قصیدهٔ شمارهٔ ۹۱ - در زمان ولیعهدی شاهنشاه اسلامپناه ناصرالدین شاه غازی خلد الله ملکه فرماید
الا ای خمیده سر زلف دلبر
که همرنگ مشکی و همسنگگوهر
چو فخری عزیز و چو فقری پریشان
چو کفری سیاه و چو ظلمی مکدر
همه سایه در سایهیی همچو بیشه
همه پایه در پایهیی همچو منبر
به شب شمع و مه دیدم اما ندیدم
شب تیره در شمع و ماه منور
شمیمی که از تارهای تو خیزد
کند تا به محشر جهان را معنبر
چو بپریشدت باد بر چهر جانان
پریشیده گردند دلها سراسر
بلی چون پریشان شود آشیانی
درافتند بر خاک مرغان بیپر
ز شرمی فرومانده در چهر جانان
به عجزی سرافکنده در پای دلبر
به طرزی که در پیش جبریل شیطان
بر آنسانکه در نزد کرّار قنبر
قضا کاتبست و نکویی کتابت
رخ یار من صفحه تارتو مسطر
چو دیوی که با جبرئیلی مقابل
چو مشکیکه با سیم نابی برابر
دخانی تو وان رخ فروزنده آتش
بخاری تو وان چهره خورشید انور
ترا عود بابست و ریحان پسرعم
ترا مشک مامست و عنبر برادر
به تن عقرب و سم تو نافهٔ چین
به شکل افعی و زهر تو مشک اذفر
به خورشیدگه سجده آری چو هندو
به بتخانه گه چهره سایی چو کافر
به ترکیب سر زان مدور نمایی
که شخص و تن نیکویی را تویی سر
به خورشیدگردی از آنی به رشته
به فردوس خسبی از آنی معطر
ترا تا به عنبر همانندکردم
همه قیمت جانگرفتست عنبر
بسوزندگی آتش افروز مانی
که خمگشته دم میدمند اندر آذر
و یا چون دو هندوکه اندر بر بت
به زانو کنند از دو سو دست چنبر
و یا چون دو کودک که نزد معلم
سبقهای مشکل نمایند از بر
به دفتر شبی از تو وصفی نوشم
همان دم پریشان شد اوراق دفتر
سیه چادری را به ترکیب مانی
کش از رشتهٔ جان بود بند چادر
غلام ولیعهد از آنی زدستی
سراپرده بر روی خورشید خاور
ولیعهد شاه جهان ناصرالدین
که دین ناصرش باد و داورش یاور
چنان دوربین است حزمشکه داند
به صلب مشیت قضای مقدر
به خشمش نهانست مرگ مفاجا
به جودش موطست رزق مقرر
به هر عرق او یک فلک عقل مدغم
به هر عضو او یک جهان هوش مضمر
مقدم به هفت آسمان چار طبعش
بر آنسان که بر نه عرض پنج جوهر
شکر را شرف بود بر جان شیرین
گر از ظق او خلق میگشت شکر
گهر را صدف بود چشم ملایک
گر از رای او تاب میجستگوهر
تعالی الله از توسن برق سیرش
که از نسل بادست و از صلب صرصر
دُم افشاند و روبد اجرام انجم
سم افشارد وکوبد اندام اغبر
عرق ریزد از پیکرش گاه پویه
چو از ابر باران چو از چرخ اختر
چو برقست اگر برق را بر نهی زین
چو وهمست اگر وهم گردد مصور
فلکتاز و مهسیر وکهکوب و شخبر
کمآسای و پر تاب و رهپوی و رهبر
به شب بیند اوهام اندر ضمایر
چو در روز اجرام بر چرخ اخضر
چنانگرم برگرد آفاقگردد
که پرگار برگرد خط مدور
به آنی چنان ملک هستی نوردد
که بارهٔ عدم را نمایان شود در
فلک را گهی بسپرد چون ستاره
زمین راگهی طی کند چون سکندر
تنش کشتی و قلزمش دشت هیجا
دمش بادبان چار سم چار لنگر
عجبتر که آن بادبانست ساکن
ولی لنگرش بادبان وار رهور
زهی هرچه جویی ز بختت مسلم
خهی هرچه خواهی ز چرخت میسر
زگردون جلال تو صد باره افزون
ز هستی رواق تو یک شبر برتر
مگر خون همیگرید از هیبت تو
کزین گونه سرخست روی غضفر
جنین در رحم گر جلال تو دیدی
ز شوق تو یکروزه زادی ز مادر
گوان را ز پیکان تیرت به تارک
یلان را از آسیبگرزت به پیکر
شود خود صد چاک برسان جوشن
شود درع یک لخت مانند مغفر
ز عکس لبت هر زمانکاب نوشی
شود جام بلور یاقوت احمر
پرندوش من مرگ را خواب دیدم
برهنهتن و خونچکان و مجدر
تنش همچو کشتی لبالب ز جانها
فرومانده در ژرف بحری شناور
سحر گشت تعبیر آن خواب روشن
چو دیدم به دست تو جانسوز خنجر
الا یا جوانبخت شاهی که داری
ز مهر شهنشاه بر فرق افسر
به عمدا ترا شاه خواندم که ایدون
تو شاهی و خسرو شهنشاه کشور
چو فیروزی و فتح و اقبال دایم
ستاده به نزد شهنشاه صفدر
محمد شه آن کز هراسش نخسبد
نه در خانه خان و نه در قصر قیصر
جهانندهٔ توسن از شطگردون
گذارندهٔ نیزه از خط محور
چو سنجیدش ایزد به میزان هستی
فزون آمد از آفرینش سراسر
خلد تیرش آنگونه در سنگ خارا
که در جامه سوزن در اندام نشتر
رود حکمش آنگونه اندر ممالک
که در آب ماهی در آتش سمندر
تف ناری از قهر او هفت دوزخ
کف خاکی از ملک او هفت کشور
الا یا ولیعهد دارای دوران
الا یا دو بازوی شاه مظفر
به مدح تو قاآنی الکن نماید
بر آنسان که حسّان به نعت پیمبر
پس از دیگران گفت مدح تو آری
مقدم بود نطفه انسان مؤخر
پس از سنعل آید بهگلزر سوری
پس از سبزه بالد به بستان صنوبر
رسالت پس از انبیا جست احمد
خلافت پس از دیگرن یافت حیدر
شویگر توام ناصر بخت قاصر
وگر یاورم گردد الطاف داور
سخن را ز رفعت به جایی رسانم
که روحالقدسگوید الله اکبر
الا تا همی حرف زاید ز نقطه
الا تا همی فعل خیزد ز مصدر
بود جاودان مهرت اندر ضمایر
چو فاعل در افعال معلوم مضمر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیباییهای معشوق و مدح ولیعهد ناصرالدین شاه میپردازد. شاعر با به کار بردن تمثیلها و استعارههای زیبا، آن را به زلفی سیاه و دلفریبی مشبه میکند که مثل سایهای در شب تیره میدرخشد. تصویرسازیهای شاعر در مورد زیبایی و جذابیت معشوق و همچنین قدرت و جلال ولیعهد، نشاندهندهی احساسات عمیق و تعهد شاعر به شخصی است که او را میستاید. در این شعر، شاعر با هنرمندی نشان میدهد که چگونه زیبایی و قدرت در یک فرد قابل تجلی است و با استفاده از تشبیهات و استعارههای غنی، پیوند میان عشق، زیبایی و قدرت را به تصویر میکشد. در نهایت، این اثر به ستایش و ستودن ولیعهد و مقامات بلندپایه کشور میپردازد، گویی که او نه تنها یک شاه بلکه تجسم فخر و اقتدار نیز هست.
هوش مصنوعی: ای زیبای خوشبافت با موی سیاه و سر خمیده، تو به زیبایی جواهری درخشان میماندی.
هوش مصنوعی: این بیت به تضادهای انسانی و حالتهای مختلف زندگی اشاره دارد. فردی که در موقعیتهای خوب و خوشحال است (چو فخری عزیز) با فردی که در رنج و ناراحتی زندگی میکند (چو فقری پریشان) مقایسه میشود. همچنین، تأثیر منفی گناه و ظلم بر زندگی انسانها (چو کفری سیاه و چو ظلمی مکدر) نیز مورد اشاره قرار گرفته است. در کل، این بیت به تفاوتهای شدید بین وضعیتهای مختلف انسانی و تأثیرات آنها بر روح و روان افراد پرداخته است.
هوش مصنوعی: تمام موجودات مانند سایهای در کنار هم هستند، همانطور که درختان در جنگل قرار دارند. همه پایهها نیز به هم مرتبطند، مانند پایههای یک منبر که بر روی هم استوارند.
هوش مصنوعی: در شب، نور شمع و ماه را دیدم، اما نتوانستم تاریکی شب را در نور شمع و ماه ببینم.
هوش مصنوعی: بوی خوشی که از تارهای موی تو برمیخیزد، تا روز قیامت جهانی را معطر میسازد.
هوش مصنوعی: وقتی که نسیم بر چهره معشوق بوزد، دلها به طور کامل آشفته و پریشان میشوند.
هوش مصنوعی: وقتی که جایی به هم میریزد و آرامش را از دست میدهد، پرندگانی که بدون بال هستند، بر زمین میافتند.
هوش مصنوعی: از شرم و حیا چهرهی محبوبم در هم است و من در عجز و ناتوانی، در برابر او سر به زیر دارم و خاضع هستم.
هوش مصنوعی: شیطان به گونهای در برابر جبریل قرار گرفته که مانند قنبر در حضور کرّار است.
هوش مصنوعی: سرنوشت نوشتهشده و خوبیها نیز در نوشتن حُسن یار من هستند، مانند تصویر زیبای او که در صفحه تاریک زندگیام ثبت شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به مقایسه دو چیز متضاد میپردازد. نمونه اول، اشاره به موجودی دارد که در مقابل فرشتگان قرار میگیرد و نمونه دوم به چیز جذابی که با یک فلز گرانبها مقایسه میشود. در اینجا، شاعر سعی دارد نشان دهد که چگونه میتوان دو پدیده یا موجود متفاوت را در کنار هم قرار داد و تفاوتهایشان را بیان کرد.
هوش مصنوعی: شما چهرهای درخشان و زیبا دارید که همچون شعلههای آتش میدرخشد و جلوهتان به روشنی خورشید است.
هوش مصنوعی: تو مانند چوب عود خوشبو هستی و ریحان، پسرعمویت به مانند مشک و برادرت مانند عنبر است.
هوش مصنوعی: عقرب که به تن دارد، به شکل افعی به نظر میرسد و زهرش مانند عطر خوشبو و گرانقیمت است.
هوش مصنوعی: اگر به خورشید سجده کنی مانند هندو و به معبد بروی تا برچهرهی بت سایه بیفکنی مانند کافر، نشاندهندهی رفتار توست.
هوش مصنوعی: برای توصیف زیبایی و دوستداشتنی بودن، باید به شکل و طرحی اشاره کرد که هم به صورت ظاهری و هم به ویژگیهای درونی اشاره دارد. زیبایی شخصیتی و وجودی خود را در اینجا مورد تأکید قرار دادهای.
هوش مصنوعی: اگر در زندگی به خوشی و شادی بپردازی، در نهایت به آرامش و سعادت خواهی رسید.
هوش مصنوعی: من تو را به عنوان عنبر زیبا و باارزش شبیه کردهام، زیرا تمام ارزش و عشق من به تو وابسته است.
هوش مصنوعی: آتش سوزانی که مانی (یک شخصیت یا نماد)برافروخته است، وقتی به زانوی خود تکیه داده و از آن درون آتش میدمد.
هوش مصنوعی: دو هندو که در کنار یک بت به زانو در آمدهاند، به گونهای دستهای خود را به دور آن میزنند.
هوش مصنوعی: شبیه به دو کودکی هستند که در برابر معلم، درسهای دشوار را از حفظ میخوانند.
هوش مصنوعی: در یکی از شبها، تصمیم گرفتم از تو یادداشتی بنویسم، اما همین که قلم را بر روی کاغذ بردم، تمام افکار و احساساتم درهم ریخت و کاغذ ناپسند شد.
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به زن چادری و زیباییاش وجود دارد که گویی به خاطر زیبایی و ظرافتش از جان و روحش جدا شده است. زیبایی او چنان جذاب است که باعث میشود دیگران به او نظر کنند و captivated شوند. به نوعی، چادر او نمادی از حفظ حجاب و حفاظت از هویت و وجودش است.
هوش مصنوعی: غلام ولیعهد از دست خود پردهای را بر روی خورشید شرق افکند.
هوش مصنوعی: ولیعهد شاه جهان، ناصرالدین، که به او ایمان دارند و یاریاش را میطلبند.
هوش مصنوعی: حزم او به گونهای است که میداند در دل تقدیر چه نهفته است.
هوش مصنوعی: غضب او پنهان کننده مرگ ناگهانی است و بخشش او جایگاه روزیهای معین است.
هوش مصنوعی: هر ذره از او مثل یک دنیای بزرگ و پر از خرد است و هر بخش از وجودش نمایانگر جهانی از هوش و درک عمیق میباشد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی با طبع و ویژگیهای خاص خود، به نوعی به اوج و بلندی های آسمانها دست یافته است. او به قدری برجسته و باارزش است که از سایرین متمایز شده و در مقایسه با دیگران به صورت ویژهای درخشیده است.
هوش مصنوعی: شکر اگرچه خود طعمی دارد، اما اگر جان شیرین باشد، شکر از او ارزش بیشتری پیدا میکند. در واقع، شیرینی جان انسان، شکر را گرانقدرتر میسازد.
هوش مصنوعی: چشم ملائک مانند صدفی است که مروارید (خیر و زیبایی) را در خود نگه میدارد، اگر وجود او (خدا) بر دلها تابش کند و جستجوگر آن باشد.
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ است و قدرتش مانند تازیانهای است که بر سرعت و شدت طوفان مسلط است و از نسلی از بادها برآمده.
هوش مصنوعی: انسانی که به افعال زشت و نامطلوب دست میزند، در حقیقت در حال آزار و آسیب به دیگران است و عواقب کار خود را نمیبیند. او باید توجه داشته باشد که اعمالش تأثیراتی بر زندگی اطرافش دارد و میتواند آسیبهای جدی به دیگران برساند.
هوش مصنوعی: گاهی از پیکر او عرق میچکد، مانند بارانی که از ابر میریزد یا همچون نوری که از ستارهها میتابد.
هوش مصنوعی: اگر برق را مهار کنی، مانند برقی میماند که در زمین وجود دارد. همچنین اگر خیال و تصور را کنترل کنی، آن نیز به واقعیت تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: آسمان در حال حرکت است و ماه در مسیر خود میچرخد، درختان و باغها سرشار از جمالند و من در این سفر پرهیجان و پرتحرک، به جستجوی هدف و راهنمایی هستم.
هوش مصنوعی: در شب، خیالها و افکار در ذهن شناسایی میشوند، همانطور که در روز، اجرام آسمانی در آسمان سبز دیده میشوند.
هوش مصنوعی: اگر به دور آسمان بگردی و چنان پرخروش و پرانرژی باشی که مانند پرگار دور یک دایره بچرخی، همه جا را تحت تأثیر قرار میدهی.
هوش مصنوعی: به صورت ناگهانی و به طور شگفتانگیزی، سلطنت وجود به قدری قدرتمند است که میتواند حالتی را ایجاد کند که عدم و نیستی به وضوح نمایان شود.
هوش مصنوعی: زمانی آسمان و ستارهها بر زمین حاکم میشوند و گاهی هم زمین به مانند سکندر، قدرت و اقتدار را به دست میگیرد.
هوش مصنوعی: کشتی که در دریا در حال جنب و جوش است، دشت وسیع و آرامی را به یاد میآورد. در اینجا، بادبانها و لنگرها نشاندهنده حرکت و استقامت کشتی هستند.
هوش مصنوعی: واقعا شگفتانگیز است که آن بادبان در سکون قرار دارد، اما به گونهای عمل میکند که گویی در حال هدایت است.
هوش مصنوعی: هر چه را که از سرنوشتت بخواهی، به دست میآوری و هر آنچه در قلبت بگذرد، به راحتی به دستت خواهد رسید.
هوش مصنوعی: جلال و شکوه تو از آسمان هم بیشتر است و جایگاه تو از مخلوقات بالاتر و والاتر است.
هوش مصنوعی: آیا نمیدانی که با دیدن عظمت تو، حتی خون هم به حالت گریه درمیآید، زیرا رنگ روی تو مثل رنگ خون است؟
هوش مصنوعی: اگر جنین در رحم، زیبایی و جلال تو را ببیند، از شوق تو در یک روز به دنیا میآید.
هوش مصنوعی: تیر تو به گوان آسیب میزند و ضربه گرز تو به بدن یلان صدمه میزند.
هوش مصنوعی: تن پوش زره، با وجود آسیبهای بسیار، همچنان محافظ قوی و یکپارچهای باقی میماند، درست مانند کلاهی که سر را از خطرات محافظت میکند.
هوش مصنوعی: هر بار که از لبانت بویی احساس میشود، گویی جامی از بلور و یاقوت قرمز پر شده است.
هوش مصنوعی: پرندهی من در خواب دید که مرگ با حالتی عریان و خونین و به شکل وحشتناکی به سراغش آمده است.
هوش مصنوعی: بدن او مانند کشتیای پر از جانهاست که در عمق دریا شناور مانده و به حال خود رها شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که در صبح، تعبیر خواب روشن خود را دیدم، متوجه شدم که خنجری جانسوز در دست توست.
هوش مصنوعی: ای پادشاه خوشبخت و جوان، تو که به خاطر محبت شهنشاه، تاجی بر سر داری.
هوش مصنوعی: به عمد تو را پادشاه خواندم، زیرا هماکنون تو شاه و فرمانروای بزرگ این سرزمین هستی.
هوش مصنوعی: وقتی پیروزی و موفقیت همواره در کنار پادشاه است، او به راحتی در دسترس و توجه مردم قرار دارد.
هوش مصنوعی: محمد، آقایی است که از ترس او نه در خانه بزرگزادهها و نه در قصر پادشاهان کسی خوابش نمیبرد.
هوش مصنوعی: شما کسی هستید که اسب را از رودخانه عبور میدهید و نیزه را از محور راست میگذرانید.
هوش مصنوعی: وقتی خداوند او را با معیار زندگی سنجید، مشخص شد که بیشتر از همه خلقت است.
هوش مصنوعی: به مانند اینکه تیر از سنگ سخت عبور کند، چنانچه سوزن در پارچه نفوذ میکند، این مهارت و توانایی در شما به وضوح دیده میشود.
هوش مصنوعی: رود بر اساس دستوراتی که دارد، در سرزمینها رفتار میکند؛ مانند اینکه ماهی در آب زندگی میکند و سمندر در آتش.
هوش مصنوعی: قهر و خشمی که از او سر میزند، مانند آتش سوزان است و هفت دوزخ را به وجود میآورد. قدرت و سلطنت او چنان فراگیر است که هفت سرزمین را زیر نفوذ خود دارد.
هوش مصنوعی: ای ولیعهد با قدرت و شجاعت، تو مانند دو بازوی پادشاه توانمند هستی.
هوش مصنوعی: مدح و ستایش تو چنان است که قاآنی با شعرش بیان کند، همانطور که حسّان در وصف پیامبر شعر میسراید.
هوش مصنوعی: پس از آنکه دیگران از تو تعریف کردهاند، باید گفت که در حقیقت تو از نطفه انسان هم مقدمتر و با ارزشتر هستی.
هوش مصنوعی: پس از اینکه گاو نر را به گلزار برسانند، بالهای سبز درخت صنوبر به بستان میآید.
هوش مصنوعی: بعد از پیامبران، رسالت به احمد سپرده شده و پس از دیگران، خلافت به حیدر تعلق گرفت.
هوش مصنوعی: اگر تو حمایت من باشی، بخت من ناامید خواهد بود؛ اما اگر لطف خداوند شامل حال من شود، میتوانم بر مشکلات غلبه کنم.
هوش مصنوعی: من سخن را به شکلی میگویم که به اوج ارزش و معنا برسد، به طوری که فرشته وحی نیز با این کلام به عظمت و کبریایی خداوند پی ببرد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که سخن از نقطه برمیآید، اعمال و رفتار بر پایهی مصدر شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: محبت و عشق تو همیشه در دلها و ذهنها وجود دارد، مانند فاعلی که در افعال شناخته شده نهفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی را که باشد به دل مهر حیدر
شود سرخ رو در دو گیتی به آور
ایا سروبن، در تک و پوی آنم
که: فرغند آسا بپیچم به توبر
چه چیزست رخساره و زلف دلبر
گل مشگبوی و شب روز پرور
گل اندر شده زیر نور سته سنبل
شب اندر شده زیر خورشید انور
همانا که خورشید رنگ لبش را
[...]
بفرخنده فال و بفرخنده اختر
به نو باغ بنشست شاه مظفر
بروز مبارک، ببخت همایون
به عزم موافق، به رای منور
بباغی خرامید خسرو که او را
[...]
قوی قلعه او که خاکش به پاکی
چو قلعی ولیکن از او عاجز آذر
پر از زرکانی و تیغ یمانی
پر از شیر جنگی و ببر دلاور
ز ماهی فروترش بنیاد لیکن
[...]
یکی خانه کردند بس خوب و دلبر
درو همچنو خانه بیحد و بیمر
به خانهٔ مهین درنشاندند جفتان
به یک جا دو خواهر زن و دو برادر
دو زن خفتهاند و دو مرد ایستاده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.