گنجور

 
قاآنی

ای تیره زلف درهم ای نافهٔ تتاری

کار من از تو درهم روز من از تو تاری

گر نیستی تن من تا چند گوژپشتی

ور نیستی دل من تا چند بیقراری

کردی سیاهکارم تا کی سفیدچشمی

کردی سفید چشمم تا کی سیاهکاری

تا رسم روزگارت شد آفتاب‌پوشی

رسم منست تا روز هرشب ستاره باری

جز توکدام هندو بر دل زند شبیخون

جز تو کدام جادو بر مه کند سواری

مار ار نیی بگنجت از چیست پاسبانی

ابر ار نیی به مهرت از چیست پرده‌داری

آزر نیی چگونه لعبت همی تراشی

مانی نیی چگونه صورت همی نگاری

داود گر نیی تو با جوشنت چه بازی

هاروت گر نیی تو با زهره‌ات چه یاری

کلک موید دین گر نیستی پس از چه

همواره عنبر تر بر سیم ساده باری

حاجی که هست هر فرد از جزو مدحت او

بر دفتر سعادت سرلوح کامگاری

آن نور و چشم بینش وان رحمت خدایی

آن فر آفرینش وان فیض کردگاری

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فرخی سیستانی

ای عاشقان گیتی یاری دهید یاری

کان سنگدل دلم را خواری نمود خواری

چون دوستان یکدل در پیش او نهادم

بستد به دوستی دل ننمود دوستداری

گفتم که دل ستانم ناگاه دل سپردم

[...]

منوچهری

ای لعبت حصاری، شغلی دگر نداری

مجلس چرا نسازی، باده چرا نیاری

چونانکه من به شادی روزی هم گذارم

خواهم که تو به شادی روزی همی‌گذاری

گر دوستدار مایی، ای ترک خوبچهره

[...]

انوری

ای عاشقان گیتی یاری دهید یاری

کان سنگدل دلم را خواری نمود خواری

چون دوستان یکدل دل پیش تو نهادم

بسته به دوستی دل بنموده دوستداری

گفتم که دل ستانم ناگاه دل سپردم

[...]

مجیرالدین بیلقانی

ای شاه عدل گستر عید آمدست بر در

از یار خواه باده وز باده خواه یاری

دانی یقین و داری هرچ آن وجود دارد

جز غیب کان ندانی جز عیب کان نداری

در ملکت فریدون می خواه بهمن آسا

[...]

عراقی

تا چند عشق بازیم بر روی هر نگاری؟

چون می‌شویم عاشق بر چهرهٔ تو باری

از گلبن جمالت خاری است حسن خوبان

مسکین کسی کزان گل قانع شود به خاری!

خواهی که همچو زلفت عالم به هم بر آید؟

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه