الحمدکه آمد ز سفر موکب خسرو
وز موکب او کوکب دین یافته پرتو
از هر لب پژمرده به یمن قدم شاه
در هر دل افسرده به فر رخ خسرو
برخاست به جای دم ناخوش نفس خوش
بنشست به جای غم دیرین طرب نو
اینک چو سحابست هوا حاملهٔ رعد
از نالهٔ زنبوره و آوای شواشو
سنجاب به دوش فلگ از گرد عساکر
سیماب بهگوش ملک از بانگ روا رو
آمد ملکی کز فزع گرد سپاهش
در چشمهٔخورشعد سراسیمهشود ضو
دارای جوانبخت محمد شه غازی
شاهی که سمندش چو خیالست سبکرو
در چنبر چوگانش فلک همچو یکی گوی
در ساحت میدانش زمین همچو یکیگو
چون بر سر او رنگ نهد پای چو جمشید
چون از بر شبرنگ کند جای چو خسرو
گنجیشود از جودش هر سایلو مسکین
مرغی شود از تیرش هر ترکش و پهلو
ای خستهٔ صمصام تو هر پیلتنی یل
ای بستهٔ فتراک تو هر تیغ زنیگو
رخش تو بنی عمّ براقست ازیراک
میدان همی از چرخکندگاه تک و دو
چون رفرف اگر بر زبر عرش نهدگام
مهماز زند قدر تو بازش که همی دو
آتش زده خشم تو به معمورهٔ عالم
زانگونهکه ناپلیون در خطهٔ مسکو
با بخت عدو بخت تو گوید به تمسخر
بیدارم و میدارم من پاس تو به غنو
گلزر سماحت شده در عهد تو بیخار
فالیز عدالت شده از جهد تو بیخو
تو مهر جهانبانی از آن سایل جودت
دامانش چو کان آمده از جود تو محشو
وقتی شرر دوزخ میکرد صدایی
قهر تو بدوگفت یکیگوی و دو بشنو
جاه وخطر آنجاستکه بخت تو برد رخت
فتح و ظفر آنجاست که کوی تو کند غو
خالی شود ار ساحت دنیا ز تر و خشک
حالی بلآلی کندش جود تو مملو
ازکینه و پرخاش عدو نیست ترا باک
مه را چه هراس از سگ و آن حملهٔ عوعو
هم پیل بنهراسد اگر پشه کند بانگ
هم شیر نیندیشد اگر گربه کند مو
خودروی بود خصم تو در مزرع هستی
ای شاه بدان خنجر چون داسش بدرو
نه بذل ترا واهمهٔ نفی لن ولا
نه جود ترا وسوسهٔ شرط ان ولو
گرگندم ذات تو در آن خوشه نبستی
کس حاصل هستی نخریدی به یکی جو
در قالب بیروح عدو دهر دمد دم
چون نافهکه از جهلگرید به سوی بو
اجرام بر رای تو چون ذره بر مهر
افلاک بر قدر تو چون قطره بر زو
در سایه ی قدر تو اگر ماه و اگر مهر
در پایهٔ صدر تو اگر زاب و اگر زو
تا نفس بنالد چو خطا گردد امید
تا طبع ببالد چو روا گردد مدعوّ
نالنده عدویت ز خطا دیدن مسؤول
بالنده حبیبت ز روا گشتن مرجو
تا دیبه ز روم آید و سنجاب ز بلغار
تا نافه ز چین خیزد و کافور ز جوجو
عز و شرف از ماهیت قدر تو خیزد
ز انسانکه ز گل بوی و ز می رنگ و ز مه تو
بیغرهٔ اقبال تو شامی نشود صبح
بیطرهٔ اعلام تو صبحی نشود شو
تا بخت تو برنا بود و تخت تو برپا
ای شاه به داد و دهش و نیکی بگرو
از امر قدر درکنف حفظ خداپوی
با حکم قضا معتکف کاخ رضا شو
قاآنی صد شکرکه رستیم ز اندوه
والحمدکه آمد ز سفر موکب خسرو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مدح شاه و پیروزیهای او نوشته شده است. شاعر با زبان زیبا و تشبیهات هنری، از ورود شاه به کشور و اثرات مثبت او بر دلها و دلایل شادی مردم سخن میگوید. او به ویژگیهای برجسته شاه، مانند بخشندگی و قدرت نظامیاش اشاره میکند و به مقایسه او با شخصیتهای تاریخی و اسطورهای میپردازد. شاعر معتقد است که جود و کرم شاه باعث رفع مشکلات و نگرانیها شده و او را منبع خوشی و آرامش میداند. در نهایت، شاعر از خداوند میخواهد که این روزهای خوب و صلح را حفظ کند و از اندوه رهایی یابد.
هوش مصنوعی: ستایش خدا را که از سفر شاه، نشانههای او به ما رسید و از جلال او نور دین را دریافت کردیم.
هوش مصنوعی: در هر مکان و زمان، حضور پادشاه باعث دلگرمی و تجدید روحیه برای افراد میشود؛ حتی در دلهای غمگین و پژمرده، نور و زیبایی او امید را زنده میکند.
هوش مصنوعی: به جای هوای ناخوش، بادی خوش و دلانگیز وزید و به جای اندوه و غمهای قدیمی، شادی و سروری تازه نشسته است.
هوش مصنوعی: هماکنون، آسمان مانند ابر است و باران در حال باریدن است. صدای نالهی زنبورها و صدای شواشو نیز در فضا طنینانداز شده است.
هوش مصنوعی: سنجاب بر دوش فلگ، در حالی که در میان سربازان نقرهای حرکت میکند، برای ملک در گوش میگوید که برو از اینجا.
هوش مصنوعی: یک فرشتهای آمد که از ترس و هیاهوی سپاهش، در چشمهٔ خورشید به شدت نگران و مضطرب شده است.
هوش مصنوعی: محمد، شاه غازی و خوشبخت، سوار بر اسبی است که سرعتش مانند خیال است و بسیار سبکرو.
هوش مصنوعی: در دایرهی قدرت و سلطهاش، آسمان مانند یک گوی در میدان اوست و زمین نیز همچون گویی دیگر در همان عرصه قرار دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که بر سر او رنگی بگذارند، مانند جمشید، و وقتی که از روی شبرنگ (رنگی خاص) میگذرد، جایگاهش همچون خسرو میشود.
هوش مصنوعی: بخشش و generosity او باعث میشود که حتی کسانی که نیازمند و بیچارهاند مانند گنج و ثروت از او بهرهمند شوند. همچنین، هر کسی که به او نزدیک شود و تحت تأثیر او قرار گیرد، احساس آرامش و امنیت میکند.
هوش مصنوعی: ای تو که از درد و رنج خستهای، تو مثل یک جنگجوی قوی در برابر هر دشمنی، و به مانند یک شیر درندگان، میدانی که با هر تبحر و مهارتی که داری، قادر به مقابله با هر چالش و مانعی هستی.
هوش مصنوعی: چهره تو چون اسب براق است و از نور درخشان است، در میدان و عرصه زندگی با شتاب و شکوه در حرکت است.
هوش مصنوعی: وقتی که فرشتهای بر فراز عرش قدم بگذارد، باید به قدری ارزش تو توجه شود که او نیز به یاد تو بیفتد.
هوش مصنوعی: خشم تو چنان ویرانی به پا کرده که مانند آتشسوزی ناپلئون در مسکو، جهان را تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: بختِ دشمن به تو میخندد و میگوید که من بیدارم و تو را به خاطر خودم نگه میدارم.
هوش مصنوعی: در زمان تو، گلها به لطف و بزرگواری تو شکوفا شدهاند و برکات عدالت تو باعث شده است که دنیا از خواب و بیخبری بیدار شود.
هوش مصنوعی: تو مانند خورشید هستی که بر دنیا میتابی و از بخششهایت به دیگران، درخشانی و فراوانی حاصلی. مانند معادن طلا و جواهر که از خوبیهای تو پر شدهاند.
هوش مصنوعی: وقتی آتش جهنم به صدا درآمد، صدای خشم تو به او گفت که فقط یک بار بگو و دو بار گوش کن.
هوش مصنوعی: جایی که به مقام و عظمت میرسی، خطر نیز در آنجا به وجود میآید. ولی زمانی که موفقیت و پیروزی نصیب تو میشود، نشانه این است که در مسیر درست و در جوار محبوب خود قرار داری.
هوش مصنوعی: اگر دنیا از هر چیز پر و خالی شود، جود تو آن را پر میکند و آن را به حالتی زیبا و دلخواه در میآورد.
هوش مصنوعی: از کینه و دشمنی دیگران نباید نگران باشی، زیرا مانند مه که از عوعوی سگی نمیترسد، تو نیز نباید از این حوادث هراسی داشته باشی.
هوش مصنوعی: اگر پشهای صدایی ایجاد کند، فیل نمیترسد و نمیهراسد. همچنین، اگر گربهای صدا کند، شیر هم نگران نمیشود.
هوش مصنوعی: خودرو یا وسیلهای که به نماد دشمنی تو در زندگی تشبیه شده، در دشت وجود تو قرار دارد. ای پادشاه، بدان که این خنجر مانند داس عمل میکند و آن را نابود کن.
هوش مصنوعی: نه از بخشش تو میترسم که باعث نفی من شود و نه از سخاوتت نگرانم که به شرطی وابسته باشد.
هوش مصنوعی: اگر در وجود تو خواستهای از نیکی و زیبایی قرار نداشت، کسی به دستاوردهای تو بها نخواهد داد و تو هم جز یک دانه از گندم چیزی نمیخری.
هوش مصنوعی: در دنیای خالی و بیروحی که زمانه به ما تحمیل کرده، مانند نافهای که در اثر نادانی به سمت عطر و بوی خوش میافتد.
هوش مصنوعی: اجرام سماوی در برابر تصمیم و اراده تو مانند غباری است که بر روی خورشید مینشیند و مقام تو نیز مانند قطری است در کنار عظمت آسمانها.
هوش مصنوعی: اگر تو قدرت و عظمت داشته باشی، نور ماه و خورشید هم در مقابل تو کمنور میشوند، و حتی اگر رودهای بزرگ چون زاب و زو در پای تو باشند، باز هم آنقدر تو با منزلتی هستی که همه چیز زیر سایهٔ تو قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: هرگاه که نفس انسان به گله و شکایت بپردازد، امیدش از بین میرود و زمانی که طبع و ذاتی فرد به خوشحالی بپردازد، آرزوهای او تحقق مییابد.
هوش مصنوعی: کسی که در مورد اشتباهات خود ناله میکند، مسئولیت آن را بر عهده بگیرد؛ ولی کسی که به خاطر فریبکاری و محبت دیگران آسیب دیده، امیدش را از دست ندهد.
هوش مصنوعی: از روم پارچههای نازک و لطیف میآید و سنجابها از بلغارستان. همچنین روغن خوشبو از چین میرسد و کافور هم از جوجو (منطقهای در چین) به دست میآید.
هوش مصنوعی: عزت و شرافت تو از ذات و وجود تو ناشی میشود، زیرا انسان از گل بوی خوشی دارد و از شراب رنگی و از ماه نوری میگیرد.
هوش مصنوعی: بیهدف بودن و بیخبر از اقبال تو، موجب میشود که شب به صبح نرسد. بدون وجود و نشانههای تو، صبح هرگز آغاز نخواهد شد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که خوششانسی و جوانیات بر سر پا است و سلطنتت برقرار است، ای شاه، به کمک و بخشش و نیکی مشغول باش.
هوش مصنوعی: از سرنوشت و تقدیر خداوند در پناه حفظ او قرار بگیر و با تسلیم در برابر قضاوت او، به جایی آرامش و رضایت دست یابی.
هوش مصنوعی: قاآنی خوشحال است که از غم و اندوه آزاد شدهایم و از سفر شاه بازگشتهایم، بنابراین شکرگزاری میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نارنج چو دو کفهٔ سیمین ترازو
هردو ز زر سرخ طلی کرده برون سو
آکنده به کافور و گلاب خوش و لؤلؤ
وانگاه یکی زرگر زیرکدل جادو
چون ذره هوا میکند ای ماه ز هر سو
دلها بتو خورشید رخ غالیه گیسو
بی روی تو گل خار بود اهل خرد را
هر چند که در حسن کند جلوه بصد رو
دانی بچه رو ماه نو انگشت نمایست
[...]
در ظلمت اسکندرم از حسرت لعلت
ماننده ی خواجو
گر تیر کشی از طرف غمزهٔ جادو
صد آه کشد از جگر سوخته آهو
خونم چو شود ریخته مستی کند آن چشم
از ریخته ذوق است و طرب در سر هندو
صد حسن به آن رخ تو به یک دفعه فروشی
[...]
از غصهٔ بیماری آن نرگس جادو
دوتاه شد آن حاجب افسونگر هندو
شمعیست جبین تو که از نور الاهی
آویخته از گوشهٔ محراب دو ابرو
اوصاف رخ لیلی و آوازهٔ مجنون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.