خون قطره قطره می چکد از چشم تر هنوز
نگسسته ایم بخیه زخم جگر هنوز
با آن که خاک شد به سر راه انتظار
پر می زند نفس به هوای اثر هنوز
تا خود پس از رسیدن قاصد چه رو دهد؟
خوش می کنم دلی به امید خبر هنوز
بختم ز بزم عیش به غربت فگند و من
مستم چنان که پا نشناسم ز سر هنوز
دیدار جوست دیده و دارد خجل مرا
از جوش دل نبستن راه نظر هنوز
شد روز رستخیز و به یاد شب وصال
محوم همان به لذت بیم سحر هنوز
ای سنگ بر تو دعوی طاقت مسلم ست
خود را ندیده ای به کف شیشه گر هنوز
پرویزن ست تارکم از زخم خار پا
از سر برون نرفته هوای سفر هنوز
بلبل سزد ز غیرت پروانه سوختن
رنگین به شعله نیست ترا بال و پر هنوز
غالب نگشته خاک به راهت تو و خدا
گردی ست پرفشان به سر رهگذر هنوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عمق درد و انتظار اشاره دارد. شاعر از احساسات شدید خود سخن میگوید که هنوز از زخمهای گذشته رنج میبرد و قطره قطره اشک میریزد. او به امید خبرهایی از معشوقش زندگی میکند، حتی در شرایطی که در غربت به سر میبرد. شعر به بیان حسرت و فراق میپردازد و نشان میدهد که عشق و longing (دلتنگی) همچنان در دل او وجود دارد. شاعر همچنین به خیالات و یادآوری وصالهای پیشین میپردازد و به تصویرسازیهایی از درد و زیبایی عشق در مقابل مشکلات میپردازد. این اشعار نشاندهنده تلاشی نافرجام برای یافتن آرامش در دنیایی پر از اشک و غم است.
هوش مصنوعی: به آرامی اشکها از چشمانم میریزد و هنوز دردی که در دل دارم بهبود نیافته است.
هوش مصنوعی: با وجودی که به خاک تبدیل شده و در مسیر انتظار قرار دارد، نفس هنوز به خاطر نشانهای از آن میکوشد و پرواز میکند.
هوش مصنوعی: با دلخوشی منتظر خبر هستم، تا ببینم پس از رسیدن پیامآور، چه خبری برای من خواهد آورد.
هوش مصنوعی: بخشش و خوشی من به دور از میهمانیها و لذتهاست و من به قدری در مستی غوطهورم که حتی نمیتوانم پای خود را از سرم تشخیص دهم.
هوش مصنوعی: نگاه کردن به او دلم را به تپش میاندازد و احساس شرم میکنم، چون هنوز نتوانستهام عواطف و احساسم را کنترل کنم.
هوش مصنوعی: روزی فرا رسیده که همه چیز در حال تغییر است، و من هنوز در حال یادآوری شب وصالی هستم که به خاطر آن لذت بیمناک سحر را تجربه کردم.
هوش مصنوعی: ای سنگ، تو نگران قدرت مسلمانان نباش! مگر خودت را در دستان شیشهای نمیبینی که همچنان لطیف و شکننده است؟
هوش مصنوعی: پرویز! من از دردهای زیاد در زندگی خستهام و هنوز نتوانستهام از همون زخمها رها شوم. با وجود این، هنوز تمایل به سفر و تجربههای جدید در دل دارم.
هوش مصنوعی: بلبل به خاطر عشق و غیرت پروانه باید بسوزد، اما تو که هنوز بال و پر داری، نباید به آتش عشق بیفتی.
هوش مصنوعی: خاکی که بر سر راه تو ریخته نشده، نشان از اهمیت و بزرگی تو و خداوند دارد؛ حتی در حال عبور از این مسیر، نور خداوند هنوز درخشان و پرفروغ است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آمد بهار و گلرخ من در سفر هنوز
خندید باغ و چشم من از گریه تر هنوز
شاخ شکوفه از خطر دی برست لیک
باشد ز آه سرد منش صد خطر هنوز
آمد درخت گل به بر اما چه فایده
[...]
دل در بدن کباب و مرا دیده تر هنوز
تن غرق آب و آتش و دل پرشرر هنوز
بسمل شدم به تیغ تو چون مرغ دم به دم
گرد سر تو از سر خد بیخبر هنوز
بنیاد عمر شد متلاشی و از وفا
[...]
از کاوکاو آن مژه ام بیخبر هنوز
نگرفته خون من به زبان نیشتر هنوز
باآن که عمرهاست که از سر گذشته ام
صندل نمی برد ز سرم درد سر هنوز
روزی که آه من به هواداری توخاست
[...]
ای داور زمین و زمان کز شکوه و فر
اندر جهان ندیده نظیرت نظر هنوز
الا بر آستان جلال تو آسمان
پیش کسی نبسته به خدمت کمر هنوز
در مدح اهل فارس سرودم قصیدهای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.