گنجور

 
قاآنی

مرا شوخیست شیرین‌لب که ‌رنگ نیشکر دارد

جمال مهر و حس حور و خوبی قمر دارد

مُحلّق مشک تبّت را به برگ یاسمن سازد

معلق ماه نخشب را به سرو کاشمر دارد

به ‌رنگ نیشکر ماند رخش‌ لیکن عجب دارم

که لعل دلفریبش از چه طعم نیشکر دارد

مگمر اکسیر طنازیست حس عالم افمروزش

که از تاثیر آن اکسیر رویش رنگ زر دارد

همی‌گویند صندل دردسر را می کند زایل

چه‌شد کان چهرصندل گو‌ن مرابا دردسر دارد

نه آخر جوهری گو‌ید که مروارید رخشان را

به زردی چون گراید رنگ قیمت بیشتر دارد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عمعق بخاری

خوشا باد سحرگاهی، که بر گلشن گذر دارد

که هر فصلی و هر وقتی یکی حال دگر دارد

گهی بر عارض هامون ز برگ لاله گل پوشد

گهی بر ساحت صحرا ز نقش گل صور دارد

دم عیسی‌ست، پنداری، که مرده زنده گرداند

[...]

امیر معزی

مَلِک سنجر جهانداری به میراث از پدر دارد

پدر شادست در فردوس تا چون او پسر دارد

ز فرّ و رسم و آیینش بیاراید همی‌گیتی

که فَرّ عمّ و رسم جدّ و آیین پدر دارد

بدو نازد همی دولت که با دولت خرد دارد

[...]

سنایی

مسلمانان سرای عمر، در گیتی دو در دارد

که خاص و عام و نیک و بد بدین هر دو گذر دارد

دو در دارد: حیات و مرگ کاندر اوّل و آخر

یکی قفل از قضا دارد، یکی بند از قَدَر دارد

چو هنگام بقا باشد، قضا این قفل بگشاید

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

مرا گویند مولانا ترازویی‌ست کز عدلش

نه میل این یکی دارد نه قصد آن دگر دارد

درین شک نیست کو همچون ترازویی‌ست زین معنی

که میلش سوی آن باشد که او زر بیشتر دارد

مجیرالدین بیلقانی

هوا ز انسان خنک شد کز جنان حورا همی گوید

خنک آنکو درین سرما مقام اندر سقر دارد

ز مرغی کو خورد آتش حسدها می‌برد مرغی

که طوبی آشیانست وز کوثر آبخور دارد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه