شوقم ز پند بر در فریاد میزند
بر آتش من آب دم از باد میزند
تا افگنی چه ولوله اندر نهاد ما
کآیینه از تو موج پریزاد میزند
از جوی شیر و عشرت خسرو نشان نماند
غیرت هنوز طعنه به فرهاد میزند
هرگز مذاق درد اسیری نبوده است
با نالهای که مرغ قفسزاد میزند
ممنون کاوش مژه و نیشتر نیم
دل موج خون ز درد خداداد میزند
خونی که دی به جیبم ازو خارخار بود
امروز گل به دامن جلّاد میزند
اندر هوای شمع همانا ز بال و پر
پروانه دشنه در جگر باد میزند
زین بیش نیست قافله رنگ را درنگ
گل یک قدح به سایه شمشاد میزند
ذوقم به هر شراره که از داغ میجهد
دل را نوای دیر بماناد میزند
چون دید کز شکایت بیداد فارغم
بر زخم سینهام نمک داد میزند
تا دستبرد آتش سوزان دهد به باد
سنگ از شرار خنده به پولاد میزند
غالب سرشک چشم تو عالم فرو گرفت
موجیست دجله را که به بغداد میزند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، بیانگر عواطف عمیق و struggles انسانی است. شاعر از شوق و دردهای درونی خود میگوید و به تضادهای وجودی اشاره میکند. او با تصاویری زیبا از عشق و درد یاد میکند که چگونه این احساسات از دلش برمیخیزد.
شاعر به نوعی از شکنندگی وجود انسانی اشاره دارد که در برابر شوق و غم قرار میگیرد و به دنبال ارتباط عمیقتری با معشوق است. در نهایت، او با بیان تأثیرات عشق و درد بر روح و جسم خود، نشان میدهد که این احساسات چگونه بر زندگی و سرنوشتش تأثیر میگذارند و مانند یک موج در جریانی خروشان، به تکاپو در میآید.
هوش مصنوعی: علاقه و اشتیاق من به شدت در حال افزایش است و به گونهای درونم را میسوزاند، در حالی که همهچیز به نظر آرام و بیتفاوت میآید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو تأثیر خود را در دل ما بگذاری، شور و هیاهویی به پا میشود که گویی آینه از زیبایی تو میلرزد و نوسان میکند.
هوش مصنوعی: از نعمتها و خوشیهای زندگی دیگر چیزی باقی نمانده است، اما هنوز غیرت و شجاعت باقی است که به فرهاد احساس طعنه میزند.
هوش مصنوعی: هرگز طعم و حس درد و رنج یک اسیر به اندازه نالهای که پرندهای در قفس سر میدهد، نبوده است.
هوش مصنوعی: ممنون از توجه تو به جزئیات و عمق احساسات. دل من به خاطر دردهای غیرقابل تحملی که خداوند به من داده، به شدت میتپد و این احساسات به شکل یک موج خون جاری است.
هوش مصنوعی: خونی که در دی ماه به جیبم ریخته شد و اثرش باعث درد و رنج بود، امروز به شکلی دیگر به گلهای روی دامن جلاد تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: در هوای شمع، پروانه با بال و پرش در جگر باد زخم میزند.
هوش مصنوعی: دیگر چیزی فراتر از این نیست که قافله رنگ درنگی دارد و گل یک جرعه در سایهی شمشاد مینوشد.
هوش مصنوعی: هر بار که از آتش دل شوقی برمیخیزد، حس میکنم دل به آواز غمانگیزی دراز مدت دچار شده است.
هوش مصنوعی: وقتی دید که از شکایت ظلم و بیعدالتی رها شدهام، بر زخم سینهام نمک میپاشد و باز مرا آزار میدهد.
هوش مصنوعی: آتش سوزان به وزش باد ضربه میزند و سنگ از شدت خنده، به فلز سخت برخورد میکند.
هوش مصنوعی: دریا موجی به راه انداخته که چشمان تو باعث آن شدهاند و این موج، دجله را به طرف بغداد میکشاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
داغ از حرارت جگرم داد میزند
آتش به سوز سینه من باد میزند
هر لالهای که از جگر سنگ میدمد
دامن به آتش دل فرهاد میزند
از دل نمیرسد نفس عاشقان به لب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.