گنجور

 
غالب دهلوی

یقین عشق کن و از سر گمان برخیز

به آشتی بنشین یا به امتحان برخیز

گل از تراوش شبنم به تست چشمک زن

ز رختخواب به لبهای می چکان برخیز

به بزم غیر چه جویی لب کرشمه ستای

به دور باش تقاضای الامان برخیز

چرا به سنگ و گیا پیچی ای زبانه طور

ز راه دیده به دل در رو و ز جان برخیز

تو دودی ای گله کام و زبان نه در خور تست

به دل فرو شو و از مغز استخوان برخیز

گر از کشاکش جا رفته ای خودی باقی ست

به ذوق آن که نباشی ازین میان برخیز

فناست آن که بدان کین ز روزگار کشی

غبار گرد و ازین تیره خاکدان برخیز

رقیب یافته تقریب رخ به پا سودن

ترا که گفت که از بزم سرگران برخیز؟

عیادت ست نه پرخاش تندخویی چیست؟

بیا و غمزده بنشین و لب گزان برخیز

سبوچه ای دهمت هر سحر ز می غالب

خدای را ز سر کوچه مغان برخیز

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
نظیری نیشابوری

نشست اختر پروین ز پرنیان برخیز

غبار کاهکشان رفت میکشان برخیز

ز مطرب ار نخلد گوش ابروان برتاب

ز ساقی ار نچمد جام سرگران برخیز

مبارک است سحر روی دوستان دیدن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از نظیری نیشابوری
صائب تبریزی

به اختیار ز نزهت سرای جان برخیز

گران نگشته ازین خاک آستان برخیز

گره مشو به دل خاک تیره چون قارون

چوعیسی از سر این تیره خاکدان برخیز

چو تخم اشک ممان از فسردگی در خاک

[...]

حزین لاهیجی

سحر ز بستر نسرین سبک عنان برخیز

به پای گل بنشین، مست و می کشان برخیز

کرشمه می برد از حد نهال و جلوه، سمن

نگار من، پی تاراج گلستان برخیز

به چین جبهه نیرزد چو گل دو روز حیات

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه