میل سروم ز هوای قد دلجوی تو بود
بودنم واله گلبرگ هم از روی تو بود
در خم طاق فلک هیأت قوسی هلال
از پی زیب کمانخانه ابروی تو بود
مردم از رشک و دگر زنده شدستم از شوق
که سحر نگهت گل را به چمن بوی تو بود
در خرابات مغان دوش علالا تا صبح
از می لعل تو و سلسله موی تو بود
بود در راه طلب روشنی دیده و دل
توتیا رنگ هر آن گرد که از کوی تو بود
کعبه و دیر تفاوت نکند چون همه جا
دیده بر روی تو و میل دلم سوی تو بود
فیض قدسی رسد از نکته فانی هر دم
که حدیثش صفت لعل سخنگوی تو بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و زیبایی معشوق پرداخته و ابراز حالتی از شوق و واله بودن شاعر نسبت به محبوبش است. شاعر میگوید که همه احساسات و حالاتش تحت تأثیر زیبایی و جذبه معشوق است. او به زیبایی ابروهای معشوق اشاره میکند و آن را به کمان و هلال تشبیه میکند. همچنین از تأثیرات عمیق نگاه معشوق بر زندگی و روح خود سخن میگوید، بهگونهای که به نظر میرسد همه مکانها و فضاها تحت تأثیر زیبایی او هستند. در نهایت، او به عشق و حقیقتی که از این زیبایی ناشی میشود اشاره میکند و آن را برتر از هر چیز دیگری میداند.
هوش مصنوعی: علاقه و تمایل من به زیبایی و دلنشینی تو است، وجود من مانند گلبرگهایی است که تنها به خاطر چهره تو رشد کردهاند.
هوش مصنوعی: در قوس و خم آسمان، شکل هلالی که به زیبایی ابروی تو شبیه است، به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: مردم به خاطر حسادت و رقابت زنده ماندم از شوق و عاشقی، چون در سحرگاه، نگاه تو بوی گل را به چمن میآورده است.
هوش مصنوعی: دیشب تا صبح در میخانه، به خاطر شراب خوشرنگ تو و زلفانت مهمانی و شوری بود.
هوش مصنوعی: در مسیر جستجوی حقیقت، چشمان تو روشنایی مییابند و دل تو پر از رنگ و زیبایی میشود، به هر چیزی که از مسیر تو عبور کند.
هوش مصنوعی: کعبه و معبد برای من فرقی ندارد، چون در هر جایی تنها تو را میبینم و دلم فقط به سوی تو گرایش دارد.
هوش مصنوعی: هر لحظه از نکتهی فنا، فیضی قدسی به ما میرسد که سخنگوی تو وصف آن را به لعل تشبیه کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نور تا کیست که آن پردهٔ روی تو بود
مشک خود کیست که آن بندهٔ موی تو بود
ز آفتابم عجب آید که کند دعوی نور
در سرایی که درو تابش روی تو بود
در ترازوی قیامت ز پی سختن نور
[...]
در ازل قبلهٔ جانها خم ابروی تو بود
روی تو سوی دل و روی دلم سوی تو بود
پیش از آن روز که خورشید فلک نور نداشت
عالم عشق منور ز مه روی تو بود
ملک از نسبت سجده بر آدم میکرد
[...]
دوش در حلقهٔ ما قصّهٔ گیسویِ تو بود
تا دلِ شب سخن از سلسلهٔ مویِ تو بود
دل که از ناوَکِ مژگانِ تو در خون میگشت
باز مشتاقِ کمانخانهٔ ابرویِ تو بود
هم عَفَاالله صبا کز تو پیامی میداد
[...]
تا حیا سرمه کش نرگس جادوی تو بود
شبنم خلد نظر باز گل روی تو بود
شعله شوخ ملاحت ز رخت می تابید
آب حیوان صباحت همه در جوی تو بود
چشم بر سرمه نمی کرد سیه، مژگانت
[...]
آنچه در پرده ی گل بود نهان، روی تو بود
گره غنچه گشودیم، در آن بوی تو بود
گلخنم بود به از باغ، که در چشم مرا
آتش و دود در آن، روی تو و موی تو بود
هر کجا زمزمه ی مرغ سحرخیزی خاست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.