گنجور

 
غالب دهلوی

قضا آیینه دار عجز خواهد ناز شاهی را

شکستی در نهادستی ادای کجکلاهی را

طبیعی نیست هر جا اختلاط، از وی حذر خوشتر

کم از سوزنده آتش نیست آب گرم ماهی را

ز رخت خوابم آتشپاره ها رفته ست می داند

تبم در لرزه افگنده ست باد صبحگاهی را

نماند از کثرت داغ غمت آن مایه جا باقی

که داغی در فضای سینه اندازد سیاهی را

شبم تاریک و منزل دور و نقش جاده ناپیدا

هلاکم جلوه برق شراب گاهگاهی را

چه رو می سازی ای آیینه آه از سادگیهایت

به من بگذار گفتم شیوه حیرت نگاهی را

ودیعت بوده است اندر نهاد عجز ما نازی

جدا از قطره نتوان کرد طوفان دستگاهی را

همانا کز نوآموزان درس رحمتی زاهد

به ذوق دعوی از بر کرده بحث بی گناهی را

دلا گر داوری داری به چشم سرمه آلودش

نخستم بی زبان کن تا به کار آیم گواهی را

مرو در خشم گر دستی به دامان تو زد غالب

وکیلش من، نمی‌داند طریق دادخواهی را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصر بخارایی

دریغ آخر ز روی من چه می‌داری نگاهی را

رسد خورشید بر دیوار و بیند روی کاهی را

بسوزد بر سر آتش چو عنبر زلف مشکینش

اگر در کار مهرویان کنم یک روز آهی را

به بالایت نخواهم کرد هرگز سرو را نسبت

[...]

هلالی جغتایی

بحمدالله که صحت داد ایزد پادشاهی را

برآورد از سر نو بر سپهر حسن ماهی را

معاذالله! اگر می کاست یک جو خرمن حسنش

بباد نیستی می داد هر برگ گیاهی را

چو پا برداشتی، ای نرگس رعنا، بغمازی

[...]

صائب تبریزی

زر و سیم جهان در پرده دارد عمر کاهی را

به قدر فلس باشد خار زیر پوست ماهی را

گر از روشندلانی، صبر کن بر داغ ناکامی

که آب زندگی هرگز نیندازد سیاهی را

مدان از بی گناهی گردهان عذر نگشایم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
ابوالحسن فراهانی

مخواه از دوستان ای دوست عذر کم‌نگاهی را

که هم چشم تو خواهد کرد آخر عذرخواهی را

نه خورشید است دارد داغ های او فلک بر دل

ز شب هر صبحدم می‌افکند داغ سیاهی را

شهادت بر جراحت‌های دل داد اشک و نشنیدی

[...]

سلیم تهرانی

محبت از دل ما شُسته نقش کینه‌خواهی را

زیارت می‌کند چون کعبه برق ما سیاهی را

ز فیض پرتو دل شکرها دارم درین گلشن

که گلچین چراغم کرده باد صبحگاهی را

شهان را چشم بر عالم گشودن عیب می‌باشد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سلیم تهرانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه