گنجور

 
غالب دهلوی

یاد باد آن روزگاران کاعتباری داشتم

آه آتشناک و چشم اشکباری داشتم

آفتاب روز رستاخیز یادم می دهد

کاندران عالم نظر بر تابساری داشتم

تا کدامین جلوه زان کافر ادا می خواستم؟

کز هجوم شوق در وصل انتظاری داشتم

ترکتاز صرصر شوق توام از جا ربود

ور نه با خود پاس ناموس غباری داشتم

خون شد اجزای زمانی در فشار بیخودی

رفت ایامی که من امسال و پاری داشتم

چون سرآمد پاره ای از عمر قامت خم گرفت

این منم کز خویشتن بر خویش باری داشتم

آن هم اندر کار دل کردم فراغت آن تست

برق پیما ناله الماس کاری داشتم

خوی تو دانستم اکنون بهر من زحمت مکش

رام بودم تا دل امیدواری داشتم

دیگر از خویشم خبر نبود، تکلف بر طرف

اینقدر دانم که غالب نام یاری داشتم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عبدالقادر گیلانی

ای خوش آن روزی که در دل مهر یاری داشتم

سینه ای پرسوز چشم اشکباری داشتم

یادباد آنگه که فارغ بودم از باغ و بهار

درکنار از اشک گلگون لاله زاری داشتم

کور بادا دیده بختم خوش آن روزی که من

[...]

امیرخسرو دهلوی

خرم آن روزی که من با دوست کاری داشتم

با وصال او به شادی روزگاری داشتم

داشتم، باری از این اندیشه کاید جان برون

بر زبان راندن نمی آرم که یاری داشتم

تن چو گل صد پاره شد، از بس که غلتیدم به خاک

[...]

خواجوی کرمانی

روزگاری روی در روی نگاری داشتم

راستی را با رخش خوش روزگاری داشتم

همچو بلبل می خروشیدم بفصل نوبهار

زانک در بستان عشرت نوبهاری داشتم

خوف غرقابم نبود و بیم موج از بهر آنک

[...]

حیدر شیرازی

دوش، آغوش و بر و بوس و کناری داشتم

تا به هنگام سحر در بر نگاری داشتم

اختیارم باده خوردن بود و آغوش و کنار

از برای آنکه در دست اختیاری داشتم

شاهدی شوخی شگرفی شکری شیرین لبی

[...]

صائب تبریزی

یاد ایامی که در دل خار خاری داشتم

در جگر چون لاله داغ گلعذاری داشتم

از تهی پایی به هر صحرا که راهم می فتاد

از سر هر خار امید بهاری داشتم

سکه فرمانروایی داشت روی چون زرم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه