گنجور

 
نظیری نیشابوری

نشست اختر پروین ز پرنیان برخیز

غبار کاهکشان رفت میکشان برخیز

ز مطرب ار نخلد گوش ابروان برتاب

ز ساقی ار نچمد جام سرگران برخیز

مبارک است سحر روی دوستان دیدن

به روی چنگ و صراحی و گلستان برخیز

چو شاخ گل پی عشرت پیاله برکف گیر

ز رشک کار تو گو رنگ از ارغوان برخیز

فروغ مل نبود چاک پیرهن بگشا

شمیم گل نوزد آستین فشان برخیز

چو خال در خم زلف نگار مسکن کن

چو زلف از بر آغوش دلستان برخیز

به دل درآی به کار و تن از برون بگذر

به جانشین بر جمع و خود از میان برخیز

چو حال خوش شود از کاینات دست افشان

چو وجد روی دهد از سر جهان برخیز

گران مباش «نظیری » به بزم رعنایان

به آستین بنشین وز آستان برخیز

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
نظیری نیشابوری

فتاده ام به میان غم از کران برخیز

به تیر غمزه ابروی چون کمان برخیز

زمام خاطر من بسته تصرف تست

اگر قبول نداری به امتحان برخیز

ترانه ای نسرودیم بلبلانه که زاغ

[...]

صائب تبریزی

به اختیار ز نزهت سرای جان برخیز

گران نگشته ازین خاک آستان برخیز

گره مشو به دل خاک تیره چون قارون

چوعیسی از سر این تیره خاکدان برخیز

چو تخم اشک ممان از فسردگی در خاک

[...]

حزین لاهیجی

سحر ز بستر نسرین سبک عنان برخیز

به پای گل بنشین، مست و می کشان برخیز

کرشمه می برد از حد نهال و جلوه، سمن

نگار من، پی تاراج گلستان برخیز

به چین جبهه نیرزد چو گل دو روز حیات

[...]

غالب دهلوی

یقین عشق کن و از سر گمان برخیز

به آشتی بنشین یا به امتحان برخیز

گل از تراوش شبنم به تست چشمک زن

ز رختخواب به لبهای می چکان برخیز

به بزم غیر چه جویی لب کرشمه ستای

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه