خواست کز ما رنجد و تقریب رنجیدن نداشت
جرم غیر از دوست پرسیدم و پرسیدن نداشت
آمد و از تنگی جا جبهه پرچین کرد و رفت
بر خود از ذوق قدوم دوست بالیدن نداشت
شد فگار از نازکی چندان که رفتارش نماند
نازنین پایش به کوی غیر بوسیدن نداشت
گل فراوان بود و می پر زور دوشم بر بساط
خود به خود پیمانه می گردید و گردیدن نداشت
دیر خواندی سوی خویش و زود فهمیدم دریغ
بیش از این پایم ز گرد راه پیچیدن نداشت
جوش حسرت بر سر خاکم ز بس جا تنگ کرد
همچو نبض مرده دود شمع جنبیدن نداشت
گر منافق وصل ناخوش ور موافق هجر تلخ
دیده داغم کرد، روی دوستان دیدن نداشت
برد آدم از امانت هر چه گردون برنتافت
ریخت می بر خاک چون در جام گنجیدن نداشت
گر نیم آزاد خود را در تعلق باختم
سود زیر کوه دامانی که برچیدن نداشت
نامرادی بود نوعی آبرو غالب دریغ
در هلاک خویش کوشیدیم و کوشیدن نداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساساتی عمیق را نسبت به عشق و جدایی بیان میکند. شاعر از رنج و درد ناشی از محبت صحبت میکند و بیان میکند که انتظار محبت از شخصی خاص برایش ناممکن شده است. او به نازکطبعی و عدم تحمل فاصله میپردازد و به ناکامیها و حسرتها اشاره میکند. در پایان، شاعر به این نتیجه میرسد که تلاشش برای حفظ آبرو و هویت خود بیاثر بوده و در نهایت به حسرت و ناامیدی میرسد.
هوش مصنوعی: خواست که ما را بیازارد، اما ظرفیتی برای رنجاندن نداشت. از غیر دوست پرسیدم و پرسش کردن هم نداشت.
هوش مصنوعی: او آمد و به خاطر کمبود جا، جبههای را چین داد و رفت و از خوشحالی دیدن دوست، نتوانست روی خود را بالا بگیرد.
هوش مصنوعی: به خاطر نازکی و لطافت دلش چنان اسیر و ویران شده که دیگر نمیتواند به رفتارهای دلنشین و جذابش ادامه دهد. او از آنجا که باید به کوی غیر برود، نمیتواند حتی در آغوش کسی دیگر برود.
هوش مصنوعی: در باغ گلهای فراوانی بود و شب هنگام، شراب خوشی به خودی خود در لیوانم میچرخید و نیازی به جابهجایی نداشت.
هوش مصنوعی: به تأخیر افتاده بودی که به من توجه کنی و من خیلی زود متوجه شدم که از این وضعیت احساس ناراحتی میکنم. دیگر توان قدم برداشتن در این مسیر پرپیچ و خم را ندارم.
هوش مصنوعی: حسرت و اندوه بر دل و زندگی من چنان فشار آورده که مانند نبض یک مرده، هیچ تحرکی ندارم. احساس میکنم که افسردگی و تنگنا به حدی رسیده که مانند خاکی زیر بار سنگینی به نفس نمیکشم.
هوش مصنوعی: اگر دوستی واقعاً با من نباشد و هنگام وصال هم کجفهمی کند، یا حتی اگر جدا بمانیم و درد هجر را تحمل کنم، دیدن روی دوستان برایم ممکن نیست.
هوش مصنوعی: انسان از امانت الهی هرچه را که عالم بالا نتوانست بپذیرد، به زمین ریخت. زیرا آنچه در دلش بود، در ظرف وجودش جا نمیگرفت.
هوش مصنوعی: اگر خود را در بند تعلقات از دست داده باشم، چه سودی دارد زیر سایه کوهستانی که هیچگاه از آن رهایی نیافتهام؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انسانها گاهی بخاطر حفظ آبرو و ناموس خود تلاش میکنند، اما در نهایت این تلاشها ممکن است به نتیجه نرسد و فرد در مسیر نابودی گام بردارد. در واقع، گاهی اوقات انسانها در تلاش برای حفظ وجهه و عزت نفس، خود را در موقعیتهای ناخوشایند قرار میدهند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ستمگر از نگاه دور رنجیدن نداشت
این گناه سهل، بر انگشت پیچیدن نداشت
شکوه ننوشتن مکتوب را طی می کنیم
نامه ما ای فرامشکار نشنیدن نداشت
از برای کشتن من کم نبود اسباب قتل
[...]
از ره عیش و نشاط، ای چرخ گردیدن نداشت
در زمان ما بساط خویش برچیدن نداشت
دوش بر شوخی نگاه حیرتم افتاده است
کز نزاکت جسم او را همچو جان دیدن نداشت
در چمن جز ریختن خون صراحی را به جام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.