مگر شقیق عقیقست و کوه کان یمن
که پر عقیق یمن شدکه از شقیق دمن
مگر به باغ سراپرده زد بهار که باز
سپاه سبزه وگل صفکشید درگلشن
مگر رگه سر پستان نموده دایهٔ ابر
که طفل غنچهٔ بیشیر بارکرده دهن
ز لاله راغ بپا بسته بسدین خلخال
ز ابرکوه به سر هشتّه عنبرین گرزن
نهاده غنچه ز یاقوت تکمه بر خفتان
فکنده فاخته از مشک طوق بر گردن
اگر چراغ خَمُش گردد از نسیم چرا
شد از نسیم بهاری چراغ گل روشن
به سرخ لاله سیه داغها بدان ماند
که رنگ سودهٔ عنبر به بسدین هاون
عروس غنچه به مستوری آنقدر میخورد
که آخر از سر مستی درید پیراهن
چه نعمتست درین فصل وصل سیم تنی
سهیلطلعت و خورشیدچهر و زهرهذقن
دو خفته نرگس مکحول پر ز خواب و خمار
دو چفته سنبل مفتول پر ز تاب و شکن
به پشت بسته ز سیم سپید یک خروار
به فرق هشته ز مشک سیاه یک خرمن
به طعنه سیمشگوید بهدلکه لاتیاس
به عشوه مشکش گوید به جان که لاتأمن
خوش آنکه همره شوخی چنین چمانه به دست
چمان شود به چمن بیملال و رنج و محن
اساس عیش مرتب نموده از هر باب
حریف بزم مهیا نموده از هر فن
می و چمانه و تار و ترانه و طنبور
نی و چمانی و چنگ و چغانه و ارغن
ترنج و سیب و به و نار و پسته و بادام
گلو شقایق و نسرین و سنبل و سوسن
عبیر و غالیه و زعفران و مشک وگلاب
سپند و مجمره و عود و عنبر و لادن
نبیذ و نقل و شراب وکباب و رود و رباب
شمامه و شکر و شبر و شهد و شمع و لگن
سرور و سور و سماع و نشاط و رقص و طرب
حضور و امن و فراغ و سُلُو و سلوی و من
نهدر روان غم و آزار و درد و رنج و ملال
نه در دل انده و تیمار و پیچ و بند و شکن
نه بیم وعظ و نصیحت نه بانگ بوم و غراب
نهخوفشحنهو مفتی نه صوت زاغ و زغن
هوای صبح و نسیم بهار و نالهٔ مرغ
فضای باغ و تماشای راغ و سیر چمن
خروش بلبل و آهنگ سار و خندهٔکبک
صدای صلصل و صوت هزار و بوی سمن
تذرو و طوطی و سار و چکاوک و طاووس
گوزن و تیهو و دراج و آهو و پازن
همی دوان و نوان گه به باغ و گاه به راغ
همی چمان و چران گه به کوه و گَه به دمن
نسیم شبدر و شببو پس از ترشح ابر
نشاط سیر و تفرّج پس از خمار شکن
عتاب دوست به ساقیکه هی شراب بیار
خطاب یار به مطرب که هی رباب بزن
ز نعمت دو جهان آنچه برشمردم به
مگر ز خدمت فخر زمان و ذخر زمن
نظام ملک ملک حضرت نظامالملک
سپهر مجد و معالی جهان فهم و فطن
امین تاج و نگین افتخار دولت و دین
پناه چرخ و زمین پیشکار سز و علن
سواد خامهٔ او کحل دیدهٔ غلمان
بیاض طلعت او نور وادی ایمن
نه بیاجازه او هیچ باد هامونگرد
نه بیاشارهٔ او هیچ سیل بنیان کن
یتیم باکرمش راضی از هلاک پدر
غریب باکرمش شاکر از فراق وطن
زهی به فیض نوال تو زنده عظم رمیم
زهی ز فرّ جمال تو تازه دهر کهن
بدان رسیده که از ایمنی سیاست تو
به بحر از تن ماهی برون کند جوشن
به نور رای تو کوران به نیمشب بنند
سواد چشم جنین را به بطن آبستن
خلاف معجز داود معجزی دارد
هر آن کسیکه به جان مر تو را بود دشمن
اگر ز معجز داود گشتی آهن موم
فسرده جانی او موم را کند آهن
به پیشکاخ جلال تو آسمان کبود
به تیرهدودی ماند که خیزد از گلخن
چهکاهد و چه فزاید به قدرت از دو جهان
ز دانهیی دو کم و بیش کی شود خرمن
هرآنکه سر ز تو تابد قضا ز طاق سپهر
چو ذوذؤابه به موی سرش کند آون
ستاره را به مثل چون فروغی اندر چشم
زمانه را به صفت چون روانی اندر تن
ز شوق چهر تو بینا شود همی اعمی
ز حرص مدح تو گویا شود همی الکن
به روزگار تو از هیبت عدالت تو
به چشم و زلف نکویان پناه برده فتن
ز چشم و زلف بتان گر جریمهیی خواهی
به جای جایزهٔ شعر من ببخش به من
که از بنفشه و بادام زلف و چشم بتان
برای چارهٔ ماخولیا کشم روغن
به قدر بینش بیننده است رتبهٔ تو
چو نور مهر که افتد به گونگون روزن
ظهور قدر تو در این جهان بدان ماند
که نور مهر درافتد به چشمهٔ سوزن
سپهر را چه گنه گر مشبکش بیند
کسیکه بنگرد او را ز پشت پرویزن
ترا بلندی و پسی به هیچ حالت نیست
مگر به دیدهٔ بینور دشمن ریمن
کسوف شمس و قمر نیست جز ز پستی ما
از آنکه درکرهٔ خاکمان بود مسکن
همیشه ماه به یک حالتست و ما او را
گهی به شکل کمان دیده گه به شکل مجن
هلا افادهٔ حکمت بس است قاآنی
مپاش در بر سیمرغ دانهٔ ارزن
شرارهخیز بود تاکه برق در نیسان
ستارهریز بود تاکه ابر در بهمن
شرارهخیز بود جان حاسدت ز حسد
ستارهریز بود کام مادحت ز سخن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییهای بهار و شادیهای زندگی پرداخته است. شاعر به تصاویری از طبیعت، گلها، میوهها و جوانههای تازه اشاره میکند که تحت تاثیر نسیم بهاری زنده و شاداب میشوند. او از عطر و رنگهای گلها، صداهای خوش پرندگان و نوشیدن شراب در این فصل لذت میبرد و به حالت خوشحالی و نشاطی که در دل انسانها ایجاد میشود، اشاره میکند. در ادامه، شاعر از ولایت و قدرت نظام الملک به عنوان مدیری کاردان و شایسته یاد میکند و به تأثیرات مثبت حکومت او بر جامعه اشاره میکند. شعر با پیامهای امید و زندگی مثبت به پایان میرسد، تأکید بر زیبایی زندگی و نعمتهایی که در دسترس انسانهاست.
هوش مصنوعی: آیا میشود که شقایقها به زیبایی عقیق باشند و کوههای یمن که آنها را پر از عقیق کرده، شبیه شقایقهای دمن به نظر برسند؟
هوش مصنوعی: بهار مثل این است که به باغ خیمه زده باشد و به خاطر همین، دوباره گلها و سبزهها در گلستان صف بستهاند و به زیبایی خود میبالند.
هوش مصنوعی: شاید ابر به شکل دایهای که به نوزاد شیر میدهد، عمل کرده و سرش را بروز دهد که در این حالت، گل تازهای مانند یک کودک در حال رشد است و به نوعی به آن نیاز دارد.
هوش مصنوعی: بسیاری از جوانان با شوق و شادگی در حال رقص و هنرنمایی هستند و خود را با زینتهایی زیبا آراستهاند، مانند نوارهایی که به پاها بسته شده و از جایی دور، بوی خوشی به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: غنچهای از یاقوت بر لباس خواب گذاشته شده و پرندهای که از مشک آویزان شده، بر گردن دارد.
هوش مصنوعی: اگر نور چراغی خاموش شود، دلیلش این نیست که نسیم بهاری باعث آن شده است. بلکه چراغ گل، همچنان روشن است و از نسیم بهاری تأثیر نمیپذیرد.
هوش مصنوعی: لالههای سرخ به داغهای سیاه شباهت دارند، همانطور که رنگ عنبر سوخته در هاون نیز به این داغها میماند.
هوش مصنوعی: عروس غنچه به قدری در حال مستی غرق میشود که در پایان، لباسش را پاره میکند.
هوش مصنوعی: در این فصل دلانگیز، چه خوشایند است که با چهرهای زیبا و درخشان مانند ستاره سهیل و خورشید، و با دقت بر زلفهای زیبا و جذاب کسی که مانند زهره است، ملاقات کنیم.
هوش مصنوعی: دو نرگس زیبا و خوابآلود به خواب رفتهاند و نشانی از سرمستی دارند. دو سنبل نازک و منحنی، پر از نرمی و تابشند.
هوش مصنوعی: بر روی سینهام نقرهای براق قرار گرفته و روی سرم انبوهی از موهای تیره و مشکی وجود دارد.
هوش مصنوعی: دختر زیبا با طعنه به دلش میگوید که این مرد لاتی است و به عشوهاش میگوید که به جانت اطمینان نکن.
هوش مصنوعی: خوش است کسی که با دلخوشی و شوخی، در زندگی خود را به راحتی و بدون نگرانی از مشکلات زندگی، میسازد و از لحظات خوب لذت میبرد.
هوش مصنوعی: زندگی را با کمالات مرتب کرده و از هر جنبهای دوستان و همراهان را برای جشن و شادی آماده کرده است.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف صحنهای شاداب و پر از موسیقی و جشن میپردازد. در آن، اشاره به نوشیدنی (می)، رقص (چمانه)، سازهای موسیقی مانند تار و طنبور، و همچنین اوازهای عاشقانه و شاد میشود. به طور کلی، تصویر زنده و شلوغی از لحظات خوش و پرانرژی را میسازد که مردم در آن به شادی و سرگرمی مشغول هستند.
هوش مصنوعی: در این جمله، به توصیف میوهها و گلهای مختلف پرداخته شده است. به میوههایی مانند ترنج، سیب، به، نار، پسته و بادام اشاره شده که نشاندهنده تنوع و زیبایی طبیعت هستند. همچنین گلهای زیبایی چون گلو، شقایق، نسرین، سنبل و سوسن نیز ذکر شدهاند که نمادی از رنگ و عطر طبیعی محیط هستند. این توصیف، جلوههای مختلفی از زیباییهای جهان طبیعی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف عطرها و عناصری خوشبو میپردازد. در آن به اشیای معطری مانند عود، عنبر و گلهای خوشبو اشاره شده که به ایجاد فضایی دلنشین و معطر کمک میکنند. این عطرها معمولاً در مراسم خاص یا برای خوشبو کردن مکانها مورد استفاده قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: شادی و لذت را با نوشیدنیها، غذاها و زیباییها تجربه کن. در این جمع خوشمزه و دلنشین، موسیقی و نور هم به لذت افزوده میشود.
هوش مصنوعی: خوشحالی، جشن و شادی، موسیقی و نشاط، رقص و سرگرمی، آرامش و امنیت، آسودگی و دلخوشی، و من.
هوش مصنوعی: در درون من نه غم و درد و رنج وجود دارد و نه دلی مملو از اندوه و پریشانی.
هوش مصنوعی: نه از سخنان نصیحتآمیز و پندهای دیگران هراسی داریم، نه از صداهای ناگوار و نگرانکنندهٔ پرندگان، نه از تهدیدات و کنترل دیگران نگرانیم و نه صدای زنگ و زغن ما را مضطرب میکند.
هوش مصنوعی: هوای صبح، نسیم ملایم بهار، آواز پرندگان در باغ، زیبایی تماشا و گشت و گذار در چمنزار.
هوش مصنوعی: صدای خوش بلبل و آواز ساری، خندهٔ کبک، صدای جویبار و آواز هزار پرنده و عطر سمن به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف انواع پرندگان و حیوانات زیبا و جذاب اشاره دارد. در آن نام پرندگانی چون زرافه، طوطی، سار و چکاوک به همراه چندین حیوان دیگر مانند گوزن، تیهو، دراج و آهو آورده شده است. هر یک از این موجودات به نوعی نماد زیبایی و تنوع در طبیعت هستند.
هوش مصنوعی: او همیشه در حال حرکت و جنب و جوش است؛ گاهی به باغ میرود و گاهی به دشت. در حال گشت و گزار، گاهی به کوه و گاهی به دمن میرود.
هوش مصنوعی: نسیمهای ملایم شبدر و شببو بعد از بارش باران، حال و هوای تازهای را برای گشت و گذار و تفریح به ارمغان میآورند که خستگی و کسالت را از بین میبرد.
هوش مصنوعی: دوست به ساقی میگوید که همیشه شراب بیاورد و به نوازنده میگوید که پیوسته ساز بزند.
هوش مصنوعی: تمام نعمتهایی که در این دنیا و آن دنیا برشمردم، هیچکدام به اندازهی خدمت به فخر زمان و ذخر زمان ارزش ندارند.
هوش مصنوعی: نظامالملک، مدیر و سرپرست کشور، به عنوان یک شخصیت برجسته در تاریخ، به برقراری نظم و اقتدار در جامعه کمک کرده است. او نمایانگر فضایل و درک عمیق از مسائل جهان است و نقش مهمی در ارتقای شرافت و کارایی جامعه ایفا کرده است.
هوش مصنوعی: امین که تاج و جواهراتش نماد افتخار حکومت و دین است، پناهگاه آسمان و زمین، و خدمتکاری برای هر چیز آشکار و پنهان.
هوش مصنوعی: سایهٔ مداد او همچون سرمهای است برای چشمان پسران زیبارو. سفیدی چهرهاش نوری است در درهٔ امن و آرام.
هوش مصنوعی: هیچ بادی در هامون بدون اجازه او نمیوزد و هیچ سیلی بدون اشاره او نمیتواند خرابی به بار آورد.
هوش مصنوعی: یتیم با وجود بیپدری و درد فراق وطن، همچنان بر کرامت و بزرگواری خود راضی و شاکر است. او در حالی که پدرش را از دست داده، به خاطر شرایط سختی که دارد، نمینالد و به زندگی ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: با نعمت و بخشش تو، زندگی ما زنده و شاداب است و به خاطر زیبایی و جلالت، دوران کهن به تازگی و تازگی رسیده است.
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره میشود که سیاست تو مانند دریا، برای ماهیگیران ایمنی ندارد و اگر بخواهی از آن استفاده کنی، باید آمادهی خطرات آن باشی. در واقع، در اثر سیاست تو، ماهیگیران باید به دنبال جلب توجه و بهرهبرداری از دریا باشند و در این راه باید از خودشان دفاع کنند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که به خاطر روشنایی وجود تو، افرادی که در تاریکی هستند، در شب نیمه، میتوانند آینده را ببینند، مانند اینکه جنینی در شکم مادر، رنگ و شکل خود را در دل آب مشاهده میکند.
هوش مصنوعی: هر کس که در دلش دشمنی با تو دارد، میتواند معجزهای داشته باشد که به معجزه داود نمیرسد.
هوش مصنوعی: اگر از معجزه داود، آهن به حالت نرم و قابل شکلپذیری درآید، روح و جان او نیز میتواند همانند موم، آهن را نرم و تغییرپذیر کند. به عبارتی دیگر، قدرت تغییر و تحول وجود دارد، حتی اگر مادهای سخت و مقاوم باشد.
هوش مصنوعی: آسمان فیروزهای و زیبا در برابر شکوه و جلال تو مانند دودی تیره به نظر میرسد که از کورهخانهای برمیخیزد.
هوش مصنوعی: هر چه در قدرت و توانایی ما باشد، از دو جهان نمیتواند به اندازهی یک دانه کم یا زیاد شود؛ پس چگونه میتواند به یک خرمن تبدیل شود؟
هوش مصنوعی: هر کسی که تحت تأثیر تو قرار گیرد، سرنوشتش مانند یک ذوذوابه خواهد بود که از بالای آسمان به موی سرش آویزان میشود.
هوش مصنوعی: ستاره را میتوان به روشنی تشبیه کرد که در آسمان میدرخشد، و زمانه نیز مانند جانی است که در بدن جای دارد و زندگی را به آن میبخشد.
هوش مصنوعی: از شوق چهرهات، نابیناها بینا میشوند و به خاطر رغبت در ستایش تو، کسانی که لکنت دارند، زبان باز میکنند.
هوش مصنوعی: در زمان تو، به خاطر سپاهی که از عدالت تو به وجود آمده، زیبارویان به چشم و زیبایی خود پناه میبرند و دچار آشفتگی میشوند.
هوش مصنوعی: اگر به جای پاداش شعر من، خواستهای از چشمان و موهای زیبا به من ببخش.
هوش مصنوعی: من از زیباییها و لطافتهای طبیعت، مانند بنفشه و بادام، و همچنین زلف و چشم معشوقان، برای درمان اندوه و افسردگیام، بهترین چیزی را که میتوانم تهیه میکنم.
هوش مصنوعی: مقام و جایگاه تو به اندازهٔ دید و بینش توست، مانند نوری که از پنجرهای با شکل و طرح مختلف به درون میآید.
هوش مصنوعی: ظهور و شناخته شدن ارزش و امکانات تو در این دنیا شبیه این است که نور عشق مانند نوری در چشمهٔ سوزن بتابد.
هوش مصنوعی: چرا کسی باید آسمان را سرزنش کند وقتی که نمیتواند آن را از پشت پردهای نازک ببیند؟
هوش مصنوعی: هیچ چیز نمیتواند باعث برتری یا پایینتری تو شود، جز اینکه دشمن تو با چشمهای نادان و بیفهم، به تو نگاه کند.
هوش مصنوعی: خورشید و ماه تنها به خاطر ناپاکیهای ما تیره و تار میشوند، زیرا ما در این زمین جایگاه خود را داریم.
هوش مصنوعی: ماه همیشه در یک حالت نیست و ما او را گاهی به شکل کمان و گاهی به شکل دیوانه میبینیم.
هوش مصنوعی: به اندازه کافی از حکمت و دانش استفاده کن و خود را در مقابل سیمرغ، که نماد بلندپروازی و کمال است، کوچک نکن. زندگیات را با چیزهای بیارزش هدر نده.
هوش مصنوعی: آتش و شوق وجود داشت تا زمانی که برق در بهار درخشید و ستارهها نمایان شدند تا وقتی که ابرها در زمستان حضور داشتند.
هوش مصنوعی: جانت به خاطر حسادت مانند شعلهای آتشین است و به همین خاطر، خشم و کینهات مانند باران ستارهها به سمت دیگران سرازیر میشود. از طرفی، سخنهای تو به اندازهای شیرین و دلپذیر است که کام دیگران را شیرین میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فرو شکن تو مرا پشت و زلف بر مشکن
بزن تیغ دلم را ، بتیغ غمزه مزن
چو جهد سلسله کردی ز بهر بستن من
روا بود ، بزنخ بر مرا تو چاه مکن
بس آنکه روز رخ تو سیاه کردم روز
[...]
خدای داند بهتر که چیست در دل من
ز بس جفای توای بیوفای عهدشکن
چو مهربانان در پیش من نهادی دل
نبرد و برد دلم جز به مهربانی ظن
همی ندانست این دل که دل سپردن تو
[...]
ز تاب عنبر با تاب بر سهیل یمن
هزار حلقه شکست آن نگار عهدشکن
چه حلقه ای ؟ که معلق نهاد دام بلا
چه عنبری ؟ که معنبر نمود اصل فتن
گهی ز نافۀ مشکست ماه را زنجیر
[...]
هوا همی بنکارد بحله روی چمن
صبا همی بطرازد بدر شاخ سمن
سمن شکفته فراز چمن چو روی صنم
بنفشه خفته بزیر سمن چو پشت شمن
زمین بخندد هر ساعتی چو چهره دوست
[...]
چرا نگرید چشم و چرا ننالد تن
کزین برفت نشاط و از آن برفت وسن
چنان بگریم کم دشمنان ببخشایند
چو یادم آید از دوستان و اهل وطن
سحر شوم ز غم و پیرهن همی بدرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.