی بروند و از ما پیروی کنند.
هوش مصنوعی: خوشحالی و رضایت بیشتر از این همه صحبت کردن نیست، فقط یک بار بفرما که ای هیچکس.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مهر تو از صبح ازل هم نفس ما
کوتاه ز دامان تو دست هوس ما
ما قافله کعبه عشقیم که رفته ست
سرتاسر آفاق صدای جرس ما
آن بلبل مستیم که دور از گل رویت
[...]
بی برگی ما برگ نشاط است چمن را
شیرازه گلزار بود خار و خس ما
از خامی ما عشق به زنهار درآمد
خون شد دل باغ از ثمر دیررس ما
صائب نفس سوختگان حوصله سوزست
[...]
ناید به دراز سینه ز تنگی نفس ما
ای ناله بیا دود برآر از قفس ما
امیدِ که سر در پی این قافله دارد؟
کز ناله خراشیده گلوی جرس ما
بگذشت چو برق از سر ما تیغ تو ای وای
[...]
آیینه شود دود چراغ نفس ما
خورشید بود سایه خار هوس ما
آن مشت غباریم که در راه محبت
شد ریگ روان قافله بی جرس ما
کوگریه شوقی که دهد رخت به سیلاب
[...]
دل میرود و نیست کسی دادرس ما
از قافله دور است خروش جرس ما
هم مشرب اوضاع گرفتاری صبحیم
پرواز به منظر نرسد از قفس ما
بر هیچکس افسانهٔ امید نخواندیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.