قضا آیینه دار عجز خواهد ناز شاهی را
شکستی در نهادستی ادای کجکلاهی را
طبیعی نیست هر جا اختلاط، از وی حذر خوشتر
کم از سوزنده آتش نیست آب گرم ماهی را
ز رخت خوابم آتشپاره ها رفته ست می داند
تبم در لرزه افگنده ست باد صبحگاهی را
نماند از کثرت داغ غمت آن مایه جا باقی
که داغی در فضای سینه اندازد سیاهی را
شبم تاریک و منزل دور و نقش جاده ناپیدا
هلاکم جلوه برق شراب گاهگاهی را
چه رو می سازی ای آیینه آه از سادگیهایت
به من بگذار گفتم شیوه حیرت نگاهی را
ودیعت بوده است اندر نهاد عجز ما نازی
جدا از قطره نتوان کرد طوفان دستگاهی را
همانا کز نوآموزان درس رحمتی زاهد
به ذوق دعوی از بر کرده بحث بی گناهی را
دلا گر داوری داری به چشم سرمه آلودش
نخستم بی زبان کن تا به کار آیم گواهی را
مرو در خشم گر دستی به دامان تو زد غالب
وکیلش من، نمیداند طریق دادخواهی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی احساسات و حالات انسانی در مواجهه با عشق و ناکامی میپردازد. شاعر از عجز و ضعف خود در برابر زیبایی و ناز محبوب سخن میگوید و به تنهایی و غم ناشی از عشق اشاره میکند. همچنین، به ترس از آتش عشق و داغ دل پرداخته و به شب تاریک و دوری که در آن قرار دارد، اشاره میکند. شاعر از سادگی و بیخبری خود گلایه میکند و به نوعی به پیوند عجز و زیبایی میانجامد. در نهایت، او به نقد رفتار زاهدان و دعاوی بیاساس آنان میپردازد و از داوری و طلب عدالت سخن میگوید.
هوش مصنوعی: قدر و منزلت سرنوشت، نشاندهنده نقص و ناتوانی خواهد بود. تو در مقام قدرت و سلطنت به خود میبالیدی، ولی در اصل خود را در معرض فروتنی قرار دادی و ادای بیخود بودن را به خوبی انجام دادی.
هوش مصنوعی: در هر مکانی که اختلاط وجود دارد، بهتر است از خطرات و پیامدهای آن دوری کنیم. همانطور که آب گرم برای ماهی خوب نیست، بعضی از روابط و تعاملات هم میتواند آسیبزننده باشد.
هوش مصنوعی: از بالشت خوابم شعلهها رفته و میداند که تب من چقدر در من لرزه ایجاد کرده است، همانطور که باد صبحگاهی میوزد.
هوش مصنوعی: از شدت غم و اندوهی که داغ تو بر دلم گذاشته، دیگر هیچ نشانی باقی نمانده که بتواند سیاهی آن غم را در سینهام برافروزد.
هوش مصنوعی: شب تاریک است و خانهای که باید به آن بروم دور است و راهی که پیش رو دارم نامشخص. اما گاهی در این تاریکی، نور درخشان شراب، نجاتم میدهد.
هوش مصنوعی: ای آینه، تو چه زیباییهایی را به نمایش میگذاری! آه، چقدر سادهای! بگذار بگویم که چطور میتوان با نگاه کردن به تو به حیرت افتاد.
هوش مصنوعی: در وجود ما نقص و ناتوانی نهفته است، مانند این که نتوانیم با یک قطره، طوفانی را مدیریت کنیم.
هوش مصنوعی: از میان نوآموزان، زاهدی با ذوق ادعا کرده است که بحث بیگناهی را پایهگذاری کرده و در این زمینه به درس و بحث میپردازد.
هوش مصنوعی: ای دل، اگر داوری میخواهی، چشمان سرمهدار او را به گواهی بگیر و بیزبانش کن تا من در این کار به تو کمک کنم.
هوش مصنوعی: اگر در عصبانیت بروی، کسی به کمک تو نخواهد آمد. من وکیل تو هستم، اما او نمیداند چگونه باید از حق خود دفاع کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغ آخر ز روی من چه میداری نگاهی را
رسد خورشید بر دیوار و بیند روی کاهی را
بسوزد بر سر آتش چو عنبر زلف مشکینش
اگر در کار مهرویان کنم یک روز آهی را
به بالایت نخواهم کرد هرگز سرو را نسبت
[...]
بحمدالله که صحت داد ایزد پادشاهی را
برآورد از سر نو بر سپهر حسن ماهی را
معاذالله! اگر می کاست یک جو خرمن حسنش
بباد نیستی می داد هر برگ گیاهی را
چو پا برداشتی، ای نرگس رعنا، بغمازی
[...]
زر و سیم جهان در پرده دارد عمر کاهی را
به قدر فلس باشد خار زیر پوست ماهی را
گر از روشندلانی، صبر کن بر داغ ناکامی
که آب زندگی هرگز نیندازد سیاهی را
مدان از بی گناهی گردهان عذر نگشایم
[...]
مخواه از دوستان ای دوست عذر کمنگاهی را
که هم چشم تو خواهد کرد آخر عذرخواهی را
نه خورشید است دارد داغ های او فلک بر دل
ز شب هر صبحدم میافکند داغ سیاهی را
شهادت بر جراحتهای دل داد اشک و نشنیدی
[...]
محبت از دل ما شُسته نقش کینهخواهی را
زیارت میکند چون کعبه برق ما سیاهی را
ز فیض پرتو دل شکرها دارم درین گلشن
که گلچین چراغم کرده باد صبحگاهی را
شهان را چشم بر عالم گشودن عیب میباشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.