قصیدهٔ شمارهٔ ۶۴ - در ستایش پادشاه رضوان جایگاه مروج ملت نبی حجازی محمدشاه غازی طاب ثراه گوید
ساقی بده رطل گران زان می که دهقان پرورد
انده برد غم بشکرد شادی دهد جان پرورد
در خم دل پیر مغان در جام مهر زر فشان
در دست ساقی قوتجان رخسار جانان پرورد
در جان جهد زان پیشتر کاندر گلو یابد خبر
نارفته از لب در جگر کز رخ گلستان پرورد
چون برفروزد مشعله یکسر بسوزد مشغله
دیو ار شود زو حامله حوری به زهدان پرورد
شادی دهد غمناک راکسریکند ضحاک را
بیجاده سازد خاک را وز خاک انسان پرورد
از سنگ سازد توتیا وز خاک آرد کیمیا
از دُرد انگیزد صفا وز درد درمان پرورد
بر گلفشانی گل شود بر خس چکد سنبل شود
زاغ ار خورد بلبل شود صدگونه الحان پرورد
جلّاب جان قلّاب تن مایه ی خرد دایه ی فطن
طعمهٔ بیان لقمهٔ سخنکان لقمه لقمان پرورد
تبیانکند تلبیس را انسانکند ابلیس را
هوش هزار ادریس را در مغز نادان پرورد
می چون دل بینا بود کاو را بدان مینا بود
یا آتش سینا بود کش آب حیوان پرورد
دل را ازو زاید شعف جانرا از او خیزد شرف
چونان که گوهر را صدف از آب نیسان پرورد
از جان پاکان خاک او وز روحآب تاک او
کایدون عصیر پاک او جان سخندان پرورد
زانجوهر خورشیدفش گر عکسیافتد در حبش
خاکحبشفردوسوش تا حشر غلمان پرورد
لعل بدخشانش لقب ماه درخشانش سلب
ماه درخشان ای عجب لعل درخشان پرورد
جان را سرور و سور ازو دل را نشاط و شور از او
مانا جمال حور ازو در خلد رضوان پرورد
در خم روان دارد همی زان رو فغان دارد همی
در جام جان دارد همی زان جان پژمان پرورد
دی با یکیگفتم بری جان به و یا میگفت هی
جان پرورد تن را و می جان را دوچندان پرورد
چونمطرب آید در طربیاریطلب یاقوت لب
سمینبری کاندر قب ماه درخشان پرورد
عقد ثریا در لبش سی ماه نو در غبغبش
وان زلف هندو مشربش کفری که ایمان پرورد
زلفش چو دیوی خیره سر وز دزد شب دیوانه تر
کز ریو یک گردون قمر در زیر دامان پرورد
گل پرورد در مشک چین گوهر فشاند زانگبین
بیضا نماید زآستین مه درگریبان پرورد
جوزا نماید ازکمر پروین فشاند از شکر
کژدم گذارد بر قمرگوهر به مرجان پرورد
رویش ز دیبا نرمتر وز فتنه بیآرزمتر
آبی ز آتشگرمترکز شعله عطشان پرورد
خورشیدرو ذرهدهان ناریکمو روشنروان
فربهسرین لاغرمیان کاینکاهد و آن پرورد
زلفش چو طنازیکند بر ارغوان بازیکند
بر مه زره سازیکند در خلد شیطان پرورد
پوشیدهگلبرک طری در زیر زلف سعتری
گویی روان مشتری در جرمکیوان پرورد
مشکینخطش برگردلب موریست جوشان بر رطب
گرد نمکدان ای عجب یک دسته ریحان پرورد
دارد غمم را بیشتر سازد دلم را ریشتر
مانا هزاران نیشتر در نوک مژگان پرورد
جز خط آن سمینبدن کافزود حسنش را ثمن
هرگز شنیدی اهرمن مهر سلیمان پرورد
هرگه سخن راند زلب در من فتد شور ای عجب
ناچار شورست آن رطب کش درنمکدان پرورد
وندر وثاقآید همی برچیده ساق آید همی
تکلیف شاق آید همی آنرا که ایمان پرورد
خیز ای نگار دهدله آن رسم دیرینکن یله
بگذارجنگو مشغلهکاینهردو خسران پرورد
جامی بخور کامی بجو بوسی بده حرفی بگو
زان پیش کان روی نکو خار مغیلان پرورد
در مشتخواهمغبغبتتا سخت تر بوسم لبت
ترسمز زلفچونشبتکاو رنگعصیانپرورد
از دو لبت ای همنفس یک بوسه دارم ملتمس
بگذار تا خود را مگس در شکرستان پرورد
بوسی بده بیمشغله بیزحمت و جنگ و گله
کز جان برفت آن حوصله کاندوه حرمان پرورد
ور بوسهندهی ای پسر حالی بهکین بندمکمر
گردد سخنور شیر نر چون رسم طغیان پرورد
ویژه چو قاآنی کسی کاورا بود حرمت بسی
زیرا که در مجلس بسی مدح جهانبان پرورد
ماه مهین شاه مهان غَیث زمین غوث زمان
کز قیروان تا قیروان در ظل احسان پرورد
دارا محمدشاه راد آن قیصر کسرینژاد
آن کز رسول عدل و داد آیین یزدان پرورد
از حزم داند خیر و شر از عزم گیرد بحر و بر
از جود بخشد خشک و تر وز عدل گیهان پرورد
گیتی چو مهدی مهد او نظم جهان از جهد او
وز عدل او در عهد او مهتاب کتان پرورد
قهرش همه زهر اجل دوشد ز پستان امل
مهرش همه طعم عسل درکام ثعبان پرورد
چون برفروزد بُرز را در پنجه گیرد گرز را
ماند بدان کالبرز را در بحر عمان پرورد
از هیبتش خصم دژم زان پیشکاید از عدم
تن را چو ماهی در شکم با درع و خفتان پرورد
ماریست کلکش کَفته سر کز زهر بارد نیشکر
ناریست تیغش جان شکر کز شعله طوفان پرورد
دستش چو بخشد مال را روزی دهد آمال را
چون دایهایکاطفال را از شر پستان پرورد
گر حفظ ابنای بشر از حزم او یابد اثر
چون لوح محفوظش فکر حاشاکه نسیان پرورد
تا در کمین خصم دغل با وی نیاغازد حیل
از هر سر مویش اجل چشمی نگهبان پرورد
مداح او با خویشتن گر راند از خلقش سخن
حالی به طبعش ذوالمنن هر هشت رضوان پرورد
ور بدسگال بدسیر خشم وی آرد در نظر
دردم به جانش داد گر هر هفت نیران پرورد
شاها مرا در انجمن خوانند استاد سخن
و اکنون پریشان طبع من نظم پریشان پرورد
این نظم را ناگفته گیر این مدح را نشنفته گیر
این بنده را آشفته گیر ایرا که هذیان پرورد
این مدح را پا تا به سر نه مبتدا و نه خبر
آری ز بد گوید بتر هوشی که نقصان پرورد
هم بس عجب نیکاین ثنا افتد قبول پادشا
کاخر پسندد مصطفی شعری که حسان پرورد
شعری دو کز غیب آمده وز غیب بیعیب آمده
وحی است و لاریب آمده تا مدح سلطان پرورد
الهام مطلق دانمش اعجاز بر حق دانمش
وحی محقق دانمش وحییکه ایقان پرورد
بیواسطهٔ روحالامین این پرده زد جان آفرین
تا پردهدار ملک و دین در پرده جانان پرورد
در خواب گفتش دادگر کای از خرد بیدارتر
خلاق بیداری شمر خوابی که ایمان پرورد
بیخود شو از صهبای من صهبا کش از مینای من
فیضی بود سودای من کز مشکل آسان پرورد
اینت به بیداری نشان کز وجدگویی هر زمان
ساقی بده رطل گران زان می که دهقان پرورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ لذتها و زیباییهای زندگی است، به ویژه شادی و عشق را از زبان شاعر توصیف میکند. شاعر به ساقی دستور میدهد که می را به او بدهد تا بتواند غمها را فراموش کند و از زندگی لذت ببرد. او تصاویر زیبایی از عشق و دلباختگی، نشاط و شور زندگی، و تحولات روحی ناشی از می و عشق را به تصویر میکشد. شاعر همچنین از تأثیرات مثبت زندگی و خلاقیت در هنر و زیباییهای طبیعی صحبت میکند. در نهایت، شعر به مدح پادشاهی میرسد که با حکمت و جودش برای مردم سودمند است و برکیفیت و برکت زندگی آنان تأثیرگذار است.
هوش مصنوعی: ای ساقی، لطفاً مقدار زیادی از آن شراب را به من بده که دهقان با آن، غمها را دور کرده و شادی را به جان بخشیده است.
هوش مصنوعی: در گودی دل پیر میفروش، جامی پر از عشق و محبت در دست ساقی است که انرژی و حیات را به ما میدهد و چهره محبوب من را پرورش میدهد.
هوش مصنوعی: به تلاش و کوشش در جان خود بپرداز، زیرا کسی که خبر ناگفتهای را در دل دارد، میتواند از لبانش به دیگران منتقل کند. از زیباییهایی که در دلش پرورانده شده، بهرهمند است.
هوش مصنوعی: زمانی که شعلهای بزرگ روشن شود، همه مشغلهها و مشکلات به یکباره نابود میشوند. اگر دیو (نماد شر) از آن شعله بهرهمند شود، باعث میشود که موجودی پاک و زیبا مانند حوری در دل زهدان به وجود بیاید.
هوش مصنوعی: شادی میتواند به کسی که غمگین است، طراوت ببخشد. کسی که شادی را از دست داده، مانند ضحاک در چنگال غم گرفتار میشود. خاک، نه تنها نماد زمین است، بلکه میتواند نشانهای از زندگی جدید و انسانسازی باشد. خاک، انسانها را پرورش میدهد و به آنها حیات میبخشد.
هوش مصنوعی: از سنگ میتوان مسی ساخته و از خاک طلا به دست آورد. از درد میتوان صفا و پاکی گرفت و از رنج، به درمان رسید.
هوش مصنوعی: وقتی گلی بر روی زمین بریزد، بوی خوش آن از بین میرود و اگر سنبلی روی آن رویید، تبدیل به زینت و زیبایی میشود. اگر زاغی به آن گلابی بخورد، به بلبل خوشخوان تبدیل میشود و این اتفاقات نشاندهندهی تغییرات و تحولات مختلف در طبیعت و زندگی است.
هوش مصنوعی: این عبارت به این معنی است که وجود زیبا و دلنشین، روح را از قید و بندهای مادی رها میکند. خرد و هوش به عنوان دایه، به ما مدد میرسانند و کلام و بیان در حقیقت، غذایی برای فکر و اندیشه هستند، همانگونه که لقمهای از دانش و خرد به انسان داده میشود تا رشد کند.
هوش مصنوعی: انسان میتواند تظاهر و فریب را آشکار کند، اما ابلیس با عقلش میداند که چگونه این فریب را به کار گیرد. در ذهن نادانان، هزاران فکر و اندیشهای که به ادریس (نماد دانایی) مربوط میشود، پرورش مییابد.
هوش مصنوعی: اگر دل بینا باشد، به می و زیبایی آن واقف است، یا مانند آتش، خواهان جان و زندگی است که آب حیات را پرورش میدهد.
هوش مصنوعی: دل از او شاد میشود و جان از او احترام و بزرگی میگیرد، مانند اینکه صدف گوهر را از آب نیسان پرورش میدهد.
هوش مصنوعی: از وجود پاکان، خاک او و از روحش مانند آب انگور است. همانا اینکه عصارۀ خالص او جان و روح سخنواران را پرورش میدهد.
هوش مصنوعی: اگر پرتو خورشید در جایی بیفتد، حتی اگر آنجا در حبشه باشد، خاک آنجا همچون بهشتی است که در آن جوانان نیکو پرورش مییابند.
هوش مصنوعی: سنگ سرخ بدخشان او را از لقب ماه درخشان محروم کرده است. ای شگفتی! عجب که این لعل درخشان، خود پرورده شده است.
هوش مصنوعی: روح انسان از او شادی و خوشی میگیرد و دل به خاطر او شاداب و پرنشاط است. زیبایی حوریان بهشت نیز از وجود اوست که در باغ رضوان پرورش یافتهاند.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که روح در حالت حرکت و جریان است و به همین دلیل فریاد میزند. همچنین، در دل او وجودی لطیف و معنوی وجود دارد که باعث شگفتی و پرورش جان او شده است.
هوش مصنوعی: دیروز با کسی صحبت میکردم که میگفت جان خود را برای چیزی فدای میکند و همچنین روحش را با روح کسی دیگر به شکلی دو برابر پرورش میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی نوازنده به جشن و سرور وارد میشود، به دنبال یاری لبی سرخ و زیبا میگردد که مانند سنگ یاقوت درخشان و پر زرق و برق است.
هوش مصنوعی: در لبهای او، زیباییای به اندازه سی ماه نو وجود دارد و در گردن او، زلفهایی چون زلفهای هندو زیبا است که حالتی کفرآمیز دارد اما ایمان را پرورش میدهد.
هوش مصنوعی: موهای او مانند دیوی است که سر به سر میگردد و از دزد شب نیز دیوانهتر است. مانند قمر در زیر دامان آسمان، در خود میپیچد و به زیبایی میتابد.
هوش مصنوعی: گل که در مشک چین پرورش یافته، جواهرهایی را از عطر خوشش میریزد؛ و ماهی که در آستین خود دارد، به گلو خود میفشارد.
هوش مصنوعی: در این شعر، به زیباییهای برجسته آسمان و ستارگان اشاره شده است. در آن، ستارهای به نام پروین به نمایش درمیآید که از کمر خود زیبایی میافشاند. همچنین، کژدمی که بر روی ماه نشسته، نشانهای از زیبایی و جواهرات به شمار میرود. این تصویرسازی، نمایانگر شکوه و جلوههای طبیعت و آسمان است.
هوش مصنوعی: صورتش از پارچه نرمتر است و در برابر فتنهها آرامتر. آبش از آتش گرمتر و شعلهای که عطش را میپرورد، آن را شکل میدهد.
هوش مصنوعی: خورشید درخشان و پرتلالو مانند دانهای است که بر سر خاک نشسته، و در دل این خورشید، رازهایی وجود دارد که همگی نشاندهندهٔ معانی عمیق زندگی و درک ما از جهان هستند. در این میان، برخی رهبران و بزرگانی هستند که با درک و بینش خود، جانی تازه به مسایل میبخشند و توانایی تأثیرگذاری بر دیگران را دارند.
هوش مصنوعی: زلف او مانند یک بازیگر است که با ارغوان (رنگی قرمز) بازی میکند و بر روی ماه زره میسازد. او در باغ بهشتی که شیطان آن را پرورش داده، مشغول است.
هوش مصنوعی: در زیر زلفی چون چادر سیاهمند، گلبرگی پنهان است که مانند جویبار روان مشتری به نظر میرسد. این تصویر از زیبایی و لطافت گلی است که در سایه زلفی زیبا نمودار شده و حالتی مجذوبکننده دارد.
هوش مصنوعی: خط زیبا و سیاهش بر لب دختری مانند موری کوچک است که در حال جوشیدن بر روی رطبها قرار دارد. چقدر عجیب است که یک دسته ریحان در کنار او پرورش یافته است.
هوش مصنوعی: دل من از غم بیشتر میشود و حالتی رقتبار به خود میگیرد، همانطور که هزاران تیر زهرآگین در نوک مژههایم پرورش یافتهاند.
هوش مصنوعی: به جز نشانههای بدن زیبا که زیباییاش را کاملتر میکند، هرگز قیمت و ارزشی برایش نشنیدی، همانطور که دیو مهر سلیمان را پرورش داده است.
هوش مصنوعی: هر بار که از لبهای من سخنی بیرون میآید، شگفتا که آن کلام به شور و نشاط بدل میشود. ناگزیر، آن میوه خوشمزه که در نمکدان پرورش یافته، نشانهای از شور و شوق است.
هوش مصنوعی: وقتی کسی در سختیها و مشکلات قرار میگیرد، بر او دشواریهای زیادی افزوده میشود، اما کسی که ایمان و اعتقادش را تقویت کرده باشد، میتواند از پس این سختیها برآید.
هوش مصنوعی: بلند شو، ای معشوق آرامم، آن سنت قدیمی را دوباره زنده کن! بیتوجه به جنگ و گرفتاریهایی که هر دو تنها باعث ضرر و زیان هستند، بگذر.
هوش مصنوعی: یک جام بنوش، از زندگی لذت ببر، یک بوسه بده و حرفی بزن. پیش از آنکه کسی با چهره زیبا و دلنشین تو را آزرده خاطر کند، از لحظات خوب استفاده کن.
هوش مصنوعی: میخواهم تو را با عشق و شدت بیشتری ببوسم، اما میترسم از زلفهای تو که مانند شب تاریک و وسوسهانگیز هستند و عطر و رنگ شورش را به وجود میآورند.
هوش مصنوعی: از دو لب تو که همدم من هستی، تنها یک بوسه خواهانم. بگذار تا خود را مانند مگسی در باغ شیرین شکر، پرورش دهم.
هوش مصنوعی: بوسهای بده که آرامش و راحتی به همراه داشته باشد و هیچ مشکلی در آن نباشد. زیرا از جانم آن حوصلۀ تحمل درد جدایی رفته است.
هوش مصنوعی: اگر تو بتوانی بوسهای به من دهی، در آن حال میتوانم کمر خود را به بند کینه ببندم. سخنران نیز مانند شیر نر، زمانی که طغیان را میپرورد، دچار خشم میشود.
هوش مصنوعی: چون قاآنی بزرگ و ویژه است، کسی مثل او به خاطر حرمتش در مجالس زیادی مورد ستایش قرار میگیرد و مورد احترام است، زیرا در این مجالس به ستایش بزرگمردان و شاهان پرداخته میشود.
هوش مصنوعی: ماه زیبا و بزرگ، پادشاه مهمانیها، باران زمین و یاریدهنده زمان است. او که از قیروان تا قیروان در سایه لطف پروردگار قرار دارد.
هوش مصنوعی: محمدشاه دارا، فرزند کسری، که از پیامبر بهخاطر عدالت و راستی الهام گرفته، حکومتی بر پا کرده است.
هوش مصنوعی: انسان عاقل و با تدبیر، توانایی تشخیص خیر و شر را دارد. با اراده و همت، میتواند از دریا و زمین بهرهبرداری کند. با generosity و سخاوت به هر دو نوع نیازمندی—چه عرصههای خشک و چه عرصههای سرسبز—کمک میکند و با عدالت، موجودات را پرورش میدهد.
هوش مصنوعی: دنیا شبیه مهد کودک است و او سرپرست این دنیا میباشد. نظم و ترتیب دنیا بر اساس تلاش و عدالت او برقرار است و در زمان او، مهتاب همچون دختری با ظرافت بزرگ شده است.
هوش مصنوعی: خشم او مانند زهر مرگ است که از پستان امید میچکد، اما عشق و مهر او همچون طعمی شیرین و گوارا در کام مخلوقاتی که پرورش داده است، جاری است.
هوش مصنوعی: وقتی که گرز به دستان قهرمان بیفتد، مانند برفروختن آتش است. آن گرز در آبهای عمان به خوبی پرورش یافته است.
هوش مصنوعی: به خاطر قدرت و مشخصاتش، دشمن ترسیده و به عقب نشینی مایل میشود. او مانند ماهی در آب، درون زره و لباسهای شکیل خود، آرامش و قوت مییابد.
هوش مصنوعی: در اینجا به موجودی اشاره شده که مانند مار خطرناک و زهرآگین است، اما در عین حال زیبایی و جذابیتی دارد که شبیه به نیشکر و شکر است. این موجود میتواند به نوعی به چالشها و سختیهای زندگی اشاره کند که در عین وجود خطر، زیبایی و لذتهایی نیز در آن نهفته است. در واقع، این تصویرسازی نشاندهنده تضادی است که میتواند در زندگی وجود داشته باشد؛ زیبایی و لذت در کنار خطر و چالش.
هوش مصنوعی: وقتی که کسی دست خودش را به بخشش باز میکند، روزی و خوشبختی را به دست میآورد. مانند دایهای که با شیرش فرزندان را از خطرات و مشکلات دور نگه میدارد.
هوش مصنوعی: اگر فرزندان آدم به دستگیرش از عقل و احتیاط بیفتند، مانند لوح محفوظ اوست که از فراموشی دور است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دشمن غیرقابل اعتماد در کمین است، حیل و ترفندها از هر گوشه و نقطه به چشم میخورند و مرگ همواره نگهبان است.
هوش مصنوعی: اگر مداح او درباره خودش با دیگران صحبت کند و از مخلوقاتش بگوید، حالش به گونهای است که هر هشت بهشت را تحت پرورش خود دارد.
هوش مصنوعی: اگر شخصی با خوی بد و رفتار ناپسند، خشم او را به من نشان دهد، درد و رنجی که به جانم میزند، هر چند که همه قدرتها و نیرنگها را در اختیار داشته باشد، نمیتواند مرا از پا درآورد.
هوش مصنوعی: سلطان، در محفلها به من به عنوان استاد سخن یاد میکنند، اما حالا ذهن و روح من به گونهای آشفته و بینظم است که نمیتوانم به خوبی شعر بگویم.
هوش مصنوعی: این شعر به ما میگوید که این شعر را نادیده بگیر، این ستایش را فراموش کن و این شخص را که در حالت آشفتگی قرار دارد، نادیده بگیر؛ زیرا او دچار افکار بینظمی شده است.
هوش مصنوعی: این شعر میگوید که کسی که در ستایش یا تعریف از دیگران دقت ندارد و فقط بدگویی میکند، در واقع خود در حال نقصان و کمبود است. او باید هوشیاری خود را به کار گیرد و نگذارد که ضعفهایش او را به سوی قضاوتهای نادرست سوق دهد.
هوش مصنوعی: چقدر عجیب است که این ستایش مورد قبول پادشاه قرار میگیرد، در حالی که در نهایت، شاعری را که حسان تربیت کرده، پسندیده است.
هوش مصنوعی: شعری که به صورت ناگهانی و از عالم غیب به وجود آمده و بدون هیچ نقصی است، وحیای است که به طور قطع نازل شده تا ستایش فرمانروای برگزیده را به جا آورد.
هوش مصنوعی: من او را الهامی مطلق میدانم که حقایق را بهبود میبخشد و به عنوان وحیای حقیقی میشناسم که یقین و آگاهی از جانب پروردگار را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: بدون واسطهٔ روحالامین، جانآفرین این حجاب را کنار زد تا نگهدارندهٔ ملک و دین در حجاب جانان پرورش یابد.
هوش مصنوعی: در خواب، فردی را که از دیگران باهوشتر و با خردتر است، خطاب قرار میدهد و میگوید: ای کسی که خلاقيت و خلاقیتت بالاتر از خواب است، باید درک کنی که این خواب، بیانگر ایمانی است که در وجودت پرورش یافته است.
هوش مصنوعی: از خود بیخود شو و از شربت من بنوش، چون در دل من شوری است که از چالشها و دشواریها برمیخیزد و آسانیها را به بار میآورد.
هوش مصنوعی: این شعر به مفهوم این است که هر زمان که احساس وجد و شوق درونی به وجود میآید، باید از ساقی (نماد نوشیدنی) خواست که مقدار زیادی از آن می را برای نوشیدن فراهم کند. این می، به مانند کیفیتی از زندگی است که کشاورز با زحمت و تلاش خود آن را پرورش داده است. در واقع، شاعر به اهمیت لذت از زندگی و به خصوص خوشیهای ناشی از آزادی روحی اشاره دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امید عدلش ملک را چون عقل در جان پرورد
خورشید فضلش خلق را چون لعل در کان پرورد
خلقش که گل را برد آب از تابش رای صواب
آن گلشکردان کافتاب اندر صفاهان پرورد
اقبال او خزران ستان با عدل شد همداستان
[...]
ساقی بده رطل گران، زان می که دهقان پرورد
انده برد، غم بشکرد، شادی دهد، جان پرورد
زان دارو درد کهن، پیمانهای داده به من
کش خضر در ظلمات دن، چون آب حیوان پرورد
برخیز و ساز باده کن، فکر بتان ساده کن
[...]
ساقی قدح لبریز کن زان می که طغیان پرورد
مستی فزاید، غم برد، شادی دهد، جان پرورد!
میخانه را در باز کن ساغر کشی آغاز کن
دل را به می دمساز کن صد گونه الحان پرورد!
از باده گلگون به من سرشار ده در انجمن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.