گنجور

 
غالب دهلوی

دوش کز گردش بختم گله بر روی تو بود

چشم سوی فلک و روی سخن سوی تو بود

آنچه شب شمع گمان کردی و رفتی به عتاب

نفسم پرده گشای اثر خوی تو بود

چرخ کج باخت به من در خم دام تو فگند

نعل واژون بلا حلقه گیسوی تو بود

دوست دارم گرهی را که به کارم زده اند

کاین همانست که پیوسته در ابروی تو بود

چه عجب صانع اگر نقش دهانت گم کرد

کو خود از حیرتیان رخ نیکوی تو بود

شب چه دانی ز تو در بزم به خوبان چه گذشت

خاصه بر صدرنشینی که به پهلوی تو بود

مردن و جان به تمنای شهادت دادن

هم ز اندیشه آزردن بازوی تو بود

خلد را از نفس شعله فشان می سوزم

تا ندانند حریفان که سر کوی تو بود

روش باد بهاری به گمانم افگند

کاین گل و غنچه پی قافله بوی تو بود

به کف باد مباد این همه رسوایی دل

کاخر از پردگیان شکن موی تو بود

هم از آن پیش که مشاطه بدرآموز شود

نقش هر شیوه در آیینه زانوی تو بود

لاله و گل دمد از طرف مزارش پس مرگ

تا چه‌ها در دل غالب هوس روی تو بود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سنایی

نور تا کیست که آن پردهٔ روی تو بود

مشک خود کیست که آن بندهٔ موی تو بود

ز آفتابم عجب آید که کند دعوی نور

در سرایی که درو تابش روی تو بود

در ترازوی قیامت ز پی سختن نور

[...]

ناصر بخارایی

در ازل قبلهٔ جانها خم ابروی تو بود

روی تو سوی دل و روی دلم سوی تو بود

پیش از آن روز که خورشید فلک نور نداشت

عالم عشق منور ز مه روی تو بود

ملک از نسبت سجده بر آدم می‌کرد

[...]

حافظ

دوش در حلقهٔ ما قصّهٔ گیسویِ تو بود

تا دلِ شب سخن از سلسلهٔ مویِ تو بود

دل که از ناوَکِ مژگانِ تو در خون می‌گشت

باز مشتاقِ کمانخانهٔ ابرویِ تو بود

هم عَفَاالله صبا کز تو پیامی می‌داد

[...]

امیرعلیشیر نوایی

میل سروم ز هوای قد دلجوی تو بود

بودنم واله گلبرگ هم از روی تو بود

در خم طاق فلک هیأت قوسی هلال

از پی زیب کمانخانه ابروی تو بود

مردم از رشک و دگر زنده شدستم از شوق

[...]

صائب تبریزی

تا حیا سرمه کش نرگس جادوی تو بود

شبنم خلد نظر باز گل روی تو بود

شعله شوخ ملاحت ز رخت می تابید

آب حیوان صباحت همه در جوی تو بود

چشم بر سرمه نمی کرد سیه، مژگانت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه